انحرافات، بدعتها
یکی از ابزارهای متصوفه، برای گسترش تصوف در جامعه، استفاده از خواب می باشد که در حیطه های مختلف از آن استفاده می کنند. اما نه تنها خواب در مباحث اعتقادی، فقهی و اخلاقی حجت نمی باشد، بلکه در روایات نیز از پیروی خواب در مباحث دینی نهی شده است.
در روزهای منتهی به ماه مبارک رمضان که گمانه زنیهای زیادی درباره روز عید فطر مطرح میشد، صلاحی قطب خود خوانده دراویش گنابادی در سخنانی نسنجیده اعلام کرد که رؤیت هلال، لازم نیست و با محاسبات نجومی روز عید فطر را مشخص کنید. درحالیکه مفسرین معتقدند که آیه یسئلونک عن الأهلّة حجیت و اعتبار و لزوم رویت هلال را میرساند.
اقطاب دراویش گنابادی در مسئله زکات فطره خلاف نظر تمام مراجع تقلید اظهارنظر کرده اند. مراجع تقلید، زکات فطره را حق فقرا میدانند که باید به آنها داده شود، ولی نورعلیشاه ثانی معتقد است که زکات فطره را باید به قطب داد. نورعلی تابنده هم که خود معترف به عدم تسلط بر زبان عربی و تفسیر قرآن است، برخلاف نظر مراجع تقلید، زمان پرداخت زکات فطره را بعد از نماز عید میداند.
در حالی که اکثر مسلمانان جهان اعتقاد به زنده بودن حضرت مهدی (عج) دارند و روایات زیادی هم به ظهور آن حضرت اشاره دارند، بعضی از اقطاب صوفیه برای رسیدن به جایگاه اهل بیت (ع) و حکومت بر مردم، ادعا کردهاند که حضرت مهدی (عج) به مقام قطبیت رسیده و بعد از چند سال قطبیت، از دنیا رفته است.
در حالی که مسئله امامت در آیات و روایات دارای جایگاه ویژهای است و طبق روایت هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است، مولوی از بزرگترین اقطاب صوفیه، شمس تبریزی را به عنوان امام زمان معرفی کرده است و در طرف مقابل منکر وجود مبارک حضرت مهدی (عج) شده است.
صوفیان قطب خود را با همهی نواقص ظاهری و اعتقادی و روحی و عرفانی، مصداق معین و مشخص امام معصوم دانسته و مقامات امام را برای او قائلند. مثلأ در زمان حاضر، فرقهی گنابادیه، نورعلی تابنده را که از خواندن چند سطر آیهی قرآن بدون غلط عاجز است را امام وقت خود معرفی میکنند. از اینگونه انحرافات در فرق مختلف صوفیه به وضوح دیده میشود که همگی نتیجهی دوری از حقیقت دین و فاصله گرفتن از راهنمایان حقیقی معارف الهی و اسلامی که همان اهل بیت (علیهم السلام) هستند، میباشد.
پس از مرگ تابنده، دراویش این فرقه به سه دسته تقسیم شوند. دستهی اول جذبی را با همهی ناتوانی مدیریتیاش قطب میدانند و با او بیعت کرده و جانفدای او هستند! دسته دوم گروه اندکی هستند که به ادعای اسماعیل صلاحی، درویش میبُدی که مدعی جانشینی تابنده است لبیک گفته و طرفدار او و نگاه تندی که بر علیه نظام و انقلاب دارد، شدهاند. دسته سوم دراویشی هستند که همصدا با مصطفی آزمایش لیدر غرب نشین و لیبرال این فرقه خواهند روشنگری در موضوع قطبیت هستند.
قطب دراویش گنابادی برای اینکه بتواند ادعای داشتن مقام ولایت و امامت خود را ثابت کند با سوء استفاده از حدیثی از امام کاظم (ع) در کتاب کافی، ادعا می کند که امامت به دوازده نفر ختم نمی شود. حال آنکه این حدیث هیچگونه منافاتی با منحصر بودن امامت در دوازده نفر از اهل بیت (ع) ندارد و مرحوم کلینی در همین کتاب، به منحصر بودن امامت در دوازده نفر اشاره کرده است.
محمد اسماعیل صلاحی قطب دراویش گنابادی برای اینکه مقام امامت و ولایت را برای خود و دیگر اقطاب این فرقه ثابت کند، به هر سخن دروغ، خلاف واقع و متضاد و متناقضی دست می زند. صلاحی ادعا می کند که امامت منحصر در 12 امام نیست و تا سالها روایات آن فقط در اهل سنت بوده و بعدا در سیر تغییر و تحولات شیعه در عقاید شیعه گنجانده شده است
در بین تعاریف و دیدگاه هایی که درباره وحدت وجود است، بیشترین نقد متوجه وحدت وجود صوفیانه است که مفاسد زیادی از جمله تأیید گوساله پرستی، ماه و خورشید و سنگ و چوب و بت پرستی است. همچنین اسقاط تکلیف از صوفیان و اعتقاد به جبرگرایی از جمله مهم ترین مفاسد اعتقاد به وحدت وجود صوفیانه مورد نظر ابن عربی است.
صوفیه معتقد است؛ عارف کسی است که خدا را در اشیاء و بلکه در هر شیئ میبیند. در و دیوار و زمین و آسمان همه خدا هستند. گوساله پرستی هم خدا پرستی است. زیر سؤال رفتن رسالت پیامبران الهی از جمله مفاسد نظریه وحدت وجود صوفیانه ابن عربی است که علامه جعفری آن را مخالف روش انبیاء می داند.
محمد اسماعیل صلاحی که خود را قطب برحق دراویش گنابادی میداند سرّی را که قرنها و سالها اقطاب و بزرگان دراویش گنابادی آن را در خفا و در مجالس خصوصی به مریدان خویش القاء کرده اند را در ملأ عام مطرح کرده و آن را فریاد میزند. وی در آخرین صحبت خود ادعای امامت کرده و از آن تعبیر به امام ظاهر کرده و برای آن دو دلیل نقلی و عقلی می آورد.
محمد اسماعیل صلاحی درویش متکبر و پرادعایی که بعد از مرگ نورعلی تابنده ادعای جانشینی و قطبیت در این فرقه را دارد، قطب را واسطه بین خداوند متعال و خلق او میداند و این مسئله را یک امر منطقی میداند و به استناد آیه "لقد وصلنا لهم القول" خود را امام ظاهر معرفی میکند!!!
وحدت وجود ازجمله مسائلی است که حتی در بین خود بزرگان صوفیه نیز چندین دیدگاه مختلف درباره آن وجود دارد. وحدت وجود از نظر برخی صوفیه به معنای حلول و اتحاد است، که امثال بایزید و حلاج می گفتند. برخی دیگر آن را به معنی وحدت شهود میدانستند و گروهی دیگر که از پیروان ابن عربی هستند قائلند که در هستی یک حقیقت بیشتر نیست و بقیه همگی مظاهر و تجلیات آن حقیقت واحدند.