پس از باب سران بابيه را به بغداد تبعيد كردند

در ضمن سخن خود از رسولان سيد باب اشارت كردم كه پس از كشته شدن باب به دستور ناصرالدين شاه و اميركبير ضربه ي سختي بر بابيان وارد آمد و آنها، مانند مار زخم خورده، درصدد انتقام برآمدند، از اين رو، سران بابيان بر قتل ناصرالدين شاه كمر بستند و توطئه اي بر كشتن او چيدند و در نياوران سوءقصدي به جان شاه كردند، ولي نتوانستند آسيبي به او برسانند و در نتيجه، گروهي از بابيان، كه در اين كنكاش دست داشتند، دستگير شدند و بلافاصله كشته شدند و گروهي ديگر از آنها را هم، مانند: عبدالكريم قزويني، قرةالعين، قاسم تبريزي، شيخ عباس تهراني، محمدتقي شيرازي و چند تن ديگر، پس از گروه اول كشتند. از آن پس بابيان در موقعيت خطرناك و در معرض قتل و كشتار قرار گرفتند. ولي از ميان اين قتل و كشتارها و توقيف سران بابي، چند تن كه بسيار زيرك بودند و با احتياط، توانستند جان به سلامت برند، كه صبح ازل و ميرزا حسينعلي بهاء از اين متواريان بودند و توانستند با دستاويزهائي و به كمك عوامل استعمار خارجي خود را از كشتن رهانيده در امان باشند، تا ايرانيان و ملل مشرق را مدتي به خود سرگرم كنند صبح ازل، يعني به اصطلاح حضرت ثمره، با لباس درويشي از ايران بيرون رفت و خود را به بغداد رسانيد و ميرزا بهاء هم كه به زندان افتاده بود، پس از چندي به وساطت كنسول روس از زندان آزاد شد و در بغداد به برادرش صبح ازل پيوست، و از آن پس سران ديگر بابي، كه در ايران مشهور و معروف بودند، نتوانستند در آنجا بمانند و به بغداد رفتند و مركز خود را در بغداد قرار دادند. بدين سان، سران بابي از ايران به بغداد تبعيد شدند و در حمايت ايادي خارجي به فعاليت خود ادامه دادند.