ریشه‌های نفوذ استعمار در پیدایش بهائیت

  • 1394/12/10 - 01:08
فرقه‌هایی چون بابیت و بهائیت، نمونه‌های بارزی هستند که با دخالت مستقیم استعمار گسترش یافته‌اند. استعمارگران برای نفوذ در کشورهای اسلامی سعی کردند که اسلام را از طرق مختلف از سر راه خود بردارند. یکی از این اقدامات، ایجاد فرقه‌ها و مذاهب دروغین است. از این رو در ایران «بابیت و بهائیت» را به وجود آورده و در گسترش آن تلاش کردند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  با توجه به اینکه اسلام همواره مانعی جدی برای رسیدن استعمارگران به اهداف استعماری خویش بوده ‌است، لذا آن‌ها نیز جهت تضعیف و تخریب جامعه‌ی هدف خود، به هر سیاستی متوسل می‌شوند. امام خمینی (رحمه الله) در این‌باره می‌فرماید: «اسلام و مذهب مقدس جعفری، سدّی است در مقابل اجانب و عمال دست‌نشانده‌ی آن‌ها، و روحانيت سدی است که با وجود آن، اجانب نمی‌توانند به نحوی که دلخواه آن‌هاست با کشورهای اسلامی و خصوص با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرن‌هاست که با نیرنگ‌های مختلف، برای شکستن این سد نقشه می‌کشند، گاهی از راه مسلط کردن عمال خبیث خود بر کشورهای اسلامی و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت.» [1]
فعالیت‌های پرنس «دالگورکی»، مأمور اطلاعاتی و وزیرمختار دولت روسیه که با تظاهر به اسلام و پوشیدن لباس مقدس روحانیت، در مجالس درس سیدکاظم رشتی شرکت می‌کرد، از نمونه‌های بارز نفوذ استعمار در عصر قاجار به‌شمار می‌رود. [2] دالگورکی پس از آشنایی با علی محمد شیرازی، وی را تشویق می‌کند تا ادعاهای خویش را علنی سازد. این حمایت‌ها حتی پس از دستگیری و محاکمه‌ی باب در شیراز نیز ادامه می‌یابد، به‌طوری‌که حاکم اصفهان «منوچهرخان گرجی معتمدالدوله» در اثر سفارش دالگورکی،  به عوامل خود در شیراز فرمان می‌دهد که علی‌محمد را از زندان آزاد کنند و او را به اصفهان بفرستند.[3]
حمایت‌های بی‌دریغ استعمار، تنها شامل علی‌محمد شیرازی نمی‌شود؛ بلکه میرزا حسینعلی نوری را  نیز که ارتباط صمیمی با دالگورکی داشته و مورد حمایت جدی او بوده است، در برمی‌گیرد. چنان‌که طبق نوشته‌ی منابع معتبر بهائی پس از آنکه حسینعلی نوری در جریان توطئه‌ی ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه فرار می‌کند و به سفارت روس پناهنده می‌شود، دالگورکی برای نجات جان او وساطت می‌نماید و هنگام تحویل او  به مأموران ایران، در پیغام به صدراعظم، از وی  به‌عنوان «امانت دولت روس» یاد کرده و شدیداً خواستار حفظ و حراست از جان او می‌شود.[4] او همچنین فرستاده‌ی خود را به همراه وی می‌فرستد تا به سلامت از ایران خارج شود.[5]
دالگورکی دراین زمینه می‌نویسد: «میرزا حسینعلی و بعضی دیگر از محارم من را هم گرفتند. من از آنها حمایت کردم، با هزاران زحمت. همه‌ی کارکنان سفارت، حتی خود من، شهادت دادیم که این‌ها بابی نیستند، لذا آنها را از مرگ نجات داده، به بغداد روانه‌شان کردیم. من به میرزا حسینعلی گفتم: که تو میرزا یحیی را در پس پرده بگذار و او را «من یظهره الله» بخوان و نگذار با کسی طرف مکالمه شود و مبلغ زیادی پول به آن‌ها دادم که شاید بتوانم کاری صورت بدهم... چه باید کرد، کاری را که با آن همه زحمت به جریان انداخته بودم، نمی‌توانستم دست بردارم.»[6]
حسینعلی نوری نیز وابستگی به روسیه را در لوح ویژه‌ای که درباره امپراتور روسیه «نیکلاویچ الکساندر دوم» صادر می‌کند، این‌گونه بیان می‌نماید: «یکی از سفیران تو من را هنگامی که در زندان تهران زیر غل و زنجیر بودم، یاری و همراهی کرد و به این خاطر خداوند برای تو مقامی معین فرمود که جز خودش هیچ‌کس رفعت آن را نمی‌داند.» [7]
این اسناد، نمونه‌ی‌ گویای این واقعیت است که اگر حمایت‌های استعمارگران از فتنه‌جویان و مدعیان دروغین نبود، حرکت آنان در نطفه خفه و علف هرز بهائیت خشکیده می‌شد.
عوامل استعماری و استکباری هنوز هم درصدد ایجاد رخنه در پیکره‌ی نظام اسلامی و نفوذ در آن و تخریب و انحراف جامعه‌ی اسلامی هستند.

پی‌نوشت:
[1]. روح الله خمینی (رحمه الله)، قم: موسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله)، صحیفه‌ی نور، ج 3، 204.
[2]. سایه روشن‌های بهائیت 2، روزنامه‌ی کیهان، شنبه 07/08/1384؛ جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: چگونگی ایجاد بابیت و بهائیت توسط دالگورکی
[3]. همان.
[4]. شوقی ربّانی، قرن بدیع، ترجمه‌ی نصر الله مودّت، مؤسّسه‌ی معارف بهائی بلسان فارسی، چاپ دوم، ١٩٩٢ ميلادی، صص 169-170.
[5]. بهرام افراسیابی ، تاریخ جامع بهائیت، تهران: سخن، 1374، ص 341.
[6]. خاطرات پرنس دالگورکی، سیدابوالقاسم مرعشی، کتابفروشی حافظ، ص 114.
[7]. ر.ک: سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، پیشین، ص 148.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.