سیری در زندگی سید کاظم رشتی

  • 1393/12/14 - 08:37
سید کاظم، فرد مجهولی بوده، که به دستور شیخ وارد کربلا شده است، و چنان خرج می‌کرده که از عهده‌ی تاجر و ملاک نیز خارج بوده است. او با والیان و حاکمان عراق ارتباطی کامل داشته است. برخی از منابع غیر شیخی، با ارایه مستنداتی، سید را جاسوس روس و اهل «ولادی وستک»، یکی از شهرهای روسیه، معرفی می‌کنند. بسیاری از پژوهشگران بر مجهول بودن...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شخصیت‌های کلیدی فرقه‌ی شیخیه، سید کاظم رشتی است، که نقش مهمی در پیشبرد اهداف شیخ احمد احسایی داشته است و می‌توان گفت که اگر وی نبود، چه بسا این فرقه‌ی نوپا هم، در همان اوایل شکل‌گیری به کار خود خاتمه می‌داد. سید کاظم بن قاسم بن احمد بن حبیب [1] از سادات حسینی مدینه است، که البته بعضی او را سید نمی‌دانند.[2]
ابوالقاسم ابراهیمی، چهارمین رهبر شیخیه کرمان، در خصوص تولد وی می‌نویسد: «سید احمد بعد از وفات پدر، به واسطه‌ی بروز مرض طاعون در مدینه، به رشت مهاجرت کرده و در آنجا متأهل شدند و سید قاسم در آنجا متولد شده است. سید کاظم [در سال 1212 ه.ق.] در همین شهر به دنیا آمده است و از فضلای رشت محسوب گردید و در آنجا متأهل شد و از آنجا که در رشت متولد شد، به رشتی مشهور گردید».[3] سید کاظم در سن 16 سالگی برای تلمذ، نزد شیخ احمد احسایی حضور یافت [4] و آن‌چنان خود را به ایشان نزدیک کرد، که محرم اسرار وی گردید. سید در سفر و حضر ملازم شیخ بوده و از چنان جایگاه ویژه‌ای در نزد استاد برخوردار شد، که تا وی در مجلس درس حاضر نمی‌شد، شیخ درس گفتن را آغاز نمی‌کرد.[5]
او از زبده‌ترین شاگردان شیخ به حساب می‌آمد [6] و جایگاه علمی‌اش نزد استاد، آنقدر بالا گرفت که شیخ در حق شاگردش می‌گوید: «فرزندم کاظم می‌فهمد و دیگران نمی‌فهمند».[7] عجیب اینکه وقتی به شیخ گفتند: «اگر دست ما به شما نرسید، أخذ این علم از کجا بکنیم؟» در جوابی، که نمی‌توان دلیلی برای آن آورد، گفت: «بگیرید از سید کاظم، چون او علمش را مشافهةً از من و من مشافهةً از ائمه و ائمه مشافهةً از خدا گرفته‌اند».[8]
رشتی در زمان حیات استاد، آن‌چنان شیخیه را به خود گره زده بود، که آن‌ها بدون حضور وی، قادر به انجام کارهای فرقه نبودند و وی نقش شارح ابداعات شیخ را بر عهده داشت.
شیخ احمد احسایی، سید کاظم 30 ساله را برای جانشینی خویش و ریاست فرقه‌ی شیخیه برگزید. این در حالی بود که بیش از 200 تن از مجتهدین بالای 60 سال حضور داشتند. سید 17 سال به عنوان رکن رابع، مرجع شیخیان ایران و عراق بود و با نطق و قلم و تألیف، به انتشار عقاید استادش پرداخت و در این مدت هرگز به ایران سفر نکرد.[9]
محمد کریمخان کرمانی، جانشینی سید نسبت به شیخ را، مانند جانشینی حضرت علی (علیه السلام) نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌داند و قائل است، همان‌گونه که جانشینی حضرت علی (علیه السلام) به نص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) معلوم گردید، جانشینی سید هم به نص شیخ معلوم گردید.[10]
سید کاظم صاحبِ آثار متعددی در علوم مختلف است، که ابوالقاسم ابراهیمی تعداد آنها را 295 اثر می‌داند.[11] محمدعلی مدرسی در هجو تألیفات او این‌گونه می‌نویسد: «سید رشتی دارای مؤلفات بسیار است، که احدی چیزی از آنها نفهمیده است؛ گویا به زبان هندی حرف می‌زند؛ خصوصاً شرح خطبه و شرح قصیده‌ی او که مملو از لغز و معما بوده، خالی از عبارات فصیحه است».[12]
با توجه به منابع تاریخی، سید کاظم هیچ اعتنایی به علمای بزرگ شیعه نداشته و در پی مقابله با ایشان بوده است. در نظر وی، کسانی که شیخی نشده‌اند و از مذهب او پیروی نکرده‌اند، دشمن خدا محسوب می‌شوند. مرحوم تنکابنی می‌نویسد: «در زمانی که در مجلس درس سید کاظم، حاضر می‌شدم و می‌خواستم از مذهب ایشان اطلاعی حاصل کنم، غالباً مذمت از فقها می‌کردند و سخن درشت، بلکه العیاذ بالله به فقها شتم می‌نمودند».[13] سید هنگامی که در عراق زندگی می‌کرد نقطه‌ی مقابل سایر علمای شیعه قرار داشت. او صاحب جواهر بزرگ را احمق مستضعف می‌خواند و می‌گفت او از شیعیان نمی‌باشد. شیخ انصاری درباره‌ی سید کاظم احتیاط می‌کرد و او را لایق تصرف در مال امام نمی‌دانست.[14] در مقابل، علمای شیعه نیز با وی مخالفت می‌کردند. مرجع کل شیعه، مرحوم صاحب جواهر، آشکارا با سید مخالفت می‌کرد و هیچ یک از اکابر علمای امامیه، مؤید سید نبودند و همگی منکر فضل و صحت عقیده او بودند. و حاج محمد کریمخان در آثار خود به این مطلب اعتراف کرده است.[15]
یکی از ابعاد شخصیتی سید، مجهول بودن هویت او است. طبق اعتراف ابراهیمی، سید اهل حجاز است، که به رشت مراجعت کرده است. امروزه کسی در رشت ادعا نکرده، که از بستگان سید باشد و مردم رشت از وی اطلاعی ندارند و او را نمی‌شناسند. در خصوص شرح حال سید، منبع خاصی وجود ندارد و تنها در بعض منابع شیخی، مثل چند سطری در قصص العلمای تنکابنی و در روضات الجنات خوانساری و الذریعة و ریحانة الأدب، به برخی از احوالات سید پرداخته شده است.
باید گفت: «سید کاظم، فرد مجهولی بوده، که به دستور شیخ وارد کربلا شده است، و چنان خرج می‌کرده که از عهده‌ی تاجر و ملاک نیز خارج بوده است. او با والیان و حاکمان عراق ارتباطی کامل داشته است. برخی از منابع غیر شیخی، با ارایه مستنداتی، سید را جاسوس روس و اهل «ولادی وستک»، یکی از شهرهای روسیه، معرفی می‌کنند. بسیاری از پژوهشگران بر مجهول بودن سید اعتراف دارند و حتی وی را مأمور نفوذی استعمار می‌دانند».[16]
یکی از مهمترین حوادث زمان ایشان، حمله‌ی امپراتوری عثمانی به کربلا بوده است، که می‌توان سید را منشأ آن دانست.[17] در این حمله‌ی وحشیانه، که بیش از چهار هزار نفر از شیعیان عراق کشته شدند، تنها خانه‌ی وی محل امنی محسوب می‌شد و حتی حرمین شریفین، یعنی حرم امام حسین و حضرت ابالفضل (علیهما السلام)، نیز از حمله‌ی دشمن در امان نبودند. و این امنیت خانه‌ی سید، پاداش جاسوسی وی برای آنها بود.[18]
به عقیده‌ی نویسنده‌ی کتاب «شیخیه زمینه ساز بابیه» می‌توان سید کاظم رشتی را، گناه نابخشودنی احسایی به شمار آورد و اگر سید بعد از احسایی قیام نمی‌کرد، بستر مناسبی برای افکار آلوده احسایی فراهم نمی‌شد و دیگر بر روی زمین، پیامبر تراشی و امام سازی و ادعای اُلوهیت رونق نمی‌گرفت. سرمایه انحرافات رشتی، همان افکار آلوده احسایی بوده است و احسایی بود که رشتی را امر به توطن در کربلا نمود تا در دامن عثمانیان قرار گیرد و بر ضد شیعه قیام کند و منازعات مذهبی راه اندازد و فتنه انگیزی نماید و اینگونه مانع یکپارچگی مخالفت‌های ضد عثمانی شود. جنایتی که سید رشتی با شیعه کرد، در تاریخ کم سابقه بوده است و بلکه کمتر از جنایتی که امویان و عباسیان در حق علویان کردند نبوده است. ایشان با مخالفت‌هایی که در اصول دین و مسئله‌ی مهدویت ابراز نمود و در مقابل نوّاب عامه قیام کرد، زمینه‌ی پیدایش باب و بهاء را فراهم نمود.[19]
حق آن است که بگوئیم: «سید کاظم ارادت و اعتقاد باطنی و حقیقی به استاد خویش نداشته است، بکه در واقع این ارادت، انجام وظیفه‌ای بوده است، که دربار عثمانی وی را بر انجام آن استخدام کرده بود و سید هم برای اینکه مورد مؤاخذه دربار قرار نگیرد، وظیفه‌ی خود را به درستی انجام می‌داد و می‌بینیم که بعد از وفات استاد، وی در مجلس تکفیر او حاضر شده و تکفیر نامه وی را تأیید می‌کند».[20]
محققان شیخیه می‌گویند: «سید منشأ اکثر آرای نادرست شیخیه است، که شیخ احمد به آنها اعتقادی نداشته است».[21] سید، علاوه بر نظریه‌های شیخ، چیزهایی خود بر آن افزود و مطالبی تخیل‌آمیز در آثار خود منتشر ساخت.

پی‌نوشت:

[1]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج 1، ص 46.
[2]. محمد بن محمدمهدی خالصی، خرافات و کفریات ارشاد العوام، ص 46.
[3]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج 1، ص 47.
[4]. همان.
[5]. محمد کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 70.
[6]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج 1، ص 47.
[7]. محمد کریمخان کرمانی، تیر شهاب در رد باب مرتاب، ص 177.
[8]. محمد کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 71.
[9]. مرتضی مدرسی چهاردهی، شیخیگری و بابیگری، ص 87.
[10]. محمد کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 72.
[11]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج 2، ص 668؛ جهت مطالعه بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: «آثار سید کاظم رشتی»
[12]. محمد علی تبریزی (مدرس)، ریحانة الأدب فی تراجم المعروفین بالکنیة أو اللقب، ج 2، ص 309.
[13]. محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ص 58.
[14]. همان؛ مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، تهران، حسینعلی نوبان، 1369، ج 3، ص 109.
[15]. محمد کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 144.
[16]. احمد خدایی، تحلیلی در تاریخ عقائد فرقه‌ی شیخیه، ص 80.
[17]. محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ص 58.
[18]. محمد کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 152؛ علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، قم، انتشاراتی مؤسسه‌ی آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، ص 107-108؛ جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: حمله‌ی عثمانیان به کربلا در زمان سید کاظم رشتی
[19]. سید محمد حسین فقیه ایمانی، شیخیه زمینه ساز بابیه، تهران، انتشاراتی راه نیکان، ص 104-102.
[20]. همان، ص 50.
[21]. علیرضا روزبهانی، در جستجوی حقیقت، قم، انتشاراتی مرکز مدیریت حوزه‌ی علمیه قم‌، 1388، ص 42؛ علی‌اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، قم، انتشاراتی مؤسسه‌ی آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، ص 100.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.