تشکیلات صوفیه

اتصال سلسله اولیاء در تصوف از ارزش بالایی برخوردار است. اتصال سلسله اولیاء به آن معنی است که در سیر شمارش اولیاء صوفیه نباید بریدگی یا اغتشاش رخداده باشد و همگی اولیاء باید تا منبع اصلی متصل باشند. دراینباره بزرگان صوفیه اینچنین گفتهاند که رئیس صوفیان میباید«از عهده اثبات سلسله برآید که یدا به ید میرسد تا به امام».

برای شناخت صوفیه نیاز است که مکاتب مختلف صوفیه را شناخت تا بتوان تحلیلی مناسب درباره این طایفه ارائه کرد. در این نوشتار سعی شده است تا معرفی کوتاهی از مکتب صوفیان خراسان ارائه داد و مشخصات کلی این مکتب را بیان نمود. در مورد خراسان باید گفت که ازنظر جغرافیایی در قرون دوم به بعد به ناحیه وسیعی اطلاق میشد که حتی بسطام و سمنگان را هم در بر می گرفته است...

دلایل فراوانی در تایید این نظریه وجود دارد که تصوف به عنوان نیرویی فکری در ایران امروز تدریجا اهمیت خود را از دست داده است. تصوف دستخوش تفرقه گشته و بر اثر کشمکشهای فرقه گرایانه به زانو درآمده است. مشایخ قابل احترام عامه گذشته نیز درگذشتهاند. نوشتههای جدلی صوفیه امروزی در باب ادعاهایشان نسبت به جانشینی مشایخ راحل نیز مشایخ زنده را در چشم عامه بی اعتبار...

حسن بصری که در تاریخ شهرت ویژهای دارد، و یکی از کسانی است که در لباس زهد شدیدترین ضربهها را به پیکره اسلام ناب وارد کرده است و باعث گمراهی بسیاری از عوام الناس در طول تاریخ شده است، اعتبار فرقه صوفیه به شمار میرود. وی از چهرههای نفاق صدر اسلام است و در روایات منقول از اهلبیت(علیهمالسلام) دشمنی او با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) محرز است...

یکی از سلاسل فرقهی صوفیه، سلسلهای است به نام حبیبیه که از سلسلهی شاذلیه نشأت گرفته است. بیشتر مریدان این طریقت در شمال آفریقا و البته کشورهایی چون لیبی، مراکش، مصر، سوریه و سودان دارد. این فرقه بر این باورند که هرگاه انسان به درجهی معرفت رسید و به غیر از خداوند متعال دوستی برای خود نداشت و از غیر خدا دست کشید، خطاب امر و نهی بر او نیست...

اعتبار قطب صوفی به این است که بتواند رشته و سلسلهی خود را یدا بید تا امام معصوم اثبات کند، والا هیچ اعتباری بر قطبیت و سرپرستی معنوی وی مترتب نیست و او نیز مانند عوام مردم است. در این مقاله به برخی از تناقضات اقطاب گذشته و فعلی صوفی میپردازیم. سلسلهی قطبهای صوفی باید مستند و قابلاثبات باشند تا آنجا که خود بزرگان صوفیه گفتهاند که اگر قطبی نتواند...

همان طوری که میدانیم در کشور ایران فرقههای مختلف صوفیه در حال فعالیت هستند. اما روش و مسلک هر یک از فرقهها گاهی نزدیک به هم است و گاهی کاملاً از هم جداست و در بیشتر موارد مبانی اعتقادی و سلوک این فرقهها معارض یکدیگر است. به نحوی که روش یکی غیر از دیگری است و هر یک به نحوی نافی دیگری است. یکی از ریشههای تعارض فرقههای صوفیه...

با توجه به ادعایی که در فرقه صوفیه است مبنی به این که نباید در شجره هیچ بریدگی باشد و یَداً بيَد به امام معصوم (علیه السلام) برسد، تطبيق دادن این ادعا با واقعیت بسیار مشکل است. چرا که با بررسی تاریخی این مسئله متوجه خواهید شد که اتصال به امام معصوم در برخی از فرقهها بسیار مشکل است نظیر فرقه کمیلیه که ادعا دارد حضرت علی (علیه السلام)...

طریقتهای قادری، نقشبندی، و رفاعی سه گروه اصلی هستند. پس از آن از طریقت حیدری و سهروردی و غلاتی مانند صارولیه، باجوان، کاکائیه، اهل حق، علی اللهی و قلندی سخن گفته است. در فصلی دیگر از تأثیرات اجتماعی این گروهها در موصل سخن گفته و سپس به ارتباط آنها با مراکز عبادی مانند مسجد و نیز نظامات آموزشی آنان پرداخته است. شمال عراق یکی از مراکز مهم فرقههای صوفیه...

برخلاف صوفیان نخستین که مشی ایشان فردگرایی بود، صوفیان دورههای بعد، به دلیل ورود و جذب اصناف مختلف، به مرور تشکیلاتی شد و این زمان بود که ایشان بنا بر عادات صنفی خود پیرامون شخص خاصی برای رسیدن به کمال گرد آمدند و در پی این امر نظریهپردازان صوفیه مساله ولایت را در صوفیه مطرح نمودند. تشکیلاتی کردن صوفیه موجب تغییر روش و سلوک صوفیه از فردگرایی به جمعگرایی شد.

برخلاف دستورات اسلام مبنی بر اهميت جمع و اجتماع و شرکت در فعاليت های اجتماعی، اما در میان صوفيه قديم و پيش از به وجود آمدن طريقتهای صوفي، به ويژه در نخستين روزهای جنبش زهدورزی در میان مسلمین، تصوّف بيشتر به تک روی و فردگرایی گرايش داشت...

وقتي نزاع سني-صوفي تقريبا پايان يافت، در عراق و خراسان شماري مشايخ صوفي به صحنه آمدند که دستهدسته پيرواني در پيرامون آنان جمع شدند. اما نظام طريقتها هنوز در اين دوره به طور کامل استقرار نيافته بود. در روزهاي پاياني حکومت سلجوقي بود که نخستين طريقتهاي صوفيانه در خاور نزديک اسلامي ظهور کردند. اما با اينکه شيخ بزرگ سهروردي رسما از سوي خليفه وقت به عنوان شيخ کبير همه صوفيان منصوب شد، نظام طريقتها هنوز در اين دوره به طور کامل استقرار نيافته بود.

بر خلاف آنچه صوفيه درباره سياست و دخالت در آن سخن ميگويند، در عين حالي که بيشتر طريقتها از درگيري سياسي دوري ميجستند، برخي از آنها به آنچه ميتوان آن را امور سياسي خواند علاقه داشتند. قابل تصور است که ادعاي بعضي از مشايخ به عقل و خرد نبوي – که ظاهرا از حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) به ميراث برده بودند- احتمالا ايشان را بر آن داشته تا رسالت سياسي براي خود قائل شوند.

صوفیان به مجرد دستیابی به تخت سلطنت در میان نظامیان خشک مغز و بی انضباط صوفی احساس ناامنی میکردند، این ملاحظات به اضافه نگرش خصمانه علمای شیعی به تصوف باعث شد که شاهان صوفی آن را تهدیدی هم برای دین هم برای دولت به حساب آورند. بنابراین، تصوف در "سرزمین صوفی بزرگ" منکوب گردید.