مشروعیت توسل به زنده و مرده در صحیح بخاری

  • 1393/10/26 - 07:57
از ثمامه بن انس نقل شده که عمر بن خطاب هر زمان گرفتار قحطی می‌شد، به وسيله عباس بن عبد المطلب از خداوند طلب باران می‌کرد. خليفه دوم دعا می‌کرد : خدايا ما در زمان رسول خدا، هميشه به ايشان متوسل می‌شديم و تو برايمان باران می‌فرستادی و سيراب می‌کردی و الآن ما به عموی پيامبر (صلی الله علیه و آله) متوسل می‌شويم؛ پس خدايا برای ما باران بفرست و ما را سيراب کن...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در این نوشتار به بررسی روایتی از صحیح بخاری می‌پردازیم، در این روایت به مشروعیت توسل (اعم از توسل به زنده یا مرده) اشاره شده است. حدیث این است: «حدثنا الحسن بن محمد قال: حدثنا محمد بن عبد الله الانصاري ، قال: حدثني أبي عبد الله بن مثني عن ثمامة بن عبد الله بن انس أن عمر بن خطاب کان إذا قحطوا استسقي  بالعباس بن عبد المطلب فقال : اللهم إنا کنّا نتوسل إليک بنبينا فتسقينا و إنا نتوسل إليک بعمّ نبينا فاسقنا، قال فيسقون.[۱] از ثمامه بن انس نقل شده که عمر بن خطاب هر زمان گرفتار قحطی می‌شد، به وسيله عباس بن عبد المطلب از خداوند طلب باران می‌کرد. خليفه دوم دعا می‌کرد : خدايا ما در زمان رسول خدا، هميشه به ايشان متوسل می‌شديم و تو برايمان باران می‌فرستادی و سيراب می‌کردی و الآن ما به عموی پيامبر (صلی الله علیه و آله) متوسل می‌شويم؛ پس خدايا برای ما باران بفرست و ما را سيراب کن. راوی مي‌گويد، باران هم آمد.»

با دقت در این روایت متوجه می‌شویم که این روایت اصل توسل را تایید می‌کند. همین که عمر حاضر شد به عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) توسل کند، همین خود دلیلی بر جواز توسل است. سيد احمد بن سيد زيني دحلان درباره این حدیث می‌گوید: «إنما استسقي عمر بالعباس ولم يستسق بالنبي ليبين للناس جواز الاستسقاء بغير النبي و أن ذلک حرج فيه ، وأما لاستسقاء بالنبي فکان معلوما عندهم فلربما أن بعض الناس يتوهم أنه لا يجوز الاستسقاء بغير النبي، فبين لهم عمر باستسقائه بالعباس الجواز ولو استسقي بالنبي لربما يفهم منه بعض الناس أنه لايجوز الاستسقاء بغيره.[2] اگر عمر به عباس توسل کرد به اين دليل بود که ثابت کند توسل به غير رسول خدا هم جايز است و توسل به غير پيامبر اشکالی ندارد. شاید مردم فکر می‌کردند که توسل و استسقاء فقط به پیامبر (صلی الله علیه و آله) جایز است. خلیفه دوم مردم را آگاه کرد که توسل به غیر ایشان هم جایز است. اگر خلیفه دوم به پیامبر توسل می‌کردند، ممکن بود مردم دچار توهم می‌شدند و این گونه می‌فهمیدند که فقط توسل به پیامبر (صلی الله علیه و آله) جایز است.»

در همین کتاب زینبی دحلان به نکته دیگری درباره حدیث توسل عمر اشاره می‌کند و می‌گوید: «قال بعض العارفین: وفی التوسل عمر بالعباس دون النبی نکتة اخری أیضا زیادة علی ما تقدم وهی شفقة عمر علی الضعفاء المؤمنین، فإنه استسقی بالنبی  لربما استأخرت الاجابة، لان‌ها معلقة بإرادة الله تعالی ومشیئته فلو تأخرت الاجابة، ربما تقع وسوسة واضطراب لمن کان ضعیف الایمان به سبب تأخر الاجابة، به خلاف ما إذا کان التوسل به غیر النبی، فإنها لو تأخرت الاجابة لاتحصل تلک الوسوسة ولاذلک الاضطراب. [3] بعضی از عرفا می‌گویند: در توسل عمر به عباس نکته دیگری بیشتر از آن چه که گفتیم، وجود دارد و آن اثبات رحم و شفقت عمر نسبت به ضعفاء مؤمنین است. چگونه اگر به پیامبر استسقاء می‌کرد، ممکن بود که باران دیرتر می‌بارید؛ زیرا امکان دارد که صلاح خداوند بر این باشد که دعای انسان به اجابت نرسد. اگر باران دیرتر می‌آمد، ممکن بود کسانی که تازه مسلمان شده بودند می‌گفتند که این پیامبر نمی‌تواند کاری انجام دهد و ایمانشان ضعیف می‌شد و دچار وسوسه و اضطراب می‌شدند. بر خلاف توسل به غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) اگر اجابت به تأخیر بیافتد، وسوسه و اضطراب مردم را فرا نمی‌گیرد.»

 

وهابیون می‌گویند که: «فقط توسل به دعای اشخاص جایز است و توسل به ذات جایز نیست.» اما این روایت بر خلاف عقیده وهابیون است چرا که این روایت می‌فرماید: «اللهم إنا کنّا نتوسل بنبینا». در این قسمت کلمه «بنبيّنا (توسل می‌کنیم به پیامبر)» است، نه به «دعاء نبينا (دعای نبی)»، و این یعنی توسل به ذات هم جایز می‌باشد. زمانی که توسل به ذات ثابت شود، فرقی نمی‌کند که او زنده باشد یا مرده، مهم این است که خداوند صدای ما را بشنود و ما یک نفر را به عنوان واسطه آورده‌ایم که خداوند به خاطر مقام و آبرویی که آن شخص در نزد او دارد، حاجت ما را بدهد. پس مهم نیست که واسطه صالح زنده باشد یا مرده، چرا که اگر هم زنده باشد تا اذن خدا نباشد. کاری انجام نمی‌گیرد.

پی‌نوشت:

[۱]. بخاری، الجامع الصحیح المختصر ج 3 ص 1360. دار النشر، دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة، الثالثة، تحقیق، د. مصطفی دیب البغا
[2]. زيني دحلان. سید احمد، الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه، چاپ مکتبه الاحباب، ص ۳۴
[3]. همان

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام خدا قوت. در این متن شما توسل به مرده اثبات نمی شود. چون حضرت عباس عموی پیامبر زنده بوده است. و عمر هم به زنده متوسل شده. شبهه اصلی این است که اهل سنت توسل به مردگان را فقط قبول ندارند.

سلام دوست عزیز در ابتدا لازم هست که عرض کنم در اینجا بحث توسل اثبات میشه توسل یعنی رسیدن به مقصودی به وسیله غیر از هدف مثلا به خدا یا بهشت به وسیله دعای برادر مومن پس اصل ماجرای توسل از این کار خلیفه دوم اثبات میشه اما بحث توسل به مردگان پیامبر بعد از جنگ احد با مردگان صحبت کرد ضمنا شهدا از نظر دین اسلام زنده هستن ولی ما نوع زنده بودن آنها رو درک نمی کنیم همانگونه که زنده بودن فرشتگان و جنیان رو درک نمی کنیم سوره البقرة وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ [154] آنان را كه در راه خدا كشته مى‌شوند، مرده مخوانيد. آنها زنده‌اند و شما در نمى‌يابيد. (154) و من الله توفیق یاعلی برادرم

دراین مطالب شما توسل به مرده اثبات نمی شود . چون حضرت عباس در آن زمان زنده بوده است .( زمان فوت 89 سالگی در خلافت عثمان بوده است)  وجناب عمر به زنده متوسل شده است. اهل سنت فقط متوسل شدن به مرده را قبول ندارند.

سند صحیح زیاد هست که به قبر پیامبر متوسل شدن

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.