کنکاشی در مورد ولایت مورد نظر صوفیه

  • 1399/12/13 - 22:09
شیعه معتقد است که ولایت و امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) منحصر به دوازده نفر است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا به نام و نشان، تعیین کرده است.[3] با توجه به آنکه همه اقطاب صوفیه تا قرن هشتم سنی مذهب بودند و در قرن هشتم و نهم بود که در ایران تصوف به‌صورت یک گرایش عمومی درآمد[4]، نمی‌توان ولایتی که در میان اهل سنت مقبول است را با ولایت مصطلح میان شیعیان یکی دانست.
ولایت در تشیع و تصوف

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی بر این باورند که میان تشیع و تصوف اتحاد و همبستگی وجود دارد و موضوع "ولایت" را وجه مشترک میان آن دو دانسته‌اند. ولی به لحاظ تاریخی، این دو جریان همواره در طول تاریخ در مقابل یکدیگر قرار داشته و پیوسته در تعارض بوده‌اند و در توضیح این تعارض همین کافی است که بدانیم بنیان‌گذاران تصوف در میان مسلمانان، همه از میان اهل سنت برخاسته‌اند و قبل از قرن هشتم به‌عنوان نمونه، یک قطب و مرشدی هم نمی‌توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل‌بیت (علیهم السلام) باشد و همان ولایتی که بعضی، آن را وجه اشتراک میان آن دو پنداشته‌اند، در حقیقت وجه افتراق آن دو هست.
در این شکی نیست که صوفیه اصل ولایت را از شیعه گرفته و به‌دلخواه خود آن را چنان شرح و تفسیر نموده که کوچک‌ترین شباهتی میان آن دو وجود ندارد. [1] این دلیل همان است که برخی از صوفیه معتقدند: «اعتقاد به وجود امام در مذهب تشیع با ولایت ارتباط نزدیک دارد، زیرا امام کسی است که دارای قدرت معنوی و مرتبه ولایت است. سهم امام در تشیع بسیار اساسی و مهم است و ما نمی‌توانیم در اینجا به جزئیات و فروع این مساله بپردازیم. ولی ازنظر معنوی مقام و مرتبه امام به‌عنوان یک هادی و مرشد روحانی دارای اهمیت خاص است و این مرتبه و مقام او خیلی با مقام پیر و مرشد طریقت در تصوف شباهت دارد. یک نفر شیعی همیشه آرزو می‌کند که با امام خود مواجه شود و او را ببیند و امام در این مورد کسی جز دلیل و راهنمای معنوی و درونی شخص نیست، به‌طوری‌که بعضی از صوفیان شیعه درباره "امام وجود تو یا امام وجودک" صحبت کرده‌اند. قطع‌نظر از مقام و مرتبه شریعتی و ظاهری امام، مقام و مرتبه ولایتی و ارشادی او و اهمیت او به‌عنوان دلیل و راهنمای معنوی، به مرشد صوفیان شباهت دارد. در حقیقت همان‌طور که در تصوف هر مرشدی با قطب عصر و زمان خویش در تماس است، در تشیع نیز تمام مراتب روحانی هر عصر و زمانی از لحاظ باطنی با امام پیوستگی و ارتباط دارد. اعتقاد به وجود امام به‌عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریباً یکسان است و این امر را سید حیدر آملی به‌وضوح تصریح کرده است و در آنجا که می‌گوید: قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.»[2]
اما شیعه معتقد است که ولایت و امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) منحصر به دوازده نفر است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا به نام و نشان، تعیین کرده است.[3]
با توجه به آنکه همه اقطاب صوفیه تا قرن هشتم سنی مذهب بودند و در قرن هشتم و نهم بود که در ایران تصوف به‌صورت یک گرایش عمومی درآمد[4]، نمی‌توان ولایتی که در میان اهل سنت مقبول است را با ولایت مصطلح میان شیعیان یکی دانست.
بنابراین شباهاتی که میان ولایت صوفیانه و ولایت تشیع وجود دارد، بعد از قرون هشتم و نهم و در پی شیعه شدن برخی از فرقه‌های صوفیه پدید آمده است و نمی‌توان اساس هر دو را یکی دانست. اما شاید بتوان گفت یکی از زمینه‌های ورود تصوف به تشیع مفهوم ولایت بود که در شیعه جایگاه بلندی داشت و می‌توانست نقطه مشترکی میان شعیان و صوفیانی باشد که آنان نیز برای این مفهوم ارج زیادی قائل بودند. [5]
شیعه معتقد است با توجه به قرائن قرآنی و روایی، ولایت مخصوص امامان دوازده‌گانه بوده که از طرف خداوند متعال منصوب و معین شده‌اند. در حالی که نگاه متصوفه به ولایت متفاوت بوده و آنچه از منابع سلاسل تصوف برداشت می‌شود این است که آنان ولایت را یک مقام اکتسابی دانسته و هر کس می‌تواند خود را به مقام قطبیت برساند. چنان‌چه نور علیشاه در اجازه‌ای، صالح علیشاه را به مقام قطبیت منسوب کرد و نوشته است: «شیخ محمد حسن صالح علیشاه بعد از رحلت این ضعیف در حیات خود مطاع کل و مظهر تام خواهند بود و امر ولایت و خلافت کلیه در این صورت در رحلت من منتقل به آن جناب خواهد بود.»[6]
متصوفه ولایت و امامت را نوعی دانسته و برای این بدعت آشکار دست به توجیهاتی زده‌اند و از جمله اینکه گفته‌اند؛ امامان ولایت کلیه شمسیه و اولیای صوفی، ولایت جزئیه قمریه دارند، که می‌توان گفت این ادعا و بدعت از طرف آنان، ناشی از عقیده‌ی مذهب سران تصوف است که سنی بوده‌اند، لذا با تعریفی متفاوت از ولایت، مردم را به سوی خویش جذب کردند. اهل تصوف در این رابطه این بیت مثنوی را مد نظر خود قرار دادند که:
پس به هر دوری ولیی قائم است
تا قیامت آزمایش دائم است‏ ‏
پس امام حی قایم آن ولی است
خواه از نسل عمر خواه از علی است[7]
صوفیه با این بدعت در معنای ولایت، آن را امری اکتسابی دانسته و هر کسی را شایسته مقام ولی و قطب دانسته‌اند که با توجه به آیات و روایات درباره تعیین نصب امام از طرف خداوند متعال و معین بودن تعداد امامان برای مقام ولایت، کاملا این ادعای صوفیان رد می‌شود.

پی‌نوشت:

[1]. الهامی داوود، موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، مکتب اسلام، قم، 1378، ص 5
[2]. نصر سید حسین، تشیع و تصوف، مجله عرفان ایران، شماره 7، حقیقت، تهران، 1379، صص 32 و 33
[3]. قندوزی سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، دارالاسوه، قم، صص 442 - 444
[4]. جعفریان رسول، صفویه در عرضه دین، فرهنگ و سیاست، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم،1391، چاپ سوم، جلد 2، ص 516
[5]. همان، ص 515
[6]. صالح علشیاه، نامه‌های صالح، تهران، حقیقت، چاپ دوم، 1381، ص15.
[7]. مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، انتشارات امیر مستعان، چاپ اول، 1378، ج2، ص239.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.