دلالت بر توسل در زمان حیات پیامبر نه مماتش

  • 1397/02/05 - 11:21
طبق برخی از روایات وارده از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم وارد شده است که شافعان در روز قیامت افرادی هستند که باعث نجات افراد به سبب احترامشان نزد خداوند می‌شوند ازجمله پیامبران خصوصاً پیامبر اسلام و امامان معصوم و هم‌چنین قرآن، شهداء و صلحاء و مساجد و انسان‌های مومن و... که این موضوع از اعتقادات شیعه است و لذا با توسل به اینان و شفاعتشان از مواقف روز قیامت، با سلامت می‌توان عبور کرد.

.

از آن‌جایی که انسان برای شفاعت به شافعان متوسل می‌شود، این شافعان در روز قیامت پیامبر، امامان معصوم، شهداء، صلحاء، قرآن، مومنین، و... هستند که هم در قرآن و هم در روایات فریقین نام ایشان آورده شده است و شیعیان به آن معتقد و امیدوارند. اما وهابیت توسل به اینان را پس از مرگشان جایز ندانسته و آن را نوعی شرک می‌دانند. لذا در این‌جا به صورت مختصر به نقد و بررسی این موضوع می‌پردازیم.
کلمه‌ی توسل از مصدر (وسل) به معنای چیزی است که به وسیله آن به چیزی دست یافته و به آن تقرب پیدا می‌شود.[1] بنابراین اگر فردی یکی از اینان را که مقرب درگاه خداوند است را برای برآورده شدن حاجت خود وسیله قرار دهد و آن را واسطه بین خود و خدا برای اجابت دعا و ... قرار دهد و به او توسل جوید، اشکالی ندارد و جایز است. این توسل در امور مادی واقع می‌شود، در آن‌جایی که خداوند در قرآن درباره‌ی ذوالقرنین که برای ساختن سدّ به مردم متوسل شد، می‌فرماید: «فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً.[کهف/95] مرا با زور و بازوی خود یاری دهید تا میان شما و آنان سدّی محکم برپا کنیم.»
و هم‌چنین در امور معنوی که به قصد قربت نیاز دارد، مثل این آیه شریفه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ.[مائده/35] ای مومنان تقوای الهی پیشه کنید و برای پیوند با او در جستجوی وسیله باشید.» ذیل این آیه شریفه زمخشری در تفسیر خود می‌گوید: وسیله هر چیزی را گویند که به وسیله‌اش توسل پیدا شود، یعنی به وسیله آن تقرب به خدا حاصل گردد، از خویشاوندی، کار نیک یا غیر این‌ها.»[2] در هر حال منکران مشروعیت توسل می‌گویند: این‌گونه آیات مثل: [یوسف/97/98]، [منافقون/5]، [نساء/64]، [محمد/19] و.... این آیات دلالت بر توسل به پیامبر در زمان حیات او را شامل می‌شود، نه پس از مرگ او.
ابن‌تیمیه اشکالی را ذیل موضوع مطرح می‌کند به این‌که به سبب قبور صالحان بلاها دفع می‌شود، می‌نویسد: آنان گاهی می‌پندارند که وجود پیامبر در داخل قبر مانند وجود او در میان آنان در زمان حیاتش است، در حالی‌که خداوند می‌فرماید: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ.[انفال/33] تا هنگامی‌که تو در میان آنان هستی، خدا آنان را عذاب نمی‌کند و تا هنگامی‌که آنان استغفار می‌کنند، خدا آنان را عذاب نمی‌کند.» و این غلط بزرگ است...[3]
در جای دیگر از او نقل شده که هر کس استغاثه به مردگان را جایز بداند، در دین چیزی را تشریع کرده است که خدا به آن اذن نداده است و جز فعل برخی از متاخران دلیل دیگر ندارد.»[4]
هم‌چنین صنعانی می‌گوید: هر کس در مورد درخت یا سنگ، یا قبر، یا فرشته، یا جنّ، یا زنده و مرده، معتقد شود که سود می‌دهد، یا زیان می‌رساند یا به خدا نزدیک می‌کند، ... با او جز او را شریک قرار داده است... این دقیقاً همان شرکی است که بندگان بت‌ها انجام می‌دهند.[5]
در نتیجه در ردّ جواب ایشان باید گفت:
اولاً: آیات قرآن تنها برای زمان حیات پیامبر نازل نشده بلکه خداوند در برخی از آیات این‌طور می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ...[حجرات/2] که ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر و فراتر قرار ندهیم.» برای پس از رحلت آن حضرت هم همین وظیفه را داریم.
ثانیاً: قرطبی در کتاب خود از قاضی ابوبکر بن عربی نقل می‌کند که گفت: «حرمت پیامبر در حال وفاتش همانند حرمت او در حال حیاتش است...»[6]
ثالثاً: اگر توسل و استغاثه به غیر خدا شرک است، نباید میان حیات و ممات پیامبر تفاوتی وجود داشته باشد و اگر در زمان حیات پیامبر توسل و استغاثه به او شرک نیست، پس برای پس از رحلت او نیز توسل و استغاثه به صلحاء نیز شرک نخواهد بود.
رابعاً: ارزش پیامبر از ارزش شهداء کمتر نیست، چرا که خداوند درباره‌ی شهداء می‌فرماید: «آنان را مرده نپندارید، بلکه زنده‌اند و نزد او روزی می‌خورند.»

پی‌نوشت:

[1]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، بیسروت، لبنان، (1385ق)، ج5 ص185.
[2]. تفسیر کشّاف، زمخشری، البلاغه، قم، ایران، (1415ق)، ج1 ص628.
[3]. الردّ علی الاخنائی، ابن‌تیمیه، المطبعه السلفیه، مدینه، عربستان، ص54.
[4]. بطلان قصدّی الاعرابی و النّبی، عبدالرحمان میسان، جامعه ام درمان الایلامیه، بغداد، عراق، ص118.
[5]. تطهیر الاعتقاد، صنعانی، دار اضواء السلف، قاهره، مصر، (1430ق)، ص110-ص111.
[6]. الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1413ق)، ج6 ص307.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.