آيا سلمان فارسی يكی از اقطاب صوفيه می‌باشد؟

  • 1394/12/08 - 16:01
به عقیده برخی ريشه تصوف خارج از دين اسلام است و از دیگر اديان وارد جامعه اسلامی گرديده است. اما صوفيه سعی دارد كه ريشه‌های آن را اسلامی معرفي نمايد و بزرگان دین را منسوب به خود نمایند. در این راستا جناب سلمان فارسی یکی از بزرگان شیعه است که صوفیان وی را منسوب به خود می‌دانند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجا كه به عقیده برخی تصوف ريشه در خارج از دين اسلام دارد و از اديان مسيحی، بودائی و افكار و آراء حكمای يونان[1] وارد جامعه اسلامی گرديده است، صوفيه سعی دارد كه بر اين واقعيت سرپوش نهاده و ريشه‌های آن را در داخل دين اسلام معرفي نمايد.
در اين راستا صوفیه گاهی خودشان را شيعه و پيرو اهل بيت(علیهم السلام) معرفی می‌كنند و سلسه‌ خود را به امام علی(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) می‌رسانند. به عنوان نمونه عطار در تذكرة الاولياء[2] امام صادق(عليه السّلام) را جزء مشايخ صوفيه ذكر كرده است. و گاهی هم بزرگانی از صحابه همچون سلمان فارسي كه مورد تأييد تمام فرق و مذاهب اسلامي مي‌باشد را از اقطاب تصوّف معرفي می‌كنند.
مطابق همین ادعا حسین تابنده از اقطاب صوفیه معتقد است که بزرگان شیعه از صوفیه بوده‌اند. وی در این‌باره این‌گونه می‌گوید: «بزرگان شيعه در صدر اسلام مثل سلمان و ابوذر و عمار و حذیفه در متون صوفیه جزو اولین بزرگان تصوف ذکر می‌شوند.»[3]
البته اشاره به نکته‌ای که در مورد متن بالا آمده لازم است. در متن فوق اینگونه آمده است:«بزرگان شیعه.... در متون صوفیه جزو اولین بزرگان ذکر می شوند.» و این مطلب صفت بارز صوفیان را در نسبت دادن بزرگان دين به خود را یاد آور می شود. وگرنه غیر از کتب صوفیه که بزرگان شیعه را منسوب به خود می کنند، در جای دیگری این ادعای صوفیه تکرار نشده است.
در ادعایی دیگر از صوفی بودن صحابه می‌توان به مقاله سید حسین نصر در مجله عرفان ایران اشاره کرد. وی در آنجا می‌گوید: «صوفیان اولیه قبل از این‌که "صوفی" نام گیرند، به "زهاد" مشهور بودند و بسیاری از آنان با امامان شیعه ارتباط داشتند و در زندگی زاهدانه خویش از ایشان پیروی می‌کردند. در کوفه کسانی مثل کمیل، میثم تمار، رشید هجری که همه اینان از صوفیان و زهاد صدر اول بوده‌اند، از ملازمان و متابعان ائمه معصومین(علیهم السلام) به شمار می‌رفتند. قبل از ایشان "اصحاب صفه" مانند سلمان، ابوذر، عمار یاسر نیز در زمره اقطاب اولیه تصوف و هم از اولین اعضاء جامعه شیعه بودند.[4]
در این مقاله نیز نویسنده سعی کرده است ریشه تصوف را زهد مسلمانان صدر اسلام ذکر کند تا دامنه صوفیه آن‌قدر توسعه بیابد تا همه افرادی که لازم است، داخل در تعریف صوفی شوند. و حال آن‌که دیگر محققین صوفی پژوه نظر دیگری درباره چگونگی پیدایش تصوف دارند.
اگر صوفیه خود را پیرو اهل بیت(علیهم السلام) میداند، چرا بزرگان صوفیه در امر شریعت از مذاهب چهارگانه تبعیت می کردند؟
در حالی كه ادعای صوفی بودن سلمان دروغ محض و از روی فريب‌كاري و براي نفوذ بيشتر در ميان جامعه‌ اسلامي و خصوصاً مكتب اهل بيت(علیهم السلام) انجام می‌گيرد و به طور قطع بين پشمينه‌پوشان مدّعی و حضرت سلمان، صحابی جليل‌القدر پيامبر هيچ گونه رابطه‌ای وجود ندارد.
زيرا حضرت سلمان در سال 30 يا 36 در مدائن وفات نموده است در حالي كه به عقیده تعداد زیادی از محققین پيدايش تصوف در اواخر قرن دوم هجری می‌باشد و اولين كسی كه نام صوفی بر او اطلاق گرديد ابوهاشم كوفی متوفای 155 است.[5] و حتي بعضي از محققين اعتقاد دارند كه تاريخ پيدايش تصوف قرن سوم می‌باشد و اولين شخصي كه به اين نام خوانده شده «عبدك صوفی» متوفای 210 هجری است.[6]
با مقايسه تاريخ وفات حضرت سلمان و پيدايش تصوف، بي‌اساس بودن اين ادعا كه حضرت سلمان از اقطاب تصوف است روشن می‌گردد.
و همچنين از بررسی عقايد و باورهای تصوف و اعمال صوفيان مانند اعتقاد به رياضت‌های بدنی سخت، بی‌توجه بودن به جامعه و مردم، به خود پرداختن و انا الحق گفتن، و استفاده نمودن از تعابير خلاف شرع؛ و از سيره عملی حضرت سلمان به دست می‌آيد كه بين جريان تصوف و صحابه جليل‌القدر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هيچ‌گونه رابطه‌ای ديده نمی‌شود، علاوه بر آنها حضرت سلمان از صحابه بزرگ پيامبر و از شخصيت‌های بسيار مهم اسلامي است. تا جايی كه رسول خدا وي را از اهل بيت(علیهم السلام) شمرده است.[7] و بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جزء اصحاب امام علی (علیهم السلام) و از مؤمنان به خلافت او درآمد.
وی زمانی كه استاندار مدائن گرديد، حقوق ماهانه‌اش را كه مبلغ پنج هزار درهم بود يك جا به فقرا می‌داد و چون در مدينه «زنبيل بافی آموخته بود، در مداين زنبيل می‌بافت و آن را می‌فروخت و از درآمد زنبيل بافی زندگي خود را تأمين می‌نمود.[8]
او از كسی چيزی نمی‌گرفت و می‌گفت: دوست ندارم جز از دست رنج كار خود ارتزاق كنم».[9]
سلمان به عنوان استاندار مدائن بی‌اعتنا به ايوان مدائن ساسانيانِ شكست خورده، براي رسيدگی به امور مردم، دكاني در بازار براي انجام كارهای اداری خويش انتخاب می‌نمايد و آن زرق و برق فريبنده را هيچ می‌شمارند. در حالي كه تصوف با تبليغ رهبانيت و عدم اهتمام به امور مردم می‌خواهند مثلا با اين شيوه‌ها به خدا تقرب جويند.
شخصي از امام صادق سؤال كرد: اي مولای من ذكر سلمان فارسي را زياد از شما می‌شنوم سبب آن چيست؟ امام در جواب فرمود: مگو سلمان فارسی بگو سلمان محمدی.»[10]
جنبه زهد و پارسايی سلمان در مقام استانداری مداين در برابر زرق و برق چشم‌فريب جامعه پادشاهی آن روز، يك شيوه مديريتی بسيار مؤثر بوده و شدت زهد و عدم دلبستگی وی را نسبت به زخارف دنيا می‌رساند. بنابراين جريان تصوف نمی‌تواند از آن سوء استفاده نمايد، زيرا بين زهدی كه مورد تأييد اسلام است و زهدی كه تصوف بدان اصرار دارد، فرق بسيار است. حاصل سخن اين كه جناب سلمان فارسی از اقطاب صوفيه نيست؛ بلكه رفتارهای اهل بيتی سلمان هرگونه ارتباطی را با تصوف نفی می‌كند.

پي‌نوشت:
[1]. سمعي كيوان، مقدمه شرح گلشن راز، ص 36، تهران، سعدي، 1371 هـ .
[2]. نيشابوري، عطار، فريد‌الدين، تذكرة الاولياء، ص 8، تهران، گلشائي، اول، 1361هـ . ش.
[3]. تابنده علی، خورشيد تابنده، حقیقت، 1377، چاپ دوم، ص 20
[4]. نصر سید حسین، تشیع و تصوف، ترجمه اعوانی غلامرضا، مجله عرفان ایران، شماره 7، گردآوری و تدوین آزمایش سید مصطفی، 1379، حقیقت، ص 36
[5]. الهامي، داود، پيدايش تصوف، ص 27، قم، مؤسسه دفاع از حريم اسلام، اول 1377 هـ.
[6]. همان.
[7]. طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ص 151، دارالنعمان، بي‌تا، بي‌جا.
[8]. ابن ابي‌ الحديد، شرح نهج‌البلاغه، 18، ص 35، داراحياء التراث العربي، بي‌تا.
[9]. همان.
[10]. نوري، ميرزا حسين، نفس الرحمن في فضايل السلمان، ص 133، مؤسسة الآفاق، اول 1411 هـ . ق.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.