مدعیان دروغین

علیرضا بابایی (مشهور به منصور هاشمی خراسانی) از مدعیان دروغین مهدویت است که چند صباحی است که با ادعاهایی مردم را به سوی خود دعوت میکند. وی در کتاب «بازگشت به اسلام» در توهینی آشکار به شهدای مدافع حرم آنها را اهل دوزخ میداند!

پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، بالا رفتن از منبرها را حرام اعلام کرده و گذاردن تخت روی تخت را به عنوان جایگزین منبر برای سخنرانی مبلّغین فرقهی خود تعیین کرد است. اما بیان این کلمات از سوی پیامبرخواندهی بهائیت، یا نشان جهل او و یا تعصب در برخورد با نمادهای اسلامی دارد!

بهائیان در پاسخ به اینکه چرا پیشوایان بهائی بر خلاف سنّت الهی در نزول کتاب به زبان قوم، بسیاری از کتابهای خود را به زبان عربی نگاشتهاند، اهمیت زبان عربی در آن زمان را به عنوان توجیه برمیشمارد. اما به راستی اگر پیشوایان بهائی با عربینویسی قصد جلب توجه مردم و علما را داشتند، پس چرا با غلطنویسی مجبور به اصلاح مجدد آثار خود شدند؟!

معصومی تهرانی روحانینمای شیعه در مصاحبهی خود با شهروندیار، بهائیت را دینی جدیدالظهور دانست که مسلمانان از پذیرش آن اِبا دارند. اما باید دانست که بر خلاف ادعای تهرانی، دلایل بسیاری بر دین نبودن و ساخت استعمار بودن بهائیت وجود دارد! سؤال آخر اینکه چرا تهرانی به عنوان یک اندیشمند آزاد به بهائیت ایمان نمیآورد؟!

پیامبرخواندهی بهائیت با ادعای احتیاج مردم به مقولهی ربا، حکم به حلّیت این حرام الهی از سوی خدا داده است. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، خودسرانه از این حلال پدر نهی کرده است! اما مگر عبدالبهاء در بهائیت، مقامی فراتر از مفسّر آیات بهاء دارد که خودسرانه دستور به لغو فرامین پیامبرخواندهی بهائی میدهد؟!

این احمدالحسن که میگویید حجت خداست فارسی هم حرف میزند؟ گفتند؛ نه عربی فقط، گفتم شما میدانید یکی از خصوصیتهای امام این است که به همهی زبانها میتوانند حرف بزنند، حتی زبان حیوانات هم میفهمند، گفتند؛ نه لزومی ندارد، شاید خدا بخواهد و بصورت معجزه به امامان عنایت کند، گفتم؛ آقا شما باید دو واحد امامشناسی پاس کنید...

حسینعلی بهاء برای تطبیق سال ظهور حضرت قائم (علیه السلام) با علیمحمد باب، به تحریف روایت مفضل پرداخته است. او به جای لِیَستبین، السِّتین آورده و صدر روایت را که بر بطلان تعیین وقت برای ظهور تأکید نموده را حذف کرده است. از طرفی، این تحریف با احادیثی که ظهور قائم (علیه السلام) را در سال فرد میدانند نیز در تضاد است.

شواهد تاریخی گواه آن است که جریانهای انحرافی پیشینه طولانی در تاریخ گذشته دارند، که هر از گاهی به سبب عواملی سر بر آورده و پس از چندی، خاموش شده است. در بررسی زمینهها و عوامل پدید آورندهی این جریانها میتوان به علتهایی دست یافت.
از جمله؛ ناآگاهی توده مردم؛ آشفتگی اجتماعی و اقتصادی، زیادهخواهی و...

بسیاری از جریانهای انحرافی تا آنگاه که به انحرافات بزرگ دچار نشده و یا در عرصههای سیاسی وارد نشدهاند همواره مورد فراموشی واقع میشوند و با این توجیه که پرداختن به آنها سبب بزرگتر شدن آنها میشود یا اینکه یادی از آنها نکنید تا خودبهخود از میان بروند زمینه را برای گسترش آنها بیشتر فراهم میکنند.

پیامبرخواندهی بهائیت، از یاد کردن انسانها با القاب ناپسند، نهی کرده است. این در حالیست که عبدالبهاء بر خلاف این سخنان، به توهین و تمسخر فلاسفه پرداخته است. اما به راستی چگونه یک پیشوای الهی میتواند ناقض احکام نازله در آیین خود باشد و به جای نقد علمی سخنان فلاسفه و هدایتشان، با توهین و تمسخر، دستکم موجب حُزن آنان گردد؟!

هرچند طبق باور بهائیان، علیمحمد شیرازی مدعی دینآوری و ناسخ دین اسلام به شمار میرود، اما با بررسی تاریخ این فرقه درمییابیم که محمدعلی بارفروشی، پشت پردهی نوشتهجات به اصطلاح وحیانی او قرار داشته است. اما چگونه میتوان پذیرفت که پیامبری اولوالعزم و ناسخ دین اسلام (در نظر بهائیان)، شبه آیات خود را از دیگری دریافت میکرده است؟!

مدعی دروغینی همچون علیمحمد شیرازی، که تنها با خوردن یک سیلی تمام ادعاهای خود را منکر شد، کارش به جایی رسید که دست آخر خود را ذات الهی نامید. ادعایی که خدای تعالی در کتاب آسمانی قرآن، آن را از جانب پیامبران الهی، رد فرموده است و حتی ادعای تجلّی هم نمیتواند توجیه قابل قبولی برای آن از جانب مدعی دروغین بابیت باشد.

پس از درگذشت کاظم رشتی (دومین پیشوای شیخیه)، علیمحمد شیرازی ادعای نیابت خاص خود را مطرح کرد. منابع بهائی مدعیاند که او سپس با سفر به مکه، در کنار کعبه ادعای مهدویت خود را مطرح ساخت و پس از بازگشت به ایران، مجدداً مدعی مقام بابیت برای خود شد. اما به راستی چه توجیهی برای ادعاهای متغیر اولین پیشوای بابیت و بهائیت وجود دارد؟!

شوقی افندی در یکی از توقیعات خود مدعی شده است که بهائیت قصد ندارد تا بر اختلافات مذهبی میان بشر بیافزاید. این ادعا در حالیست که پیامبرخواندهی این فرقه، حکم به برخورد شدید با مخالفینش داده است. اما به راستی اگر بهائیت برای گسترش اختلاف بشر نیامده، پس این میزان از نفرت پراکنی توسط پیشوایان بهائی چه معنایی دارد؟!