انحرافات، بدعتها

یکی از این کانونهای جدی که در ایران هدف فراماسونرها قرار گرفت، حلقه های دراویش و زاویه ها و خانقاه های صوفیه بود. علی خان ظهیرالدوله قاجار، داماد ناصرالدین شاه که به جانشینی "صفی علیشاه " رسیده بود، با اخذ فرمانی از مظفرالدین شاه، قبل از صدور فرمان مشروطیت بهطور رسمی انجمن اخوت را تأسیس کرد.

دراویش فرقه صوفیه گنابادی قائل به نماز جمعه نیستند، ولی در طول هفته دو بار اقدام به برپایی مراسمات خود در خانقاه می کنند که یکی از آنها در شب های جمعه است. نورعلی تابنده در راستای پرداختن به اهمیت این مراسم ادعا می کند که مراد از ذروالبیع در آیه شریفه، ترک کسب و کار از شب جمعه است.

ازجمله بزرگترین ادعاهای سران تصوف، ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در برخی از آنهاست. بایزید بسطامی از شطح گویان تاریخ تصوف را باید بزرگترین مدعی الوهیت به شمار آورد. وی بارها ادعای خدایی یا ادعای حلول خداوند در خود را داشته است. شهید مطهری نیز به این انحراف بزرگان صوفیه اشاره کرده و از حلاج به عنوان یکی از مدعیان خدایی اشاره کرده است.

درحالی که علما و عرفای حقیقی نه تنها شأن و مقامی برای خود در برابر خداوند متعال قائل نیستند بلکه در برابر مردم عادی نیز بسیار فروتن و متواضع هستند ولی اقطاب و مشایخ صوفیه در باب ادعای شأن و مقام برای قطب، هیچ حدّ و حدودی برای خود قائل نیستند و بالاترین مقامات را برای خود متصورند.

متصوفه که تمام مفاهیم دینی را به نحوی تحریف کرده اند، مفهوم توکل را نیز به تحریف کشانده و اعتماد نکردن به اسباب را به معنای ترک کار و کوشش برای امور زندگی دنیوی و اخروی دانسته اند. صوفیان این فضیلت اخلاقی را تا آنجا به انحراف کشیدند که حتی درمان خود را هم خلاف توکل میدانستند.

برخی از متصوفه برای اعتباری بخشی به این عمل، خرقه پوشی را سنت پیامبر (ص) دانستند و لذا خرقه خود را به پیامبر (ص) رساندند. برخی از بزرگان صوفیه نیز مدعی داشتن خرقه رسول خدا (ص) بودند و ادعا میکردند که خرقه آنها دقیقاً همان خرقه رسول خدا (ص) است.

درحالی ائمه اطهار (ع) در مواقع مختلف، تبرّی را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانستهاند که فرقههای صوفیه که داعیهدار اسلام حقیقی هستند، صلح کل را بهعنوان اصل اساسی برای خود برگزیده و حاضر به ابراز دشمنی و برائت از دشمنان خدا نیستند. چنانچه نورعلی تابنده به جای ابراز برائت از دشمنان اهلبیت (ع) میگوید که حاضر است به شمر هم خدمت کند.

یوسف مردانی در زمان حیات خود از با سابقهترین مشایخ فرقه دراویش گنابادی بهشمار میرفت. وی که باید از مروجان قرآن و معارف اهل بیت (ع) باشد در سخنانی مریدان خویش را از قرائت قرآن کریم برحذر داشته. چراکه معتقد است خواندن قرآن به این صورت فایدهای ندارد. وی همچنین در سخنانی توهین آمیز حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) را نوکر و کنیز یهود و نصارا خطاب میکند.

یکی از شگردهای صوفیه در اعتباربخشی به مسلک و طریقه خود، مصادره علما و مشاهیر به نفع طریقه خود و مسلک صوفیه است. دراویش گنابادی هنوز از این شیوه نخنما شده در مصادره بزرگان و مشاهیر دست برنداشته و در فاصله کوتاهی بعد از شهادت علی لندی، سعی در مصادره این شهید عزیز به نفع فرقه دراویش گنابادی داشتند و با وقاحت تمام، این شهید عزیز و خانواده محترم او را درویش خواندند.

متصوفه بر این اعتقاد هستند که به هر شخصی از هر طبقه و مذهب و مشربی باید به دید احترام نگریست و حتی جنگ و نزاع و دشمنی بر سر مسائل دینی را کنار گذشت و با آنها دوستی کرد. از این رو نورعلی تابنده میگوید: اگر شمر هم به منزل من بیاید به او خدمت میکنم. این درحالی است که خداوند متعال در قرآن کریم مؤمنان را از دوستی و همنشینی با دشمنان خدا و اهلبیت (ع) برحذر داشته است.

نورعلی تابنده قطب سابق دراویش گنابادی با توجه به عقیده فاسد صلح کل که از عقاید مشترک بین همه طرائق صوفیه در سخنانی عجیب گفت که درب خانه من که شعبهای از حسینیه است بهروی همه باز است، اگر امام حسین (ع) بیاید به او خدمت میکنم. اگر شمر هم بیاید به او خدمت میکنم!

اقطاب دراویش گنابادی مدعی نیابت خاصه از امام زمان (عج) هستند و ادعا میکنند که سلسله اقطاب آنها با واسطه به امام زمان (عج) میرسد و آنها در عصر غیبت کبری موظف به دستگیری در امور قلبی و عرفانی و گرفتن بیعت، برای حضرت و به نیابت از ایشان هستند. اما مصطفی آزمایش در سخنانی منکر نیابت خاصه در عصر غیبت کبری شده است و قائل به نیابت عامه ای میشود که آنهم در مورد فقها است.

شیخ دراویش گنابادی در اعتراض به طرح ساماندهی فضای مجازی با تفسیر بهرأی، بهصورت غیرمستقیم جمهوری اسلامی ایران را طاغوت خواند. وی طاغوت را کسی میداند که میخواهد انسان را به تقلید و اطاعت کورکورانه وادار کند. درحالی وی چنین ادعایی در مورد جمهوری اسلامی دارد که تبعیت محض و اطاعت کورکورانه مریدان از قطب، از اصول اساسی در تصوف است.

مصطفی آزمایش، طاغوت را به شخص منعکننده از شنیدن اقوال و اجبار کننده به تقلید تفسیر کرده و بهنوعی ریشه تقلید را زده است. همچنین وی معتقد است که اصل قرآن و خردورزی بر این است که انسان باید به هر سخنی گوش دهد. اما نهتنها آیات قرآن و کلام اهلبیت (ع) بلکه حتی عقل نیز چنین اجازهای را برای شنیدن هر سخن را به هر انسان عاقل منصف نداده و آنها را به رعایت حریمهای الهی فراخوانده است.