يك نمونه از كتاب اشراقات

در مبحث احكام و حدود نيز نمونه هاي ديگري از اقدس نقل خواهيم كرد. اينك يك نمونه از كتاب اشراقات نقل مي كنيم. بهاءالله درباره ي عصمت و بزرگي مقام خود نوشته «و اما العصمة الكبرا لمن كان مقامه مقدسا عن الا و امرو النواهي و منزها عن الخطاء و النسيان، انه نور لا تعقبه الظلمة لويحكم علي الماء حكم الخمرو علي السماء حكم الارض و علي النور حكم النار، حق لا ريب فيه و ليس لاحد آن يعترض عليه او يقول: لم و لم؟ و الذي اعترض انه من المعرضين في كتاب الله رب العالمين. انه لا يسئل عما يفعل و كل عن كل يسئلون انه اتي من السماء الغيب و معه راية يفعل ما يشاء و جنود القدرة و الاختيار... انه لو حكم علي اليمين حكم اليسار، او علي الجنوب حكم الشمال حق لا ريب فيه انه محمود في فعله و مطاع في امره».
يعني: و اما پاكي بزرگ براي كسي است، كه صاحب مقام مقدس باشد. اين مقام[مقام بهاءالله] از اوامر و نواهي به دور و از فراموشي و خطا منزه است او مانند نوري است كه تاريكي در او راه ندارد و همه ي كارهايش صواب است كه خطا در آن نباشد. روي اين اصل، اگر او آب را شراب خواند، به آسمان زمين گويد به نور آتش گويد، حق است و در آن شكي نيست. كسي حق ندارد بر او اعتراض كند، يا بگويد: چرا، براي چه؟ كسي كه به او اعتراض كند، از كساني شمرده خواهد شد كه به گفتار خدا اعتراض كرده باشد. او، هر چه كند از - خوب و بد - سئوال نمي شود: اما همه ي شما از همه ي كردارتان پرسيده خواهيد شد. او، از آسمان غيب آمده و پرچم خدا نزد اوست: هر چه بخواهد مي كند چون سپاه قدرت و اختيار با اوست... اگر او كار صواب را ناصواب شمارد كفر را ايمان گيرد، حق با اوست. اين مقامي است كه ياد نشده و نخواهد شد... اگر به سوي راست، چپ اطلاق كند، اگر گويد: سوي جنوب شمال است، حق با اوست و نبايد در گفتار و كردار او شك كرد، چون او و كردارش پسنديده و دستورات او مطاع است».
اين قسمت را از آن رو براي نمونه از كتاب اشراقات نقل كرديم، كه مضمونش بسيار جالب و شنيدني است، بدين معني كه، بهاءالله در آن آيه ها داراي مقامي معرفي شده است كه جز خدا كسي ادعا نكرده است. او در آن آيه ها گفته: هر چه گويد - صواب و خطاء راست و دروغ و معقول و غيرمعقول - و هر دستوري صادر كند و مطابق عقل و دانش نباشد، پيروانش حق اعتراض ندارند، بلكه بايد كوركورانه بپذيرند.
از اينجا بايد به هوش و كياست و تدبير و فراست بهاءالله پي برد، كه به وسيله ي اين پيش بيني به عنوان «دفع دخل» پاسخ «ان قلت» ها را داده است. او مي دانسته است كه در آينده ي زمان، ايرادها و اشكالهائي بر گفتار و نوشتار او خواهند كرد و اشتباهات و خطاهاي او روشن خواهند گشت از اين رو مانند بعضي از بزرگان دين اسلام كه به پيروانشان گفته بودند «ان الدين لايقاس بالعقول» يعني: دين را نمي توان به حكم عقل و دانش مقايسه كرد، پيش از اعتراض معترضان گفته است، كه هر چه او گويد، همان حق است.
و ديگر اينكه بهاءالله نيك دريافته بود كه برخي آنچه او نوشته و گفته است، با موازين عقل و دانش ناسازگار خواهد گشت، از اين رو، پيش از آن تاكيد كرده است، كه من هر آنچه به شما گفتم كوركورانه بپذيريد، اگر چه آشكار با حكم عقل و صريح دانش مخالف و متضاد باشد، چنانكه در غالب اديان گذشته نيز چنان بوده است.