تاریخچه

رقابت و نزاع ازلیها (که باور به جانشینی صبح ازل برای باب داشتند) و بهائیها (که باور به جانشینی حسینعلی بهاء داشتند) در مسئلهی عاقبت جسد باب، خود را نشان داده است. ازلیها و بهائیها نه تنها درصدد بودند که از آثار او برای اثبات خود کسب مشروعیت نمایند، بلکه در اختیار داشتن جسد باب را نیز یکی از ملاکهای مشروعیت خود میپنداشتند.

امیرکبیر زمانی صدارت را پس از حاجی میرزا آقاسی به دست گرفت که بخاطر بیتدبیری و وابستگی او به روسها، از علیمحمد باب نزد مردم، شخصی نورانی و قهرمان ساخته شده بود. لذا راز همهی بدگوییهای بابیان و بهائیان نسبت به امیرکبیر، به خاطر تدبیر، مقاومت و ایستادگی او در برابر فتنهی بابیت و نقش بر آب کردن نقشههای آنان برای تسخیر ایران میباشد.

یکی از منابع تاریخی بهائی، به نقل شرح ماجرای شهادت مظلومانهی علّامه محمدتقی برغانی پرداخته است. اما ذکر این داستان در حالیست که اولاً بر اساس اسناد و شواهد، قرة العین (الگوی زنان بهائی) نقشهی قتل مرحوم علّامهی شهید را کشیده است. ثانیاً نقل این واقعهی دردناک، به خوبی از پشتپردهی مظلوم نمایی بهائیان برای اسلاف خود برمیدارد.

یکی از شورشها و جنگهای داخلی که به دست بابیها در ایران شکل میگیرد، ماجرای فتنهی قلعهی شیخ طبرسی است. در این شورش که در قلعهی «شیخ طبرسی» در مازندران اتفاق میافتد، پس از وقوع جنایات فجیع توسط بابیهای یاغی، سرانجام با هلاکت ملاحسین بشرویهای و محمدعلی بارفروشی، توسط قشون دولتی خاتمه یافت.

مبلّغان بهائی، بدون پاسخ به سندیت توبهی باب در منابع بهائی، در پاسخی نقضی به سندیت توبهی او میگویند که اگر به راستی علیمحمد باب توبه کرده، پس چرا اعدام شده است؟! این در حالیست که اولاً او مرتد فطری به شمار آمده و توبهاش پذیرفته نبود. ثانیاً: اما اعدام علیمحمد باب بخاطر ارتداد او از اسلام و پایبندی به ادعای باطلش صورت نگرفته است.

اعتقاد راسخ به خاتمیت اسلام و عدم شارعیت امام زمان (علیه السلام)، جریان بابیت را در ادعای نسخ اسلام، مجبور به اجرای نقشههای زیرکانه کرد. همچنان که در جلسهای بین خواص بابیه در بدشت صورت گرفت، تصمیم بر آن شد که اعلام نسخ اسلام توسط قرة العین صورت گیرد تا در صورت رویگردانی بابیان، با وساطت قدوس، قرة العین توبه داده شود و غائله ختم گردد.

بنابر تصریح صحیفه رضویه، علیمحمد شیرازی (1263 ق) و همچنین نامهی منسوب به او در تاریخ ظهورالحق، وی تا اوایل سال 1264 ق، همچنان بر ادعای نیابت و رکن رابع بودن خود اصرار داشته است. لذا اسناد فوق، به خوبی دلالت بر پیوند عمیق شیخیه و بابیت و استفادهی علیمحمد شیرازی از بسترسازی مسلک شیخیه و تدریجی بیان کردن ادعاهای خود دارد.

کتاب کشف الغطاء، به دستور عبدالبهاء با هدف پاسخگویی به کتاب نقطة الکاف با مقدمهی ادوارد براون انگلیسی نوشته شده است. اما وقایعی چون اِشغال فلسطین به دست انگلیسیها و سقوط امپراطوری تزار روسیه سبب شد تا عبدالبهاء، قبلهاش را از پایتخت تزار به لندن تغییر دهد. لذا اکثر نسخههای این کتاب که ماهیت ضدانگلیسی داشت، به دستور او از بین برده شد.

دایی میانی باب (ملقب به خال أعظم) به همراه شش بابی دیگر که در غائلهی بابیه نقش فعال داشتند، در سال 1266 ق در تهران اعدام شدند. اما بهائیانی که امروزه از اعدام این مفسدان و جانیان، به عنوان سند مظلومیت تاریخی خود یاد میکنند، گویا توطئهها، شورشها و برادرکشیهای خونینی که اسلاف خود رقم زدند را به دست فراموشی سپردهاند.

اخیراً برخی کانالها مدعی شدند که حرز شرف الشمس نشان متعلق به بابیت و بهائیت است. اما هرچند در انتساب حرز شرف الشمس به حضرت علی (علیه السلام) تردید هست، اما پیشینهی این حرز دستکم به قرن هفتم هجری برمیگردد و فرقهی بابیت و بهائیت در قرن سیزده هجری به وجود آمدهاند، لذا انتساب حرزی که پیش از پیدایش بابیت و بهائیت وجود داشته، به آنها، معقول نیست.

اولین پیشوای بابیت که بهائیت آن را مبشر خود میداند، پیروانش را ترغیب به جنگ و خونریزی کرده و وعدهی فتح شرق و غرب را به آنها داده بود. اما هر عاملی که برای نسخ این حکم از سوی پیشوای بهائیت در نظر بگیریم، خلف وعده و پیشگویی غلط جناب علیمحمد باب و غیر الهی بودن مسلک او را، به عنوان زیربنای اعتقادی بهائیت، زیر سؤال خواهد برد.

بهائیان مدعیاند پیامبرخواندهی بهائیت، پیروانش را حتی از بحث و مشاجره با دیگران نهی کرده بود. پیشوایان این فرقه به تسلیم بودن محض در برابر ظالمین و ستمگران امر کردهاند. اما جالب است بدانیم که پیشوایان بهائی در عین حال، به داشتن نوکران و محافظانی قمه به دست و یاغی نیز افتخار میکردند.

یکی از راهبردهای پیشبردی تبلیغ در تشکیلات بهائیت، توسل به مظلومنمایی برای جلب حمایت افکار عمومی است. از اینرو نویسندگان بهائی پای را تا بدان جدا پیش گذارده که برای مظلوم جلوه دادن خود، تصویری غیرواقعی از بهائیان ارائه دهند. لذا در این مقاله سعی داریم تا یکی از داستانهای ساختگی بهائیت در مظلومیتش را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

مبلّغان بهائی مدعیاند پیشوایان این فرقه برای اولینبار، به دفاع از حقوق زن برخواسته و از اینرو، سایر جنبشهای آزادیخواهانه از بهائیت الگو گرفتهاند. این در حالیست که از یکسو این آموزه شعاری توخالی در بهائیت به شمار آمده و از سویی دیگر پیشوایان بهائی مخترع این شعار نبوده و آن را از شعارهای مُدرن زمانشان کپیبرداری کردهاند.