اشرار بهایی در کمین احرار جنگل

  • 1391/09/15 - 00:05
نهضت اسلامی جنگل، یكی از نهضتهای ضد استبدادی و ضد استعماری تاریخ معاصر است كه در سال 1293 ش (1333 ق / 1915م) آغاز و به مدت هفت سال ادامه یافت.
میرزا كوچک خان

عبدالله شبهازی در مقاله ای (به نام "بهایی گری، سرویس اطلاعاتی بریتانیا و نهضت جنگل". موعود. اردیبهشت 1388. شماره 99 ) به این نقش خرابکارانه اشاره می کند و ما بخشی هایی از این مقاله را نقل می کنیم:

«احسان الله خان دوستدار، چهرة سرشناس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و «کودتای سرخ» را بر ضدّ میرزاکوچک خان هدایت کرد، به یکی از خانواده های سرشناس بهائی ساری (خانوادة دوستدار) تعلق داشت. (1)، نویسنده درخشش های تیره، برادرزادة احسان الله خان دوستدار (پسر عطاءالله خان دوستدار) است.) «سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان)، همدست او- که در دولت «کودتای سرخ» احسان الله خان، وزیر پست و تلگراف شد- از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن، به ویژه میرزا کریم خان رشتی، به رابطه با «اینتلیجنس سرویس» سازمان اطلاعاتی و امنیتی انگلیس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران میرزا کریم خان رشتی و سردار محیی، مبصر الملک و سعید الملک، را به عنوان بهایی فعال می شناسیم.»(2) فتح الله اکبر (سردار منصور و سپهدار رشتی) برادر دیگر ایشان است که در آستانة کودتای 3 اسفند 1299 رئیس الوزرا بود و نقش مهمی در هموار کردن راه کودتا ایفا نمود.» (3)  

 فرآیند نفوذ
در آغاز نهضت، هر داوطلب برای عضویت در سلک جنگلی ها باید گزینش می شد. این امر موجب می گردید گروه کوچک "احرار جنگلی" جمعی شجاع، مومن، مردمی، بسان بسیجیان مخلص امروز باشند و نهضت، از وجود عناصر نفوذی، فرصت طلب، مادی گرا و جبون مصون بماند.

ابراهیم فخرایی، یکی دیگر از همراهان میرزا، می نویسد: «داوطلبان عضویت جنگل می بایست علاوه بر نداشتن سوء شهرت، سوگند وفاداری یاد کنند و خدا و وجدان را به شهادت بطلبند؛ چه توهّم اینکه پای افراد بی شخصیت به داخل جنگل باز شود و پیشرویهایشان را با کارشکنیها متوقف سازد، زیاد بود...» (4)

برای آشنائی با خلوص و ایمان مذهبی احرار جنگل، گزارش ارسالی «مأمور اطلاعاتی اعزامی حزب بلشویک به جنگل» به باکو، درباره شخصیت میرزا کوچک خان شاهد مستند قابل توجهی است: «ثابت قدمیِ فوق العاده میرزاکوچک خان و دقت فوق العاده، علاقه و همدردی او نسبت به اطرافیان، و وضع وخیم روستاییان و خویشاوندان، احترام شدید اطرافیان و علاقه به او برانگیخته است... زندگی کوچک خان خیلی ساده است، او در اتاق ساده ای زندگی می کند، همراه رفقای خود و مجاهدها، روی تشکِ کاه می خوابد، هیچ گونه مبل و زرق و برقی که مخصوص خان هاست، وجود ندارد. او زندگی کاملاً متواضعانه ای دارد، سیگار نمی کشد، خوش گذرانی نمی کند، مشروب نمی خورد و از ساعت شش صبح تا نصف شب کار می کند.»

اما با فراگیر شدن نهضت جنگل، دقت در فرآیند گزینش اعضای جدید نهضت، کاهش یافت و افرادی به نهضت راه یافتند که از نظر شخصیتی مقابل میرزا کوچک خان بودند و در عمل نیز به تقابل با وی روی آوردند.

چنانکه فخرایی می نویسد: «از آن زمان که رعایت این سنّت اهمال رفت و شعار صوفی منشانه "هر که خواهد گو بیا" مدار عمل واقع شد و عناصر پلید توانستند خود را به صف یاران موافق جا بزنند صفوف متحد جنگلیها در هم شکست و جدایی در میان سران افتاد...» (5)

مدنی یکی از یاران میرزا کوچکخان  که عضو شورای "اتحاد اسلام" و مدیر روزنامه پرورش بود در خاطرات خود، می نویسد: «همراهان میرزا کوچک را میتوان به صورت دو دسته متمایز از هم شناخت: یک عده از "احرار برجسته" که از اول طلوع آزادی ایران تا خاتمه انقلاب جنگل همه اوقات با میرزا کوچک همعقیده و همقدم بوده و در تمام سوانح و حوادث با او همراه، و دقیقه ای از عقیده پاک و نمونه راسخ و محکم خود منحرف نشده اند. دسته دیگر، از همراهان سست عقیده و منفعت پرست بودند که در جریان انقلاب از آزادیطلبی و وطنخواهی منصرف گشته و در اثنای فداکاری دنبال منافع خصوصی رفته و مسلک و مرام و تمام منافع ملی و مملکتی را به بیگانگان و خائنین داخلی فروختند.(6)

نبود دقت لازم در عضوگیری نهضت موجب گردید افرادی به درون نهضت را یابند که نه تنها ایمان و خلوص "احرار جنگلی" را نداشتند بلکه با قدرت یافتن آنها در نهضت، خوی دنیاگرایی و ریاست طلبی نهضت را به انحراف کشاند.

عناصر فرقه دست آموز بهائی و وابسته به شبکه جاسوسی انگلیس(ام. آی 6) و حتی کمونیستهای وابستگان به شوروی مارکسیستی به درون نهضت راه یافتند و با تبلیغات ضد اسلامی، موجبات تردید مردم گیلان، مازندران و اردبیل در حمایت از نهضت را مهیا ساختند. در ادامه به معرفی اجمالی مهمترین چره بهایی از این، چریک های مخفی و منحرفان فرصت طلب می پردازیم.

  «احسان اللّه خان دوستدار»

وی یک بهائی بود که با اسداله خان ابوالفتح زاده، ابراهیم خان منشی زاده، حسین لله، حیدرخان عمو اوغلی و محمدنظرخان مشكات الممالك کمیته مجازات را تحت مدیریت سفارت انگلیس تشکیل دادند تا رهبران بصیر و آگاه نهضت مشروطیت را ترور کنند. احسان الله خان، در جریان رسیدگی به پرونده قتلهای این کمیته توانست به قفقاز بگریزد «كمیته سیمرغ» در افشاگری خود خطاب به رئیس الوزرا كه پس از قتل احمدخان صفا، مسؤول پرونده كمیته مجازات در نظمیه، منتشر شد، می نویسد: «احسان الله خان، قاتل منتخب الدوله و احمد آقای روحی و میرزا ضیاءالله كه عضو عمده كمیته تروریست بودند، هر كدام در یك محلی مشغول عیش و نوش می باشند... ما، كه بر تمام احوال و اسرار اطلاع داریم، نخواهیم گذاشت كه كابینه وزرا از طایفه «بهائی» تشكیل شود زیرا كه اینها شروع به وزیركشی هم خواهند كرد تا اینكه دیگر كسی زیر بار وزارت نرود و میدان را برای خود مصفا نمایند... این رشته سر دراز دارد». (7)

احسان الله خان، بعد از اینکه آبها از آسیاب افتاد، از قفقاز بازگشت و به نهضت جنگل پیوست و کوشید در همراهی با میرزا کوچک خان، در کادر رهبری نهضت جنگل جای گیرد. با این همه منابع تاریخی شخصیت وی را متزلزل و در عین حال ریاست طلب، توصیف می کنند:

«احسان اللّه خان که در تهران مرتکب قتل شد و به جنگل پناه آورد و جنگلیان به خاطر پناهنده شدن او را تحویل ندادند.. احسان اللّه خان در ترور صدرالعلماء مجتهد تهران نقش داشت و از پیروان فرقه ضالّه بهائیت محسوب می شد. او به بلشویکها گرایش داشت و ریاست طلب بود.» (8)

هنگامی که نهضت جنگل در رشت، کمیته انقلاب تشکیل داد، احسان الله خان، عضو کمیته انقلاب گردید و در ستاد ارتش انقلاب به نام «آرمیا» نیز عضویت یافت. اما با اینکه پای وی به مراتب عالی نهضت جنگل رسیده بود، دلش با اجانب و اصحاب قدرت بود.

سفارت انگلیس، گزارش می دهد که احسان االه خان «با کنسول شوروی در طالش به صورت محرمانه ملاقات داشت.» (9)
همچنین «سرانجام با رضاخان نیز آشتی نمود.  (10)

احسان الله خان اندکی بعد، ماهیت خود را نشان داد و با میرزا کوچک درگیر شد و به دشمن سرسخت وی تبدیل شد و رهبران نهضت را به صف آرایی در مقابل هم واداشت. (11)

گویا هدف وی تبلیغ کمونیسم در نهضت جنگل بود. این هدف می توانست با تطمیع مادی یا جلب نظر کمونیست ها و کسب قدرت در آینده، برای او مهم شده باشد. البته میرزا کوچک خان، نمی توانست در برابر اقدامات ضد دین او آرام بنشیند. او که می دید تحرکات کمونیست ها در گیلان، چقدر موجب بدنامی نهضت جنگل، شده است، در نامه ای به احسان اللّه خان و خالو قربان، می نویسد: «من همیشه عقیده داشته ام و هنوز هم دارم که "افکار عامه"، هر نهضت ملی را پیشرفت میدهد نه آهن و آتش. تبلیغات صادقانه و نجیب مردم و احترام به "عقاید" و عادات ملی و مملکتی مؤثرتر از صدها هزار قشون و آلات نارحه است. اهالی مشرق زمین و خاصه ایرانیها که همیشه "مذهبی"اند، زیربار هیچگونه مرام افراطی و خشن و تند نمی روند... آقایان (وابسته به شوروی، به نهضت جنگل) ورود (نفوذ) کردند و مقرّر شد... در امور داخلیمان بی مداخله(باشند)، و زمام انقلاب (جنگل) دست ایرانی باشد و از تبلیغات افراطی خودداری شود... بدون اطلاع کمیته و شورای انقلاب، قشون (حیدر عمو اوغلی) از روسیه وارد شد، تبلیغات کمونیستی آغاز و متعاقبش دخالتها و اذیتها و پس از آن، کودتای شب چهارم ذیقعده 39 و گرفتن زمام امور در دست و تصرف اموال مردم و تعرض به عرض و ناموس و کشتار مردمان بیطرف و حمل آذوقه اهالی به قفقاز و آواره ساختن مردم از خانه و زندگی... افسوس که قدمی از گیلان بیرون نرفته اید تا بدانید که افراد ایرانی در برابرتان مسلح شده و جنگ با انقلابیون را «جهاد مقدّس» نام گذارده اند و عملیات خشنتان آنها را به دامان بیگانه انداخته است. نام سوسیالیست و بلشویک به حدی منفور شده که کسی حتی در خواب میل ندارد آن را بشنود.» (12)

گرچه میرزا کوچک خان، کمونیسم را نپذیرفت اما تبلیغات کمونیست ها، نهضت جنگل را نزد برخی افراد بدنام کرد و زمینه فتوای جهاد از طرف عالمان دینی نظیر حاج میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی علیه انقلابیون، را فراهم نمود و قدرت نهضت جنگل را ضعیف کرد. ذکر این نکته را هم لازم می دانیم که از زمان انشعاب کمونیست ها از نهضت جنگل، به کمونیستها و وابستگان به شوروی «انقلابی» و کسانی که به عقاید دینی و ارزشهای اسلامی وفادار بودند «جنگلی» می گفتند. اغلب جنگلی ها، از همان "احرار" وارسته و مومنی بودند که از ابتدا بر پای] آرمانهای اسلامی با میرزا کوچک خان همراه شده بودند.

با این وصف، احسان الله خان، در توطئه های گوناگون علیه نهضت اسلامی جنگل و رهبر آن میرزا کوچکخان نقش ایفا کرد.  (13)

خوی ریاست طلبی، تمایل به اصحاب قدرت و ثروت و تزلزل شخصیتی وی را باید ناشی از نفاق و فقدان ایمان مذهبی وی ببینیم. وی پس از شکست نهضت جنگل، در مقاله ای که در مجله «نوی وستک» در مسکو چاپ کرد میرزا کوچکخان را از آزادیخواهان دست راستی(نه کمونیست و چپگرا) و خود را ناچار به همکاری با او دانسته و اعتراف کرده که "هرگز نماز نخوانده" است.» (14)

برخی از منابع تاریخی نیز احسان الله خان را آلوده به مواد مخدر و مشروبات الکلی توصیف می کنند. «چنین فردی با نفوذ در نهضت جنگل و با نیرنگ و تظاهر، از رهبران آن شد؛ به گونه ای که میرزا کوچکخان مناطقی را که در اختیار داشت به سه بخش اداری تقسیم نمود و لاهیجان و تنکابن را با دو هزار مرد مسلح زیرنظر او قرار داد.» (15)

«مأمور اطلاعاتی اعزامی حزب بلشویک به جنگل» که پیشتر گزارش ارسالی وی به باکو درباره شخصیت میرزا کوچک خان را خواندیم درباره «احسان الله خان» نیز می نویسد: «احسان الله خان... دارای شخصیت ضعیف، خودخواه، دارای نظرات اغراق آمیز و آدمی شهرت پرست است. او جزو فرقه بابی ها (یکی از فرقه های ایران) است و پدر زن او «میرزا حسن خان» یکی از مقامات مهم این فرقه است. از مشخصات ویژة او عدم ابتکار و نداشتن آگاهی سیاسی است. احسان الله معتاد و الکلی است به طوری که مصرف "ودکا"ی او در روز، پنج بطری و مصرف تریاکش تا دو مثقال است و این مقدار زیادی است. او در اثر نفوذ گروه سردار محیی سریعاً ترقی کرده است... او می خواست کوچک خان را به مرام "باب" جلب کند ولی کوچک خان اعتراض کرد که حالا وقت پرداختن به مذهب نیست؛ لازم است برای آزادی وطن از انگلیسی ها و از ظلم شاه کار کرد. این امر سبب شد که این بابی، که به تدریج شبکه دسایس خود را تنیده بود، با دار و دسته خود از اردوی کوچک خان خارج شود... [سردار محیی] این شخص بی اراده و بی فکر [احسان الله خان] را مطمئن کرده بود که با برقراری کمونیسم در ایران، بهایی گری در ایران موفق خواهد شد و آن را مذهب رسمی اعلام خواهند کرد. این موضوع برای هر فرد بهائی اغواکننده است. این وعده احسان الله خان را کاملاً اغوا کرد که به منظور انتقام از (ادعای) تعقیب دیرینه بهائی ها توسط مسلمانان شعارها و اعلامیه هایی انتشار دهد... این بابی کهنه مغز، باور کرده بود که کمونیسم اجازه خواهد داد بهائی گری در ایران توسعه یابد و مذهب رسمی کشور شود. این بود عللی که احسان الله خان را از کوچک خان دور می کرد و موجب شد به دشمنان او بپیوندد». (؟؟)

پس از شکست نهضت جنگل، که به طور عمده در نتیجه دسایس احسان الله خان بود، وی به شوروی گریخت. اما او نیز فرجامی بهتر از دیگر مزدوران و "چریکهای مخفی" استعمار ییر نیافت. در دوره استالین، احسان الله خان به اتهام وابستگی به سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی 6) دستگیر و اعدام شد.

تورج اتابکی درباره اتهامات پرونده احسان الله خان می نویسد: «عاملیت سرویس های اطلاعاتی بریتانیا و ایران، طرفداری پر و پا قرص از فاشیسم، مبلّغ تبلیغات زهرآگین در میان ایرانیان ساکن اتحاد شوروی، عامل تحویل برخی از انقلابیون ایرانی به مقامات ایرانی، عنصری ضدّ بلشویک که با سازماندهی یک گروه 30 نفره از کارگران حوزه های نفتی تدارک عملیات تخریب را در حوزة نفتی باکو دیده بود».(؟؟)
نهضت جنگل قربانی استعمار پیر

گرچه در انهدام نهضت جنگل، قوای مرکزی(رضا خان) و قوای شوروی نقش جدی داشت و این عوامل در کنار برخی جاه طلبی ها و دنیاخواهی های افراد داخل نهضت انحطاط آن را زمینه سازی کرد اما عامل اصلی فروپاشی نهضت جنگل، همانند نهضت مشروطه، دست های مرموز استعمار پیر بود که چریکهای مخفی و اشرار بهائی را گاه حتی به نام کمونیسم در میان جنگلی ها نفوذ می داد. چنانکه احسان الله خان و همراهانش به ظاهر کمونیسم بودند و به یک انقلاب سرخ(کمونیستی) علیه جمهوری جنگل دست زد اما بعدها در شوروی به جرم جاسوسی برای انگلیس اعدام شد. شهبازی در این خصوص می نویسد:
پیشینة عملکرد احسان الله خان و دوستانش در ایران گواه آن است که سازمان اطلاعاتی شوروی در مورد احسان الله خان به بیراهه نرفته است. علاوه بر دو احسان الله خان و سردار محیی، موارد متعددی از حضور مأموران بهائی اینتلیجنس سرویس بریتانیا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. یک نمونه، «میرزا شفیع خان نعیم»، بهائی گیلانی، است که در انزلی به دست جنگلی ها به قتل رسید. نمونة دیگر، «غلامحسین ابتهاج» است که به وسیلة انقلابیون جنگل دستگیر شد. جنگلی ها قصد محاکمه و مجازات او را داشتند ولی با وساطت احسان الله خان دوستدار و میرزا رضاخان افشار آزاد شد. میرزا رضاخان افشار نیز بهائی بود و نقش مخرب و مرموزی در حوادث نهضت جنگل ایفا کرد. او در زمان آغاز نهضت پیشکار مالیه گیلان بود. به همراهی با جنگلی ها پرداخت و مسئول مالی «کمیته اتحاد اسلام» شد. او سپس 84 هزار تومان از پول کمیته را به سرقت برد و به تهران گریخت و بعدها به آمریکا رفت. افشار پس از بازگشت از آمریکا، مترجم هیئت آمریکایی میلسپو شد و در دوران سلطنت رضا شاه مشاغل مهمی چون حکومت گیلان (1307)، حکومت کرمان (1310) و استانداری اصفهان را به عهده داشت. نمونة دیگر «عبدالحسین نعیمی» است که در حوالی سال 1920 میلادی در صفوف جنگلی ها حضور داشت... عبدالحسین نعیمی پسر «میرزا محمد نعیم»، شاعر معروف بهائی (اهل روستای فروشاه سده اصفهان)، است. میرزا محمد نعیم پس از مهاجرت به تهران در سفارت انگلیس به کار پرداخت. عبدالحسین نعیمی نیز چون پدر، کارمند سفارت انگلیس در تهران بود. (16)

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت :
1.    دربارة خاندان بهائی دوستدار (ساری) مراجعه شود به: تاریخ ظهور الحق، ج 8، ق 2، ص 818. آرامش دوستدار (بابک بامدادان
2.    ( تاریخ ظهور الحق، ج 8، ق 2، صص 776-777
3.    دربارة خاندان اکبر )خان اکبر) و نقش ایشان در تحولات معاصر ایران بنگرید به: میرزا کریم خان رشتی، چهرة مرموز تاریخ معاصر ایران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 3، صص 49-55
4.    ابراهیم فخرایی. سردار جنگل میرزا کوچکخان. چ پنجم. تهران. جاویدان. 1354. ص 53
5.    ابراهیم فخرایی .همان
6.    میراحمد مدنی. جنبش جنگل و میرزا کوچکخان. به کوشش سید محمّدتقی میرابوالقاسمی. تهران. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. 1377. ص 30
7.    عبداله شهبازی، تاریخ معاصر ایران، ش 27، صص 44 – 45
8.    شاهپور آلیانی، نهضت جنگل و معین الرعایا )حسنخان آلیانی). تهران. میشا. 1375. ص 57
9.    غلامحسین میرزا صالح. جنبش میرزا کوچکخان بنابر گزارشهای سفارت انگلیس. نشر تاریخ ایران. 1369. ص 126
10.    غلامحسین میرزا صالح، پیشین، ص 72
11.    ابراهیم فخرایی. همان. ص 346
12.    ابراهیم فخرایی، پیشین، ص 319ـ323
13.    ابراهیم فخرایی، پیشین، ص 366 و 420
14.    ابراهیم فخرایی، پیشین، ص 451ـ452
15.    غلامحسین میرزا صالح، پیشین، ص 20
16.    عبد الله شهبازی. همان
 

دیدگاه‌ها

چرا خود میرزا با سیدجمال الدین که بابی بود ارتباط داشت؟ چرا میرزا در انقلاب مشروطه بابی انگلیسی شرکت داشت علیه شیعه شرعیه و شاه و روس؟

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.