سوگواری، در ایران باستانی و ایران اسلامی
حکیم ابوالقاسم فردوسی در «شاهنامه» مینویسد: ایرانیان در مرگ پیروز (شخصیت مشهور شاهنامه و از شاهان ایرانی) عزاداری کرده، به خود لطمه زدند و خاک بر سر ریختند.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در «شاهنامه» مینویسد هنگامی که سهراب کشته شد، هم رستم و هم دیگر ایرانیان، در عزای سهراب، لباسهای خود را پاره کردند و خاک بر سر و صورت خود ریختند.
هنگامی که کاساندانا (همسر کورش کبیر) از دنیا رفت، نه تنها کوش خود به عزاداری پرداخت، بلکه همه اتباع و زیردستان خود را واداشت که برای همسرش عزاداری کنند. سوگواری برای درگذشتگان، جزوی از هویت و فرهنگ هخامنشیان بود.
شنیده اید و خواندهاید که در ایام محرم، برخی ژست روشنفکری برمیدارند که چرا باید عزاداری کنیم؟! این هم از کورش کبیر... نه تنها خودش عزاداری میکرد، بلکه در سرزمینهای تحت امرش هم عزای عمومی بود...
برخی ژست روشنفکری به خود گرفته اند که ای ملت! از چه روی در اشک و آه و ناله فرورفتهاید؟ در پاسخ میگوییم که ما هم اهل خنده و نشاطیم و هم اهل اشک و ماتم! و این، دو رکنِ فطرت آدمیزاد است. ما بر حسین اشک میریزیم چون اشک بر حسین، جوششِ عزت و انسانیت، و خروشِ شرف و غیرت است.
در سوگِ عزیزان از دست رفته نشستن، حتی در شریعت زرتشتی هم وجود دارد. لیکن برخی به مجلس عزای حسین (ع) ایرادهای بنیاسرائیلی میگیرند. به هر روی، حسین (ع) قلب تپنده جامعه است. و عزاداری ما، جوششِ عقل و عشق است که جامعه را زنده نگه میدارد.
اعلام عزای عمومی در ایـران به دستور محمدرضا پهلوی به مناسبت مرگ ملک فیصل (پادشاه عربستان) آن هم در ایام عید نوروز ! یعنی 6 فروردین 54...! به راستی که سلطنتطلبان چرا به این شاه عرب پرست اعتراضی نکردند؟!
آملی کورت (Amélie Kuhrt) تاریخنگار و ایرانشناس اهل بریتانیا مینویسد که عزاداری در مرگ بزرگان، جزوی از تاریخ ایرانیان باستان بود. ایرانیان در هنگام عزاداری موی سر خود را کوتاه میکردند و لباس عزا میپوشیدند...
آیین سیاوشان یا سوگ سیاوش یکی از سنتهای عزادارانه در فرهنگ ایران است. در شاهنامه، سیاوش از پدر دلگیر است و به دیار غریب میرود و در آنجا ناجوانمردانه کشته میشود. عزاداری برای مرگ او، در کتابهای تاریخی ثبت و ضبط شده است و هزاران سال ادامه داشت.
آیین سیاوشان یا سوگ سیاوش یکی از این سنتهای عزادارانه است. در شاهنامه، سیاوش از پدر دلگیر است و به دیار غریب میرود و در آنجا ناجوانمردانه کشته میشود. عزاداری برای مرگ او، در کتابهای تاریخی ثبت و ضبط شده است.