مطابقت با قرآن، نشانۀ صحت حدیث
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اگرچه روایات متعددی در صحاح اهل سنت آمده است که هرکس «فاطمه را اذیت کند، رسول خدا را اذیت کرده است و غضب فاطمه، غضب رسول خدا است.» از آن طرف نیز قبول داریم که ابوبکر با فاطمه بر سر فدک اختلاف داشتند و ابوبکر به خاطر روایتی که از پیامبر شنیده بود، فدک را جزء اموال عموم قرار داد و فاطمه از او دلگیر شد؛ اما روایت هم داریم که علی نیز فاطمه را اذیت و وی را به غضب آورده است. چنانچه در قضیه خواستگاری علی از دختر ابوجهل، هم فاطمه و هم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از کاری که علی کرد، به خشم آمدند.
نقد و بررسی:
مفهوم حدیث مسور بن مخرمه این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همسر گزینی و ازدواج مجدد را برای دامادش علی (علیه السلام) حرام اعلام میکند، که این حدیث مخالف صریح آیه 3 سوره نساء است. آیا رسول خدا، میتواند چیزی را که خداوند حلال کرده است، حرام کند؟ و یا اینکه خود ایشان میفرماید، نشانه راست و صحیح بودن حدیث منسوب به من، مطابقت آن با قرآن است، که از طرف خداست؟
حدیث مخالف قرآن، باطل است...
مهمترین منبع برای سنجش درستی و نادرستی یک حدیث، عرضه آن به قرآن کریم است، همانگونه که شیعه و سنی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نمودهاند که فرمود: «آنچه از سخنان من به شما رسید و موافق قرآن بود از من است، و آنچه مخالف قرآن است، از من نیست.»
ابویوسف و شافعی مینویسند: «حدثنا بن أبی کَرِیمَةَ عن أبی جَعْفَرٍ عن رسول اللَّهِ (صلی اللَّهُ علیه وآله وسلم) أَنَّهُ دَعَا الْیَهُودَ فَسَأَلَهُمْ فَحَدَّثُوهُ حتی کَذَبُوا علی عِیسَی فَصَعِدَ النبی (صلی اللَّهُ علیه وآله وسلم) الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ الناس فقال إنَّ الحدیث سَیَفْشُو عَنِّی فما أَتَاکُمْ عَنِّی یُوَافِقُ الْقُرْآنَ فَهُوَ عَنِّی وما أَتَاکُمْ عَنِّی یُخَالِفُ الْقُرْآنَ فَلَیْسَ عَنِّی. [1] رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، یهودیان را احضار کرده و از آنان سؤالی پرسید، یهودیان سخنانی گفتند و به حضرت مسیح دروغهایی نسبت دادند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر فراز منبر قرار گرفت و در سخنرانی خود فرمود: به زودی بر من حدیث دروغین میبندند، پس آنچه از سخنان من به شما رسید و موافق قرآن بود از من است، و آنچه مخالف قرآن است، از من نیست.»
و نیز سیوطی و شوکانی هم مینویسند: «أخرج ابن أبی حاتم عن ابن عباس قال: ما خالف القرآن فهو من خطوات الشیطان. [2] ابنعباس گفت: آنچه مخالف قرآن است، از القاءهای شیطان است.»
و عبدالرزاق صنعانی نیز درباره پرسش از اهل کتاب مینویسد: «أخبرنا عبدالرزاق عن الثوری عن الأعمش عن عمارة عن حریث بن ظهیر قال قال عبدالله لا تسألوا أهل الکتاب عن شیء فإنهم لن یهدوکم وقد ضلوا فتکذبوا بهحق وتصدقوا الباطل وإنه لیس من أحد من أهل الکتاب إلا فی قلبه تالیة تدعوه إلی الله وکتابه کتالیة المال و التالیة البقیة قال الثوری وزاد معن عن القاسم بن عبد الرحمن عن عبد الله فی هذا الحدیث قال إن کنتم سائلیهم لا محالةفانظروا ما واطی کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه. [3] ... عبدالله بن مسعود گفت: اگر از آنان چیزی پرسیدید، همیشه به قرآن بنگرید، اگر موافق کتاب خدا بود، آن را اخذ و اگر مخالف کتاب خدا بود، آن را رها کنید.»
نتیجتاً این حدیث به دلیل مخالفتش با قرآن، مردود و باطل خواهد بود.
آیا امیرالمؤمنین از احکام اختصاصی خود بیخبر بود
ابنحجر عسقلانی، که متوجه تناقض روایت خواستگاری با آیات قرآن شده است، توجیه شگفتآور و غریبی کرده است: «والذی یظهر لی أنه لا یبعد أن یعد فی خصائص النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) أن لا یتزوج علی بناته. [4] آن چه برای من ثابت شده، این است که بعید نیست که این حکم از ویژگیهای پیامبر باشد، که کسی برای دخترانش هوو نیاورد.»
اما آیا ممکن است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از حکمی که به آنها اختصاص داشته است، بیخبر باشد؟
همان کسی که در تمام دوران زندگیاش با پیامبر، لحظه به لحظه با آن حضرت بوده و سایه به سایه آن حضرت حرکت کرده است؛ چنانچه خود آن حضرت دراینباره در خطبه قاصعه میفرماید: «شما از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و موقعیّت خاص و مقام ویژه من نزد آن حضرت، آگاهید و میدانید که مرا در دامن مقدّس خویش، پرورش داد. در دوران کودکی مرا در آغوش میگرفت و به سینه میچسباند و در بستر خود میخوابانید، بدنش را به بدنم میچسباند و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم. او غذا را میجَوید و در دهانم قرار میداد، هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در کردارم نجست... من همچون سایهای در پی آن حضرت حرکت میکردم و او هر روز یکی از فضایل اخلاقی خود را بر من آشکار میساخت و به من فرمان میداد که از او پیروی کنم.»[5]
آیا امکان دارد کسی که همانند سایه در پی رسول خدا (ص) حرکت میکرده است، از احکام اختصاصی خودش بیخبر مانده باشد؟
پینوشت:
[1]. أبویوسف، الرد علی سیر الأوزاعی، بیروت: دارالکتب العلمیة، ج 1، ص 25.
شافعی، الأم، بیروت، دارالمعرفة، 1393 ق، ج 7، ص 339.
[2]. سیوطی، الدر المنثور، بیروت: دارالفکر، ج 1، ص 403، ذیل آیه 168 سوره بقره.
شوکانی، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، بیروت: دارالفکر، ج 1، ص 168
[3]. عبدالرزاق صنعانی، المصنف، بیروت: المکتب الإسلامی، 1403 ق، ج 6، ص 111، ح 1062
[4]. ابنحجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفة، ج 9، ص 329
[5]. امیرالمؤمنین، نهج البلاغة (تحقیق صبحی صالح)، بیروت: 1387 ق، ص 300، خطبه قاصعه.
افزودن نظر جدید