شعار تعدیل معیشت عمومی تبلیغ نظام سرمایه داری

  • 1392/01/12 - 20:56
اين تعليم اگر چه جمله اي زيباست اما بايد گفت بيشتر از يک شعار تبليغاتي نيست که بيشتر به يک تبليغ انتخاباتي شبيه است چرا که اولاً بهائيت در دستورات خود يک راه کار مناسب براي اين ادعا ارائه نميکند
تعدیل معیشت عمومی

از جمله تعاليم حضرت بهاء الله تعديل معيشت حيات است. يعني بايد قوانين و نظاماتي گذارد كه جميع بشر را به راحت زندگاني كنند يعني هم چنان كه غني در قصر خويش راحتي دارد و به انواع موائد سفره ي او مزين است فقير نيز لانه و آشيانه داشته باشد و گرسنه نماند امر تعديل معيشت مهم است و تا اين مسئله تحقق نيابد سعادت براي عالم بشر ممكن نيست. جميع بشر در نزد خدا يكسانند حقوقشان واحد و امتيازي براي نفسي نيست  (1)
اين تعليم اگر چه جمله اي زيباست اما بايد گفت بيشتر از يک شعار تبليغاتي نيست که بيشتر به يک تبليغ انتخاباتي شبيه است چرا که اولاً بهائيت در دستورات خود يک راه کار مناسب براي اين ادعا ارائه نميکند و ثانياً با روا شمردن موضوعاتي مثل رباخواري (2)  نويد يک جامعه سرمايه داري را ميدهد که هرگز به تعديل معيشت نمي انديشد و براساس منافع سرمايه داران حرکت کرده و پويائي را از اقتصاد سلب مي کند.

اگر عقل جناب بهاء و پسرش عبدالبهاء مي رسيد مي گفتند چه كار بكنند تا تعديل معيشت حاصل شود چه راه حلهايي براي رسيدن به اين هدف مي توان پيدا كرد. وگرنه همه ي فقرا بهتر از ايشان مي فهمند كه آسايش و راحتي مي خواهند
 از اين گذشته اين جناب بها كه اينقدر دلسوز است چرا در آن چنان قصري و با تشريفات بالا در عكا زندگي مي كرد و پيروان او به اصطلاح خودش (اغنام الله) خار مي خوردند و بار مي بردند و در خانه هاي محقر مي خوابيدند؟

طرح تعديل معيشت عمومي يکي از اصول اعتقادات است که بهائيان به آن افتخار مي‏کنند و جزء آرمان‏هاي خود بر مي‏شمارند و معتقدند که در اين طرح ثروت‏هاي ملل به کليه عالم تعلق خواهد داشت و روابط اقتصادي ممالک جهان بر اساس تفاهم و بدون سدهاي گمرکي با ايجاد يک روش در واحد پول و ارزان استوار است. (3)

طبق تعاليم حسينعلي نوري: «عالم يک وطن و مردم آن يک ملت گردند و رقابتهاي غير انساني و مخرب اقتصادي به کلي از بين خواهد رفت.» بر همين اساس امنيت بين المللي که مولود صلح واقعي است مانع صرف مبالغ گزاف در راه تکثير آلات و ادوات جنگي خواهد گرديد. (4)
همچنين عباس افندي در خصوص اين طرح اصل مساوات را رد و نظام طبقاتي را محترم مي‏شمارد و اظهار مي‏دارد: «اصلاح معيشت از براي بشر لازم نه آن که مساوات باشد بلکه اصلاح لازم است و الا مساوات ممکن نيست نظم عالم به هم مي‏خورد نظم عالم چنين اقتضاء مي‏نمايد که طبقات باشد» (5)
در راستاي اين اصل اصلاحات اقتصادي بايد از اذهان آغاز شود سپس به اصناف و طبقات ديگر جامعه معطوف گردد.
کارگران بايد علاوه بر مزد از منافع حاصله سهمي عادلانه دريافت کنند. (6)

اين فرقه به منظور جلوگيري از تراکم سرمايه در نزد چند نفر سرمايه دار معدود راه‏هايي را پيشنهاد مي‏دهد که با اجراي آن‏ها مدعي است ثروت به مرور زمان و به طور عادلانه توزيع خواهد شد.

اين راه‏ها عبارتند از:
1) قانون ارث بهائي که ما ترک متوفي بين هفت طبقه تقسيم مي‏شود.
2) پرداخت ماليات تصاعدي.
3) هر بهائي موظف است وقتي ثروتش معادل 19 مثقال طلا رسيد 19 درصد، آن را جهت مصارف عمومي و روحاني مرکز اداري بهائي (بيت العدل) واقع در حيفا اسرائيل بدهد. حقوق اله واجب است ولي کسي حق مطالبه ندارد. (7)
4) امر زکات در اين فرقه تصويب شده و نحوه اجراي آن به شيوه اسلام توصيه شده و وجوه جمع آوري شده بايد صرف نياز مستمندان شود. (8)

فرقه مزبور سپس نکات مورد نظر در خصوص طرح فوق الاشاره را اين طور بيان مي‏کند:
1) امر بهائي، يک دستگاه اقتصادي نيست و هيچ مکتب خاصي را در زمينه اقتصاد معرفي نمي‏نمايد.
2) بهائيان طبق آثار حسينعلي نوري معتقدند تا مشکلات اقتصادي حل و برطرف نشود، عالم انساني روي آسايش نمي‏بيند.
3) هدف فرقه بهائيت از طرح اصولي در زمينه اقتصاد تعديل معيشت و حل مشکلات جهان اقتصادي است.
4) در آثار بهائيت، صرفا به ذکر اصولي در زمينه اقتصاد اکتفا شده زيرا مسائل اقتصادي مسائلي است که دائما در تغيير و تبديل است.
5) بدون توجه به تعاليم اجتماعي بهائي حل مشکلات اقتصادي در سطح اجتماعي و جهان ممتنع است. في المثل ايجاد صلح عمومي و تأسيس حکومت جهاني و اتخاذ سيستم اقتصاد جهاني و ايجاد وحدت اوزان و پول و از ميان برداشتن سدهاي گمرکي بي‏گمان بسياري از مشکل‏ هاي لا ينحل فعلي اقتصاد را حل خواهد نمود. (9)
 
اين فرقه براي اجراي طرح تعديل معيشت عمومي شيوه عملي هم پيشنهاد مي‏دهد بدين ترتيب که در هر فرقه مجمعي تشکيل گردد و مخزني تحت نظر اين مجمع تأسيس شود. اين مخزن عايدات و مخارج عمومي آن فرقه را به عهده گيرد.
عايدات يا واردات مخزن از هفت طريق به شرح ذيل تأمين مي‏گردد:
1) رسوم حيوانات
2) مال بي‏ثروت
3) چيزي که يافته شود و صاحبش پيدا نشود.
4) يک سوم گنج يافت شده
5) يک سوم معادل مکشوفه
6) تبرعات
7) ماليات
در متون بهائيت محل هزينه اين درآمدها به شرح ذيل اعلام شده است:
1) بهداشت عمومي.
2) اداي ماليات به حکومت مرکزي.
3) اداي رسوم حيوانات به حکومت مرکزي.
4) اداره معيشت ايتام.
5) اداره معيشت عجزه.
6) فرهنگ عمومي.
7) اکمال معيشت نيازمندان. (10)

تا اينجا، طرح معيشت عمومي از نظر اين فرقه بطور مفصل توضيح داده شده. حال به نقد اين اصل مي‏پردازيم.

همان طور که مي‏دانيد بهائيت با ارائه اصل معيشت عمومي آن را طبق ساير اصول ديگر بديع و جديد مطرح نموده است. در اين قسمت مانند ديگر فصول به اين موضوع مي‏پردازيم. براي اين منظور ابتدا واژه اقتصاد را تعريف مي‏نماييم.
اقتصاد در لغت از قصد به معني ميانه‏ روي و تجاوز نکردن از حدود و راه آسان است و در اصطلاح عبارت است از علمي که حيات اقتصادي پديده‏ ها و جلوه‏ هاي آن را تفسير کرده و ارتباط اين‏ها را با اسباب و عوامل حاکم بر آن بيان مي‏دارد. اما در راستاي طرح معيشت عمومي فرقه بهائيت بايستي گفت:
به طور کلي همه امواج فکري در زمينه اقتصاد اتفاق نظر دارند که در حيات اقتصادي بشر معضلي وجود دارد که برطرف کردن آن لازم و ضروري است. گذشته از مکاتب اقتصادي، اديان الهي نيز در دوران گذشته به طرح اين موضوع پرداخته و راه و روش و طرح کلي آن را نيز ارائه داده ‏اند.
هنگامي که مکاتب اقتصادي را مورد بررسي قرار مي‏ دهيم مي‏ بينيم که اقتصاد به صورت علمي از قرن 18 توسط آدام اسميت نظريه پرداز اقتصادي مطرح و مکاتب مرکانتيليسم و فيزيوکراتيسم در قرن‏ هاي شانزده و هفده ميلادي شکل گرفته‏ اند و هر کدام راه و روش مخصوص به خود را براي رفع معضل اقتصادي مطرح نموده ‏اند.

اگر به تاريخ تأسيس اين مکاتب توجه نمايم متوجه مي‏شويم که تقريبا دويست تا سيصد سال زودتر از حسينعلي نوري مؤسس فرقه بهائيت اين طرح ارائه شده است.
اما در اين جا نظر اسلام که کامل‏تر از ساير اديان الهي است و 14 قرن پيش راجع به اقتصاد و تعديل معيشت براي عموم مردم دنيا مطرح شده را از متون علوم و معارف اسلامي اقتباس و به صورت خلاصه به شرح ذيل مي‏ آوريم خوانندگان گرامي خود قضاوت کنند که کداميک از طرح‏ ها جامع‏ تر و مانع‏ تر هستند تا به خلاقيت و نوآوري اين فرقه پي برده شود!
در فرهنگ اسلام و قرآن کلمه اقتصاد به معناي اعتدال به کار رفته مانند آيه «و اقصد في معيشک» (11)  که سفارش مي‏نمايد که در رفتارها ميانه‏ روي گردد و در زمينه امور مالي مي‏فرمايد:
«نه دست خود را به گردن بسته دار و نه بسيار باز و گشاده که هر کدام کني به نکوهش و حسرت خواهي نشست.» (12)  در عصر ائمه اطهار به جاي واژه اقتصاد تقدير در معيشت براي مسائل مالي به کار مي‏رفته است چنان که امام صادق مي‏فرمايند:
اصلاح امور مردم جز به وسيله سه چيز محقق نمي‏گردد:  

1) فقه در دين.
2) صبر و تحمل مشکلات.
3) حسن و تقدير در معيشت (13)
بنابراين مقصود از قيد اسلامي در عبارت (نظام اقتصاد اسلامي) کليه قواعد اساسي در حيات اقتصادي است که به عدالت اجتماعي مربوط مي‏شود. به همين لحاظ کلمه اقتصاد به کلمه لاتيني اکونومي (ECONOMIE) که در اصول به معناي تدبير و اراده منزل است بيشتر متناسب مي‏باشد. (14)
        
 نقض اصل تعديل معيشت عمومي توسط سران بهائيت

همان طور که قبلا نيز گفته شد سران بهائيت علي رغم مطرح نمودن شعارهاي زيبا اما تکراري و تحت لواي اصول اعتقادات خود، ناقض اين اصول بوده ‏اند يکي از همين موارد نقض اصل تعديل معيشت عمومي و جلوگيري از تراکم سرمايه توسط سران آنان مي‏باشد. به عبارت ديگر با وجود شعار مبارزه با سرمايه‏ داري و جلوگيري از تراکم سرمايه، خود سران بهائيت تبديل به سرمايه‏ دار و تراست‏ هاي اقتصادي در ايران و دنيا شده ‏اند. براي نمونه به چند مورد مستند آن اشاره مي‏گردد.
1) روزنامه اطلاعات روز پنج شنبه 26 مرداد 1357 چنين مي‏نويسد:
(هژبر يزداني نماينده محفل بهائيان ايران دستگير و زنداني شده است. هژبر يزداني مي‏خواست 20 ميليارد ريال در آمريکاي جنوبي سرمايه گذاري کند.)
علت دستگيري وي تصرف غير قانوني چهارصد هکتار از زمين‏ه اي دولتي در يزد بوده است که به همين منظور پرونده آن به شماره 965 - 13 - 37 دادگاه بخش مستقل اردستان ثبت است.
2) محاسبه ثروت شوقي افندي رهبر سوم فرقه بهائيت به هنگام مرگ در ايران (1336 هجري شمسي).
طبق نامه مدير کل فني مالياتي وقت (15)  در سال 1349 که به معاون درآمدهاي مالياتي وزارت اقتصاد دارائي نوشته شده ميزان ماليات بر ارث دارائي منقول و غير منقول شوقي افندي حداقل 960 / 812 / 828 ريال محاسبه و اعلام شده که اين مبلغ از طرف وراث به صندوق دولت ايران (خزانه) پرداخت نگرديده است. (16)
 
حال اگر درصد ماليات بر ارث مصوب 1337 که آخرين مصوبه قانوني اخذ ماليات بر ارث مي‏باشد را در نظر بگيريم مشخص مي‏شود که ميزان ثروت افندي در هنگام مرگ چه مقدار بوده است و اگر اين مبلغ را با رقم تورم و ارزش افزوده آن به نرخ امروز محاسبه نمائيم يک رقم نجومي به دست مي‏آيد.
چنان چه بپذيريم که دارائي شوقي افندي طبق وصيت‏نامه ‏اش در کتاب قرن بديع (17)  جزو موقوفات عمه و متعلق به عموم بهائيان است پس چرا اين دارائي از طرف وراث او با توسل به تخلفات قانوني به نام 6 نفر (18)  بهائي در سال 1336 صلح مي‏شود؟! (19)  و سپس در يک شرکت خصوصي بهائي به نام (امناء) سرمايه گذاري و بعدها اقدام به درخواست گواهي حصر وراثت مي‏گردد؟ (20)و حتي ماليات‏ هاي صلح را نيز نمي‏پردازند!!!
آيا معني تبعيت از مقررات حاکم در کشور تابعه توسط بهائيان که سفارش عباس افندي است نپرداختن ماليات و توسل به تخلفات قانوني براي فرار از ماليات است؟!
آيا اصل جلوگيري از تراکم سرمايه و ايجاد تعديل معيشت عمومي معنايش ثروت اندوزي‏ هاي شوقي افندي و ساير سرمايه‏ داران بهائي است؟
اين دو مورد مستند و سئوالات مطروحه پيرامون آن‏ها نمونه‏اي از موارد مستند بي‏شمار در زمينه نقض اصل هشتم اصول اعتقادات بهائيان است که سران ايشان پاسخي براي آن‏ها ندارند

صرف نظر از درست و غلط این سخن آیا توانسته است که در محدوده ی همان احکام و مطالب دینی خودش به این حرف جامه ی عمل بپوشاند؟ آیا می توان صحبت پیرامون تعلیم و تربیت عمومی و یا تعدیل معیشت را به عنوان دستاورد خاص  بهائی برای بشریت در نظر گرفت؟
 آیا بشریت بدون تعالیم بهائی بر این مطالب واقف نشده بود؟

فرقه ای که قرار است در سیاست هیچ دخالتی نداشته باشدآیا می تواند در مورد "تعلیم وتربیت عمومی ، اجباری و رایگان" و "تعدیل معیشت و حل مشاکل اقتصادی با تاکید برتشکیل اتحادیه های اصناف بعنوان نمایندگان کارگران و کارمندان و از طرف دیگر سهیم کردن کارگران بر سهم تولید کارخانه" صحبت کند؟

آیا این ابراز نظرها دخالت در تصمیم گیری اداره کنندگان جامعه محسوب نمی شود؟ آیا مشکلات اقتصادی جامعه تنها با زدن حرف هایی از نوع "امیر عزیز است و در نعمت مستغرق، فقیر نیز رزق یومی داشته باشد در ذلت کبری نماند" حل می شود؟

 

پی نوشت :

1. اشرف فرامرز. مجموعه اي از مطالب ديانت بهائي به اختصار، ص42

2.گنجينه حدود احکام، عبدالحميد اشراق خاوري، ص 204.
3.آشنايي با ديانت بهائي. موسسه ملي مطبوعات امري 130 بديع.
4.همان منبع.
5.اشرف. فرامرز. مجموعه‏اي از مطالب ديانت بهائي. موسسه ملي مطبوعات امري 131 بديع.
6.همان منبع.
7. اشرف. فرامرز. مجموعه‏اي از مطالب ديانت بهائي. موسسه ملي مطبوعات امري 131 بديع.
8.آشنايي با ديانت بهائي. موسسه ملي مطبوعات امري 130 بديع.
9.آشنايي با ديانت بهائي. موسسه ملي مطبوعات امري 130 بديع.
10آشنايي با ديانت بهائي. موسسه ملي مطبوعات امري 130 بديع.
11.سوره لقمان آيه 19.
12. اسري آيه 29.
13.وسائل الشيعه، ج 12، ص 41.
14.بي‏ آزار شيرازي. عبدالکريم. مقدمه ‏اي در نظام تاريخچه اقتصاد اسلامي موسسه انجام کتاب 1363.
15.مدير کل فني مالياتي در سال 1349، شخصي به نام حسينعلي رجائي بوده است.
16.اين پرونده در بايگاني وزارت اقتصاد و دارائي ثبت شده و هم اکنون بايستي در آرشيو اين وزارتخانه موجود باشد.
17.نوروز 101 بديع. قسمت چهارم ص 49.
18.نام اين شش نفر عبارتند از: ذکر الله خادم. دکتر علي محمد ورقا. تيمسار شعاع اله علائي. علي اکبر فروتن. حبيب اله ثابت. هادي رحماني شيرازي.
19.صلح نامه در دفتر شماره 25 تهران در مورخه 1 / 2 / 1337 به ثبت رسيده است.
20.رونوشت گواهي حصر وراثت شماره 1464 / 27 / 7 / 1337 مي‏باشد.

دیدگاه‌ها

خداقوت-دستتون درد نكنه.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.