آمرزيدگى از راه ايمان از نظر پولس

  • 1392/02/10 - 09:17
حضرت عيسى ضمن توصيه به اعمال شريعت، بر درونى شدن اعمال شريعت تأكيد ورزيد و ارزش اعمال را منوط به فروتنى آدمى و پرهيز از رياكارى دانست. با اين همه، از نظر عيسى آدمى خود مى تواند به رستگارى دست پيدا كند.
آمرزیدگی از راه ایمان

پولس نخستين كسى است كه مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان، نه از راه اعمال شريعت را مطرح كرد. واژه آمرزيدگى از مهم ترين واژه هايى است كه پولس در رساله هاى روميان و غلاطيان به كار برده است. اين آموزه در تفكر الاهياتى پولس داراى اهميت است. با اين حال از آن جا كه واژه آمرزيدگى در رساله هاى روميان و غلاطيان برجسته شده و غير از اين دو رساله، تنها در اول قرنتيان 6:11 و تيطوس 3:7 يك بار به كار رفته، برخى محققان تصور كرده اند كه آموزه آمرزيدگى در تفكر الاهياتى پولس يك واژه اساسى نيست، بلكه آموزه اى جدلى است كه او آن را در مواجهه با مشاجرات يهوديان ابداع كرد. البته ناگفته نماند كه بسيارى محققان بهويژه در سنت نهضت اصلاح دينى آموزه آمرزيدگى در تفكر پولسى را اساسى جلوه مى دهند.

به هر حال، تعاليم پولس در مورد آمرزيدگى در مخالفت با يهوديت تعبير مى شود. يهوديت يك دين شريعت محور بود كه دستيابى به رستگارى را تنها بر اساس تلاش هاى بشرى ممكن مى دانست  (The Theology of Paul, Dunn, p. 336). از آن جا كه آموزه آمرزيدگى پولس در مواجهه با مفهوم نجات از راه عمل به شريعت يهوديان است، ابتدا بايد ببينيم شريعت نزد يهوديان از چه جايگاهى برخوردار بوده است. از نظر يهوديان، شريعت بخشى از پيمان بنى اسرائيل با خدا بود كه بر اساس آن پيمان، يهوه اولين بار با بنى اسرائيل پيمان بست و آنان را قوم برگزيده خود ساخت. عمل به شريعت، پاسخ آنان به اين لطف و رحمت الاهى بود; زيرا خدا از آنان خواسته بود كه او را اطاعت كنند: «فرايض و احكام مرا نگه داريد كه هر آدمى كه آنها را بجا آورد در آنها زيست خواهد كرد» (لاويان 18:5).

اين كه خدا بنى اسرائيل را به عنوان قوم خود برگزيده بود و به آنان شريعت اعطا كرده بود، اين نتيجه را به دنبال داشت كه نجات خدا نيز مختص بنى اسرائيل است و عمل به شريعت نيز مشخصه آنان به شمار مى رفت، تا آنان را از ساير امت ها متمايز سازد. به عنوان نمونه، ختنه كردن كه براى اولين بار حضرت ابراهيم ملزم به اجراى آن شد، به عنوان نشانه اصلى تعيين هويت قوم متعهد برشمرده شده است: «اين است عهد من كه نگاه خواهيد داشت، در ميان من و شما و ذرّيت تو، بعد از تو هر ذكورى از شما مختون شود (پيدايش 17:10). به اين ترتيب، ختنه نكردن به معناى عهدشكنى و خروج از قوم متعهد محسوب مى شد. به همين جهت است كه در صدر مسيحيت از يهوديان به عنوان مختونان و از غيريهوديان با عنوان نامختونان تعبير مى شد.

رعايت مراسم سبت نيز بخشى از هويت يهود و وفادارى آنان به پيمان با خدا محسوب مى شود: «سبت را نگاه داريد، زيرا براى شما مقدس است... بنى اسرائيل سبت را نگاه بدارند، نسلا بعد نسل، سبت را به عهد ابدى مرعى دارند» (خروج 31:12ـ17) , (  Dunn,The Theology of Paul, p. 355-356 ). رعايت احكام طهارت و هم سفره نشدن با غيريهوديان از ديگر مشخصات آنان بود.

نكته جالب توجه اين است كه، همان طور كه از سخنان پولس فهميده مى شود (فيليپيان 3:6)، آنان نه تنها در مورد رعايت احكام شريعت تعصب مىورزيدند، بلكه حفظ مرزبندى ميان يهوديان و غير يهوديان نيز از جمله دغدغه هاى مهم آنان به شمار مى آمده است (Ibid, p. 355-356)

حواريون عيسى مسيحيان يهودى اى بودند كه ملتزم به اعمال شريعت بودند و نجات از راه عمل به شريعت را در اجتماعات عمومى ترويج مى كردند. در چنين شرايطى، پولس كه رسالت تبليغ براى امت ها را وظيفه خود مى دانست، ابتدا با اين مسئله مواجه شد كه از نظر حواريون كسانى كه تازه ايمان آورده اند بايد ختنه شوند و سنت موسى را نگه دارند (اعمال رسولان 15:5) و در اين صورت راه ورود غيريهوديان به مسيحيت دشوار مى گرديد. كسانى نيز كه ايمان آورده بودند به خاطر انجام ندادن احكام شريعت، مشكل هم سفره شدن مسيحيان يهودى و مسيحيان غيريهودى را داشتند و همين امر مانع ايجاد برابرى و اخوت بين آنان بود. پولس در اين وضعيت ابتدا اظهار كرد كه رعايت احكام شريعت براى غيريهوديان ضرورى نيست و همين امر موجب اختلاف او با حواريون و كشيده شدن مسئله به شوراى اورشليم شد. سرانجام، تصميم شورا اين شد كه كسانى از امت ها را كه ايمان آورده اند، به زحمت و تكلّف نيندازند و فقط آنان را ملزم سازند از قربانى بت ها و خون و حيوانات خفه شده و زنا پرهيز كنند (اعمال رسولان 15:20 و 29).

پولس پس از به دست آوردن اين پيروزى و بعد از اين كه شوراى اورشليم رسول بودن او براى امّت ها را به رسميت شناخت، شروع به نظريه پردازى كرد و به اين ترتيب كم كم مسئله پيچيده تر شد و پولس تا آن جا پيش رفت كه گفت: نه تنها رعايت شريعت براى غيريهوديان ضرورتى ندارد، مسيحيان يهودى نيز لازم نيست به آداب و مناسك شريعت عمل كنند و صريحاً اعمال شريعت را ناكارآمد توصيف كرد.

همان طور كه گفته شد يكى از وجوه رعايت شريعت، محافظت از مرزبندى ميان يهوديان به عنوان قوم برگزيده و غيريهوديان بود; گويى با آمدن عيسى مسيح، پيام و پيمان تازه اى مطرح شده است، بنابراين، نجات مختص بنى اسرائيل نخواهد بود و در اين صورت مرزبندى خاص يهود به هم مى ريزد. شايد به همين سبب بود كه پولس در وهله نخست نمادها و نشانه هاى آن مرزبندى مثل ختنه را ناديده مى گرفت. البته، او در تبيين اين مسئله ابتدا با يهوديان همدلى مى كند كه اعمال شريعت انسان را به رستگارى مى رساند; اما خاطرنشان مى كند انسان در مقام عمل نمى تواند به طور كامل حق شريعت را ادا كند و آنچه موجب عدالت و رستگارى انسان است عمل كامل به شريعت است، نه ادعاى شريعت!

از اين رو، در توجيه سخن خود مى گويد: «هر چه بيشتر شريعت را بدانيم، بيشتر پى مى بريم كه آن را زير پا گذارده ايم» (روميان 3:20). از آن جا كه اين شريعت اطاعت كامل و بى چون و چرا را ضرورى مى داند و با توجه به اين كه اين مسئله امكان پذير نيست، تمام افرادى كه مى خواهند با اجراى احكام شريعت نجات يابند، زير لعنت خدا قرار دارند: «زيرا مكتوب است: ملعون است، هر كه ثابت نماند در تمام نوشته هاى كتاب شريعت تا آنها را به جا آرد (تثنيه 27:26) و (غلاطيان 3:10). «حقيقت امر اين است كه هرگاه بكوشيم نجات و سعادت الاهى را از راه انجام احكام شريعت به دست آوريم، نتيجه اش اين مى شود كه مشمول خشم و غضب خدا شويم، زيرا هيچ گاه موفق نمى شويم آن احكام را كاملا رعايت كنيم. ما تنها زمانى مى توانيم قانون شكنى نكنيم كه اصلا قانونى وجود نداشته باشد» (روميان 4:15). پولس همچنين خاطرنشان مى كند كه علاوه بر اين كه احكام شريعت به طور كامل اجرا نمى شود، خود اين احكام ظاهرى نيز كافى نيست: «ختنه بدنى خدا را راضى نمى كند، خدا از كسانى راضى و خشنود مى شود كه آرزوها و افكارشان ختنه و دگرگون شده باشد. يهودى واقعى كسى است كه دلش در نظر خدا پاك باشد» (روميان 2:29). به هر حال، پولس چنين نتيجه گيرى مى كند كه چون خدا يهوديان را به نحو شديدترى داورى و مجازات مى كند و هيچ يك از آنان نخواهد توانست براى گناهان خود بهانه اى بياورد، كسى نمى تواند با اجراى شريعت رضايت خدا را حاصل كند.

در مرحله بعد سخن پولس اين است كه بر فرض شريعت تا كنون راه نجات بوده است، با آمدن عيسى مسيح و با مصلوب شدن و رستاخيز او اكنون خدا راه ديگرى براى نجات به آدميان نشان داده است: «ما تا به حال سعى مى كرديم با اجراى مقررات و تشريفات مذهبى به اين نجات و رستگارى دست يابيم و در حضور خدا پاك و بى گناه شمرده شويم... اينك خدا چنين مقرر داشته كه اگر كسى به مسيح ايمان بياورد، از سر تقصيرات او بگذرد و او را كاملا بى گناه به حساب آورد» (كتاب مقدس، ترجمه تفسيرى، روميان 3:21ـ22).

از آن جا كه پولس ايمان آوردن به مسيح و نجات به واسطه مسيح را مختص قوم اسرائيل نمى دانست، در وهله نخست آيين ها و مناسك خاص يهودى را كه به منزله نمادهايى براى حفظ مرزبندى بين يهوديان و غيريهوديان به شمار مى آمدند، ناديده گرفت. تلاش او در مقابل حواريون كه ايمان تنها به مسيح را براى رستگارى كافى نمى دانستند و بيش از حدّ بر اجراى شريعت تأكيد داشتند، اين بود كه آنان را از اين گمان كه از راه اعمال شريعت نجات حاصل مى شود، در آورد. از اين رو، صريحاً اعلام نمود كه: «هيچ كس از اعمال شريعت عادل شمرده نمى شود، بلكه به ايمان به عيسى مسيح» (غلاطيان 2:16); «همه گناه كرده اند و از جلال خدا قاصر مى باشند، و به فيض او مجّاناً عادل شمرده مى شوند به وساطت آن فديه اى كه در عيسى مسيح است» (روميان 3:23ـ28). پولس تأكيد مى كند كه حتى خود اين ايمان نيز عطيه خداست: «محض فيض نجات يافته ايد به وسيله ايمان و اين از شما نيست، بلكه بخشش خداست و نه اعمال، تا هيچ كس فخر نكند» (افسسيان 2:8).

نكته قابل توجه اين است كه پولس حتى نمى پذيرد كه عمل به شريعت به همراه ايمان به مسيح عامل نجات شمرده شود. از اين رو، در نامه به غلاطيان، خطاب به مردم غلاطيه كه شريعت را رعايت مى كردند، مى گويد: «اى غلاطيان بى فهم، كيست كه شما را افسون كرد تا راستى را اطاعت نكنيد كه پيش چشمان شما عيسى مسيح مصلوب شده مبيّن گرديد؟ فقط اين را مى خواهم از شما بفهمم كه روح را از اعمال شريعت يافته ايد يا از خبر ايمان؟ آيا اين قدر بى فهم هستيد كه به روح، شروع كرده، الان به جسم كامل مى شويد؟» (غلاطيان 3:1ـ2)، پس از نظر پولس آمرزيدگى نمى تواند به طور هم زمان و يكسان از راه انجام شريعت و همين طور به وسيله ايمان به مسيح حاصل شود (Justification, crossan, vol. 8, p. 78).

در واقع، از نظر پولس عمل و لطف به يك مقوله تعلّق ندارند. در مقام عمل جايى براى لطف نيست. كسى كه عمل مى كند تا پاداش بگيرد، ممكن نيست كه بر اساس لطف پاداش داده شود. به عبارت ديگر، مادام كه انسان بخواهد از راه عمل به نجات برسد، راه لطف را بر خود مى بندد  (p. 180-181 Justification,Jungle).

او مى گويد: «براى كسى كه عمل مى كند، مزدش نه از راه لطف، بلكه از راه طلب محسوب مى شود و امّا كسى كه عمل نكند، امّا ايمان آورد به او كه بى دينان را عادل مى شمارد، ايمان او عدالت محسوب مى شود» (روميان 4:4; 4:16). همچنين مى گويد: «اگر از راه فيض است، ديگر از اعمال نيست وگرنه فيض ديگر فيض نيست. امّا اگر از اعمال است، ديگر از فيض نيست و الاّ عمل ديگر عمل نيست» (روميان 11:6). در جاى ديگر نيز مى گويد: «به آن آزادى كه مسيح ما را به آن آزاد كرد، استوار باشيد و باز در يوغ بندگى گرفتار مشويد. اينك من پولس به شما مى گويم كه اگر مختون شويد، مسيح براى شما هيچ نفع ندارد. بلى باز به هر كس كه مختون شود شهادت مى دهم كه مديون است كه تمامى شريعت را به جاى آورد. همه شما كه از شريعت عادل مى شويد، از مسيح باطل و از فيض ساقط گشته ايد» (غلاطيان 5:1ـ4).

پولس براى آن كه نشان دهد كه آمرزيدگى موهبت الاهى است كه به عيسى مسيح اعطا شده، عيسى را با حضرت آدم، ابراهيم و موسى مقايسه مى كند:

پولس در مقايسه آدم و مسيح بر اين عقيده است كه گناه آدم، براى همه نسل بشر گناه به ارمغان آورد، و پس از آن انسان ها با گناهان فردى شان بر آن افزودند و به اين ترتيب، گناه عموميت يافت و همه گرفتار گناه شدند. پولس بر اين عقيده است كه به آدم بدن نفسانى داده شده و به مسيح روح حيات بخش داده شده است و جسم گناه به دنبال خود دارد. همان طور كه مى گويد: «اعمال جسم آشكار است، يعنى زنا و فسق و ناپاكى و فجور و...» (غلاطيان 5:19) «ليكن ثمره روح، محبّت و خوشى و سلامتى و حلم و مهربانى و نيكويى و ايمان و تواضع و پرهيزكارى است» (غلاطيان، 5:22) و اما نقطه اوج آمرزيده شدن مربوط به حيات دوباره و رستاخيز عيسى مسيح است.

پولس در مقايسه مسيح و ابراهيم به داستان ابراهيم اشاره مى كند و از آن براى اثبات اين نكته سود مى جويد كه تنها آمرزيدگى اى كه تا كنون رخ داده، حتى در عهد عتيق، آمرزيدگى از راه ايمان بوده است، خواه ايمان به مسيحاى موعود باشد يا مسيحايى كه آمده است. راه آمرزيدگى هرگز از راه اعمال شرعى نبوده است. هسته اصلى استدلال پولس در دو رساله غلاطيان (غلاطيان 3:6) و روميان (روميان 4:3) اين عبارت سفر پيدايش بود: «و به خداوند ايمان آورد و او اين را براى وى عدالت محسوب كرد» (پيدايش 15:6). اين لحظه آمرزيدگى كه در سفر پيدايش و رساله هاى پولس به آن اشاره شده، از راه اعمال شريعت حاصل نشده است، زيرا شريعت تا مدّت ها پس از آن اعطا نشده بود يا در واقع، آمرزيدگى به دليل هيچ يك از كارهاى ابراهيم نبوده است (روميان 4:1ـ4). ابراهيم تنها به وسيله وعده از سر لطف خدا، تنها چيزى كه مى بايست به آن ايمان بياورد، عادل شمرده شد.

به نظر پولس، داستان ابراهيم پيشاپيش در عهد عتيق به عنوان الگويى براى آمرزيدگى تمام آيندگان ارائه شده است. عبارتى كه پولس از سفر پيدايش نقل مى كند (غلاطيان 3:8)، كه خدا به ابراهيم گفت: «از تو جميع قبايل جهان بركت خواهند يافت» (پيدايش 12:3; 18:18)، حاكى از نوعى پيش گويى است كه در نهايت امّت ها نيز از راه ايمان بركت آمرزيدگى را دريافت خواهند كرد، همان گونه كه ابراهيم از راه ايمان بدان دست يافت (p. 79 Justification Crossan) .

نكته ديگرى كه گاهى بر آن تأكيد مى شود اين است كه ابراهيم زمانى وعده بركت الاهى و آمرزيدگى را دريافت كرد كه هنوز مراسم ختنه را به جا نياورده بود (روميان 4:9ـ10). در اين مورد نشان داده مى شود كه غيريهوديان نيز بدون ختنه و بدون اعمال شريعت، مى توانند آمرزيده شوند و نجات يابند (Ibid). به هر حال، گويى همان وعده اى كه به ابراهيم داده شده بود، مبنى بر اين كه امّت ها نيز نجات خواهند يافت، خداوند آن را به وسيله مسيح هموار ساخته است.

پولس در مقايسه مسيح و موسى در نامه به غلاطيان (3:19ـ29) و روميان (4:13ـ16; 7:1ـ23) ارتباط ميان شريعت موسى و اعمال شريعت را با مسئله آمرزيدگى از راه ايمان بررسى مى كند. تورات، در اصل به وسيله خدا به عنوان بخشى از نظام وعده الاهى عطا شد و احكام آن مختص قومى بود كه با اراده و خواست خدا از مصر رهايى يافته بودند و قوم خدا شده بودند. با اين حال، شريعت موسى، كه پولس آن را مى شناسد، گرچه الاهى، روحانى و مقدس است، تبديل به بار طاقت فرسايى شد كه از خارج بر آزادى انسان تحميل مى شد. به مرور زمان يهوديان از برخى فرامين اين شريعت سرپيچى كردند و مورد خشم خدا قرار گرفتند. اما اينك راه نجات گشوده شده است. در موهبت خدا در عيسى مسيح، شاگردان عيسى با ايمان تعميدى به آمرزيدگى اى دست يافتند كه به آنان زندگى جديدى در اتّحاد با عيساى دوباره زنده شده مى بخشد (Ibid).

 

منابع:

Dunn, James D.G., The Theology of Paul. London: New York, 1998.

Crossan, D. M and Tavard, G. H., "Justification" in New Catholic Encyclopedia. Washingion: The Catholic University of America, 2003.

Jungle, Eberhard, Justification The Heart of the Christian Faith. New York: T & T Clark,_2001.

فصلنامه هفت آسمان، شماره 30 برگرفته از مقاله:  مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان در مسيحيت، احمدرضا مفتاح

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.