اشکال وهابیت به گریبان چاک زدن حضرت زینب (س)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از موضوعاتی که وهّابیت برای زیر سؤال بردن عزاداریهای شیعیان مطرح میکنند، تمسّک به روایتی دربارۀ حضرت زینب (علیهاالسّلام) است: «... یزید، سر مبارک امام حسین (علیهالسّلام) را پیش روی خود نهاد و زنان را پشت سر خود جای داد تا آنان رفتار او را نبینند؛ به محض آن که نگاه امام سجاد (علیهالسّلام) به سر نازنین پدر افتاد و آن صحنهی دلخراش را دید، دیگر تا پایان زندگی از گوشت تناول نفرمود و چون حضرت زینب (علیهاالسّلام) سر مبارک برادر را دید از اوج ناراحتی دست به گریبان برد و آن را چاک کرد؛ سپس چنان با آوای غمناک فریاد زد «واحسیناه» که با نالهاش دلها ریش شد...».
وهابیت با استناد به روایت بالا میگویند که آیا عملی همچون گریبان چاک کردن در شأن شخصی همچون اهلبیت (علیهمالسّلام) و حضرت زینب (علیهاالسّلام) و سایر اهلبیت (علیهمالسّلام) است؟! سپس با استناد به آیاتی از قرآن کریم در دستور به صبر و شکیبایی هنگام مصیبت و در منع از چاک کردن گریبان به هنگام ماتم شبههی خود را با روایاتی همچون آنچه در زیر میآید تحکیم میبخشند، از جمله استناد به روایاتی که در کتب روایی اهلسنت در لعن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نسبت به چاک کنندگان گریبان و لطمهزنندگان به صورت وارد شده است! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «کسی که در مصیبت بر صورت زند و گریبان چاک کند و سخنان جاهلی بر زبان آورد، از ما نیست.»[1] و یا این روایت که در کتابهای خود آوردهاند، مبنی بر این که ابوامامه گوید: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) زنانی که در مصیبتها به صورتها خدشه زده، گریبانها چاک کرده و آه و فغان به راه میاندازند را لعن فرمود.»[2] همچنین استناد به روایاتی که از کتب شیعه در منع گریبان چاک کردن و امثال آن، مانند این روایت که امام حسین (علیهالسّلام) در ساعات پایانی حیات خویش به هنگام وداع با خواهرش حضرت زینب (علیهاالسّلام) به او فرمود: «ای خواهرم! در شهادت من گریبان چاک مکن، صورت مخراش و ناله و فغان سر مده!»[3]
پاسخ نقضی به شبهه:
- گریبان چاک زدن در مرگ یزید بن عمر بن هبیره، (آخرین حاکم اموی در عراق)؛ در متون تاریخی اهلسنت و مورد قبول وهابیت گزارشهایی از گریبان چاک زدنها ثبت شده که حاکی از رویهی عادی انسانها برای تخلیهی فشار روحی و کاهش دردها و آلام ناشی از مصیبت بوده و از نگاه فطرت سلیم بشر، مورد نهی و نکوهش نبوده، چنان که موردی از آن را دربارهی وفات ابنهبیره در سال 182 هجری در شهر واسط نقل کردهاند که پس از کشته شدن وی به دست عباسیان، ابوعطاء سندی این اشعار را که گویای بخشی از حوادث اتفاق افتاده در رثای اوست سرود: «همانا چشمی که روز کشته شدنت در شهر واسط برای تو اشکش جاری نشود، خشک باد.» «در شب گذشته زنان نوحهخوان در عزای تو نوحهها سر داده و در مصیبت از دست دادن تو گریبانها چاک زدند و گونهها خراشیدند.»[4]
- گریبان چاک زدن در مرگ نووی (یکی از علمای پر آوازه اهلسنت)؛ یا در مرگ نووی اشعار زیادی سروده شد که در یکی از آنها اشعاری چنین آمده است: «بلند مرتبه است آن که در مرگ او گریبانها چاک زده شد... در مرگ او نه تنها گریبان که قلبم را چاک زدم.»[5]
پاسخ حلّی:
- خودداری از رفتارهای جاهلی و کفرآمیز؛ در روایات متعددی از اهلبیت (علیهمالسّلام) هرگونه تندروی در عزاداری که به رفتارهای جاهلی و بیان کلمات کفرآمیز و شکایت از قضا و قدر الهی بیانجامد مورد نهی شدید قرار گرفته است. گذشته از موارد مورد نهی در عزاداری، دین مبین اسلام همواره تخلیهی صحیح فشارهای روحی که بر اثر شدّت مصیبت بر انسان وارد میگردد را موافق با فطرت سلیم بشر و مؤثر در کاهش دردها و آلام به جا مانده از آن دانسته و مادامی که به خلاف شرع نیانجامد، نه تنها آن را امضا کرده، بلکه جایز و لازم شمرده است.
- ضعف سند روایات مخالفان؛ دربارۀ روایاتی که معمولاً توسط وهابیت مورد استناد قرار میگیرد، باید گفت که اولاً روایاتی که از کتب اهلسنت بیان میشود، برای شیعه حجت نبوده و الزامآور نیست؛ گذشته آن که از مفهوم همین روایات میتوان فهمید، اینگونه روایات درصدد نهی رفتارهای جاهلی و کفرآمیز در عزاداری است. ثانیاً با صرف نظر از اشکال سندی، این نهی به خاطر موقعیت خاص حضرت زینب (علیهاالسّلام) و امکان سوء استفاده دشمن، تضعیف روحیهی فرزندان و دیگر بازماندگان و شرایط حساسی بوده که در انتظار بانوی کربلا بوده است و تا لحظاتی دیگر باید رسالت بزرگی را به دوش کشد که با هرگونه اظهار ضعف از سوی آن بانو امکانپذیر نیست. همچنین نهی امام، نه نهی ارشادی است، و نه مولوی، تا گناه محسوب شود، بلکه به جهت آرام ساختن و دلداری بخشیدن به اهلبیت و دیگر زنان و خردسالان خیمهها بوده است؛ بدین معنا که گویا امام حسین (علیهالسّلام) با سخنان خود خطاب به خواهر میکوشد تا فرزندان خردسال و دیگر زنان اهلحرم چنین پیامی برساند که جای نگرانی نیست. اگر واقعاً نهی امام حسین (علیهالسّلام) مولوی بود، چرا هنگامی که حضرت در برابر لشکر دشمن خطبه خواند و اهلبیت با صدای گریستند و به خود لطمه زدند، آنها را نهی نفرمود؟! «... چون دختران اباعبدالله (علیهالسّلام) و خواهرش حضرت زینب (علیهاالسّلام) صدای آن حضرت را شنیدند اشک ریختند، بلند گریه کردند، لطمه زدند و صداهایشان بلند شد.»[6]
- امضای امام معصوم (علیهالسّلام) بر گریبان چاک زدن زنان حرم حسینی (علیهالسّلام)؛ در روایتی که شیعه به آن استدلال میکند روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) ذکر میشود که در آن چاک کردن گریبان به زنان حرم از سوی آن حضرت نقل شده و ردّی هم بر آن نشده، بلکه با جملهای که پس از آن بیان فرموده این رفتار را در مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) شایسته و به جا دانسته است: «خالد بن سدیر گوید: از امام صادق (علیهالسّلام) در مورد مردی که در مرگ پدر، مادر، بردار و یا یکی از نزدیکانش لباس خود را پاره کند (گریبان چاک زند) پرسیدم، حضرت فرمود: کسی که (در مصیبت نزدیکان خود) به صورت خود زند جز استغفار و توبه بر عهده او نیست (کفاره واجب نیست)؛ همانگونه که بانوان حرم حسینی (علیهالسّلام) در مصیبت حسین بن علی (علیهالسّلام) گریبان چاک زده و به صورت میزدند و بر مصیبتی چون مصیبت حسین بن علی (علیهماالسّلام) گریبان چاک زده و به صورت میزدند و بر مصیبتی چون مصیبت او باید گونهها لطمه زده و گریبانها چاک گردد.»[7]
- استثناء شدن چاک زدن گریبان در عزای سیدالشهداء (علیهالسّلام)؛ با توجه به ادله و روایاتی که در باب عزای سیدالشهداء (علیهالسّلام) وارد شده، گریبان چاک زدن در این مورد استثنا شده است؛ که برای نمونه به یک مورد از آنها اشاره میکنیم: روایتی که با سند معتبر از معاویة بن وهب از امام صادق (علیهالسّلام) در جواز هر جزع و فزع (بیتابی) در عزای سیدالشهداء (علیهالسّلام) وارد شده که میفرماید: «هر گونه جزع و فزع (بیتابی) و گریهای در مصیبت، مکروه است، جز آن که در عزای امام حسین (علیهالسّلام) باشد.»[8]
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج1، ص435.
[2]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه، دارالفکر، بیروت، ج1، ص505. «لَعَنَ الْخَامِشَةَ وَجْهَهَا، وَالشَّاقَّةَ جَيْبَهَا، وَالدَّاعِيَةَ بِالْوَيْلِ وَالثُّبُورِ»
[3]. الإرشاد، شیخ مفید، دار المفید للطباعة و النشر، بیروت، ج2، ص94. «وقالَ لها: يا أُخيّةُ إِنِّي أقسمتُ فأبِرِّي قَسَمي، لا تَشُقِّي عليَّ جيبأً، ولا تَخْمشي عليَّ وجهاً»
[4]. تاریخ الطبری، طبری، دار التراث، بیروت، ج7، ص456. «ألا إن عينا لم تجد يوم واسط ... عليك بجاری دمعها لجمود/ عشية قام النائحات وشققت ... جيوب بأيدی مأتم وخدود»
[5]. تحفة الطالبین فی ترجمة الإمام النووی، علاء الدین علی بن إبراهیم بن العطار، دارالنشر، ص20. «خطب رفع من شق الجيوب له ... فقد شققت جَنَاني دون قمصان»
[6]. اللهوف فی قتلى الطفوف، سيد بن طاووس، ص50. «فسمعت زينب بنت فاطمة عليه السلام ذلك فقالت : يا أخي هذا كلام من أيقن بالقتل ، فقال ، عليه السلام نعم يا أختاه فقالت زينب وا ثكلاه ينعى الحسين عليه السلام إلى نفسه قال : وبكى النسوة ولطمن الخدود وشفقن الجيوب وجعلت أم كلثوم تنادي وا محمداه ، وا علياه ، وأماه ، وا أخاه ، وا حسيناه ، وا ضيعتنا بعدك يا أبا عبدالله»
[7]. تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ج8، ص325. «وفي الخدش إذا دميت وفي النتف كفارة حنث يمين ، ولا شئ في اللطم على الخدود سوى الاستغفار والتوبة ، وقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن علي عليهماالسلام ، وعلى مثله تلطم الخدود وتشق الجيوب.»
[8]. الامالی، شیخ طوسی، ص162. «کُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِالسَّلَامُ).»

افزودن نظر جدید