تصوف و تعریف آن

  • 1394/02/06 - 10:49
در مورد تصوف انبوهی از تعاریف را می‌یابیم که نیکلسون از میان آنها هفتاد و هشت تعریف را گرد آورده است. ولی بیشتر این تعاریف جنبه ادبی و بلاغی دارند، بدون این‌که تعریف دقیق علمی از تصوف به دست داده باشند که ما در ادامه نمونه‌هایی از این تعاریف را می‌آوریم. در حالی که هیچ کدام تعریفی جامع و مانع برای تصوف نیست. از سوی دیگر به دلیل تفاوت ماهوی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مورد تصوف انبوهی از تعاریف را می‌یابیم که نیکلسون[1] از میان آنها هفتاد و هشت تعریف را گرد آورده است.[2] ولی بیشتر این تعاریف جنبه ادبی و بلاغی دارند، بدون این‌که تعریف دقیق علمی از تصوف به دست داده باشند که ما در این‌جا نمونه‌هایی[3] از این تعاریف را می‌آوریم:
- از جنید درباره تصوف پرسیده شد، گفت: «تصوف آن است که بدون وابستگی به چیزی با خداوند باشیم». و نیز گفت: «تصوف نبردی است که در آن صلح راه ندارد». و نیز گفت: «تصوف ذکری است در جمع و شوری است همراه با شنیدن و کاری است پیروی شده». و نیز گفت: «صوفیان یک خانواده‌اند که در آن بیگانه راه ندارد». و گفت: «صوفی همچون زمین است که هر چه زشتی و پلیدی است بر آن روان است و چیزی جز زیبایی از آن نمی‌روید». و گفت: «صوفی چون زمینی است که پاک و ناپاک بر آن گام می‌زنند و چون ابر است که بر هر چیزی سایه می‌افکند و چون قطره است که هر چیزی را سیراب می‌سازد.»
- سهل بن عبدالله گفت: «صوفی کسی است که خونش را هدر و دارائیش را مباح بیند.»
- شبلی گفت: «تصوف هم‌نشینی بدون اندوه با خداوند است». و نیز گفت: «صوفی از خلق بریده و به حق پیوسته است و به فرموده خدا  که «واصطنعتک لنفسی[طه/41]تو را برای خویش ساختم» او را از هر بیگانه‌ای برید و سپس فرمود: «لن ترانی.[اعراف/143]هرگز مرا نخواهی دید.» و نیز گفت کودکانی در دامن حق هستند. و گفت: «تصوف مصونیت از دیدن هستی مادی است.»
- جریری گفت: «تصوف مراقبت از احوال شریفه و داشتن ادب است.»
- از ذوالنون درباره تصوف پرسیده شد، گفت: «صوفیان گروهی هستند که خداوند را بر هر چیز دیگری ترجیح داده‌اند و خداوند هم آنان را بر هر چیز دیگری ترجیح داده است.»
- از عمرو بن عثمان مکی از تصوف پرسیده شد، گفت: «تصوف یعنی این‌که بنده در هر زمانی به‌گونه‌ای باشد که شایسته و سزاوار وی در آن زمان است.»
- از سنحون از تصوف پرسیده شد، گفت: «یعنی که دارای چیزی نباشی و چیزی تو را دارائی خود نکند».[4]
- از رویم از تصوف پرسیده شد، گفت: «رها ساختن نفس به اراده خداوند تعالی بر آن‌چه می‌خواهد».[5]
- ابویعقوب مزابلی گفت: «تصوف حالتی است که در آن نشانه‌های انسی بودن آدمی ناپدید می‌شود».[6]
اما ابونصر سراج تعارفی را که از صوفیه شده، خلاصه کرده و می‌گوید: «صوفیان آگاهان به خدا و احکام خدا و عمل کنندگان به آن‌چه آموخته‌شان و پدید آورنده آن‌چه خدا آنان را به کار گرفته و دارنده آن‌چه پدید آورده‌اند و از دست دهنده آن‌چه یافته‌اند، زیرا هر کسی به آن‌چه یافته نابود شده است.»[7]
این تعاریف از صوفیه به سده سوم و چهارم هجری برمی‌گردد و مشخصه آن راه و رسم عملی صوفیان می‌باشد و اشاره‌ای به مسأله شناخت و عرفان صوفی ندارد و می‌بینیم که در این تعاریف سخن از اتحاد و حلول و وحدت وجود بین خدا و صوفی نیست. همان‌گونه که ماسینیون[8] گفته، به راستی هم این تعاریف، عبارات ادبی و باورهای عقیدتی است که ارتباطی با معنا و مفهوم صوفی و تاریخ پیدایش آن ندارد.[9]
علاوه بر نمونه‌های ذکر شده در تعریف تصوف، نمونه‌های فراوان دیگری درباره تصوف آمده است، که هیچ کدام تعریفی جامع و مانع برای تصوف نیست. تعاریف ارائه شده، بیشتر به شعارهایی شبیه است که صوفی می‌خواهد به آن مقام دست یابد.
از سویی چون قرن سوم و چهارم که سرآغاز شهرت صوفیه و انقلاب صوفیه از تلاش و کوشش عملی به بحث نظری بود و در همین دوران بود که متفکرین صوفیه به قصد نشر آداب و افکار خود شروع به نوشتن مکتوباتی در زمینه تصوف نمودند. این ایام هر کس با دید خود اقدام به تعریف تصوف نمود و به همین دلیل هم تا امروز تعریف جامعی از تصوف به دست نیامده است. و اگر کسی تلاش کند به تعریف جامعی از تصوف دست یابد، شاید ممکن نباشد. چرا که کسانی که به تصوف و تصوف پژوهی نگاهی دارند از دیدگاه‌های مختلف است، از این روی ارائه تعریف جامعی از تصوف کاری دشوار است.
از سوی دیگر به دلیل تفاوت ماهوی تصوف قدیم و جدید و ملاک‌ها و معیارهای این دو رویکرد از تصوف، امروزه تصوف تبدیل به شعاری صرف شده تا جایی که چند قرنی است صوفیان جدید فقط از آوازه‌ی بزرگان تصوف قدیم امرار معاش کرده و با نام ایشان تنفس می‌کنند و حیات اجتماعی خویش را مدیون زاهدان تصوف قدیم بوده و هستند و برای تصوف جدید چیزی جز ادعا باقی نمانده است. چرا که در چند قرن اخیر نامی از بزرگان تصوف به سبک و سیاق تصوف قدیم به گوش نخورده است.

پی‌نوشت:

[1]. رِونالد الین نیکلسن (به انگلیسی: Reynold Alleyne Nicholson) (اوت ۱۹۴۵ - اوت ۱۸۶۸) خاورشناس و اسلام‌شناس انگلیسی، شارح و مترجم آثار عرفانی فارسی و اسلامی به زبان انگلیسی است.
[2]. در مقاله‌ای در مجله انجمن سلطنتی آسیایی انگلستان JRAS، سال 1906 م، صص 303-348
[3]. قشیری ابوالقاسم، رساله قشیریه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345، باب چهل و دوم در تصوف، ص 127 و سراج طوسی ابونصر، اللمع فی التصوف، اساطیر، چاپ دوم، 1388، ص 25
[4]. قشیری ابوالقاسم، رساله قشیریه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345، باب چهل و دوم در تصوف، ص 127
[5]. همان، 128
[6]. سراج طوسی ابونصر، اللمع فی التصوف، اساطیر، چاپ دوم، 1388، ص 25
[7]. همان، صص 26 و 27
[8]. لویی ماسینیون (به فرانسوی: Louis Massignon)‏ (۲۵ ژوئیه ۱۸۸۳ - ۳۱ اکتبر ۱۹۶۲) شرق‌شناس و اسلام‌شناس فرانسوی و محقق تاریخ آن بود.
[9]. لوی ماسینیون، بحث فی نشاه الفنی للتصوف الاسلامی، پاریس، 1954 میلادی، ص 156

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.