بررسی انتقادی خواب‌های شیخ احمد احسایی

  • 1394/02/07 - 22:15
احسایی معتقد است که در فراگیری علوم، شاگرد کسی نبوده و آنچه را که می‌داند، تنها از راه خواب و یا در حالت یقظه، از ائمه اطهار (علیهم السلام) گرفته است و اجازه‌ی نقل روایت و اجتهاد خود را، نه با گذراندن مراحل آموزش رسمی، بلکه در خواب و از دست امام هادی (علیه السلام)، به نمایندگی از امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دریافت کرده است!...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اموری که در زندگی شیخ احمد احسایی نیاز به تأمل بسیار دارد و ما را نسبت به ایشان مردد می‌کند، خواب‌هایی است که شیخ دیده و از زبان وی یا دیگر سران شیخیه نقل شده است و به گفته‌ی وی مسیر زندگی او را عوض کرده است. ما در این مقاله سعی داریم به بیان خواب‌های احسایی و نقد رفتار ایشان بپردازیم.
احسایی معتقد است که در فراگیری علوم شاگرد کسی نبوده و آنچه را که می‌داند تنها از راه خواب و یا در حالت یقظه، از ائمه اطهار (علیهم السلام) گرفته است و اجازه‌ی نقل روایت و اجتهاد خود را، نه با گذراندن مراحل آموزش رسمی، بلکه در خواب و از دست امام هادی (علیه السلام)، به نمایندگی از امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دریافت کرده است. [1] او می‌نویسد: «وقتی میان من و شیخ محمد بن شیخ عصفور بحث واقع شد و اصرار در انکار من می‌نمود؛ چون شب شد، خدمت امام هادی (علیه السلام) رسیدم و شکایت از حال مردم نمودم. فرمود: «ترک کن ایشان را و به حال خویش مشغول باش». اوراقی چند مرا عطا کرد و فرمود: «این اجازه‌های دوازده گانه‌ی ماست... که هر یک از دوازده امام به تو عطا کرده‌اند». گرفتم و گشودم و نظر کردم». [2]
این ادعای ثابت نشده، قابل تأمل و نقد جدی است، زیرا:

اولاً تاریخ شیخیه ثابت کرده است که شیخ احمد در دوران کودک برای فراگیری ادبیات عرب، نزد شیخ محمد بن شیخ محسن در روستای قزین رفته است [3] و در دوران جوانی هم در درس اکابر شیعه همچون «آقا محمد بهبهانی و سیدمهدی بحرالعلوم» در عراق شرکت می‌کرده است و اجازه‌ی روایی خود را از اکابری همچون «سید مهدی بحرالعلوم، میرزا محمدمهدی بهبهانی، سید علی طباطبائی صاحب ریاض، شیخ احمد بحرانی دمستانی، شیخ موسی فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء، شیخ حسین و شیخ احمد آل عصفور» دریافت کرده است و همه‌ی این مطالب حاکی از دوران تحصیلی ایشان است. [4]

ثانیاً همان‌طور که همه می‌دانیم در علوم الهام شده از معصوم خطا راه ندارد و قابل نقد نمی‌باشند؛ اما علم ایشان بارها توسط علمای بزرگ شیعه نقد شده است و خطاهای ایشان در علوم مختلف برای اهل علم پوشیده نیست. یکی از انتقادات جدی که در خصوص علم ایشان توسط جمع کثیری از اکابر سرشناس شیعه صورت گرفته است، بحث مربوط به معاد جسمانی از دیدگاه ایشان است، که شهید ثالث بواسطه‌ی همین اعتقاد او را تکفیر کرد. [5]
از دیگر خواب‌هایی که شیخ نقل می‌کند، این است که می‌نویسد: «شبی در خواب دیدم به مسجدی در آمدم. سه مرد و شخص دیگری یافتم. آن شخص از بزرگ آنها پرسید: «یا سیدی چقدر زندگی خواهم نمود؟» گفتمش: «مگر این کیست؟» گفت:«حسن بن علی است». نزدیک رفتم و سلام کردم و دست مبارکش را بوسیدم... فرمود: «پنج سال یا چهار سال». چون از من اظهار رضا به قضا دید، نزد سرم نشست و دهان مبارکش بر دهانم نهاد... عرض کردم: «یا سیدی، مرا چیزی بیاموز که چون قرائت کنم، شما را زیارت نمایم». فرمود: «این ابیات را مداومت نما، هرگاه بخواهی ببینی»:
کن عن امورک معرضاً    وکل الامور الی القضا
فلربما اتسع المضیق      وربما ضاق الفضا...
شیخ در ادامه مدعی می‌شود: «در ابتدا هر چه بر این اشعار مداومت کردم، اثری ندیدم تا اینکه به خاطرم آمد که مراد، تخلق به مضامین اشعار است، نه قرائت و تکرار. بعد از آن به عبادت خویش افزودم و فکرت و نظر می‌نمودم و قرائت قرآن و تدبر در معانی آن و استغفار در سَحر بسیار می‌کردم. پس من خواب‌های عجیبه و چیزهای غریبه در آسمان و زمین و جنّات و برزخ و عوالم غیب و شهادت از نقوش و الوان مشاهده می‌کردم که عقول در آن حیران است و ابواب دیدن خواب برایم مفتوح شد. حتی اینکه در غالب شب‌ها، هر یک از آن بزرگواران را که می‌خواستم زیارت و عرض حاجت می‌کردم و جواب می‌فرمودند. [6]
نقد اساسی که بر این ادعای شیخ وارد است، این است که اگر شیخ چنین قدرتی را پیدا کرده بود که می‌توانست با چنین وردی خدمت معصوم شرفیاب شود و گرفتاری خود را از طریق ایشان حل کند، پس رفتارهای نامناسب ایشان در طول حیاتش، چگونه قابل توجیه است. من جمله ماجرای بهشت فروشی ایشان و ادعای کیمیاگری و...».
نکته‌ی مهمی که ذکر آن در اینجا ضروری به نظر می‌رسد، این است: از آنجا که خواب قابل اثبات نیست و کسی نمی‌تواند در خواب دیگری وارد شود تا ببیند او چه خوابی می‌بیند، لذا مجال وسیعی برای کسانی شده است که با اغراض نامناسب دنیوی سعی در رسیدن به اهداف خویش دارند و با بیان خواب‌های این‌چنینی در صدد تحصیل جایگاهی برای خود هستند. رفتارهای ناپسند شیخ احمد احسایی در سراسر حیاتش، نشانه‌ی خوبی برای قبول نکردن چنین خواب‌هایی از وی است؛ تکفیر شیخ توسط اکابر شیعه، ماجرای بهشت فروشی ایشان، تملق‌گویی و خلاف واقع‌گویی ایشان نسبت به دربار قاجار، ادعای کیمیاگری، بروز اعتقادات غیر واقعی و چندین رفتار دیگر، هر منصفی را به تأمل وا‌می‌دارد. [7]
برای رعایت انصاف جای بیان این نکته خالی ماند و آن اینکه از علمای بزرگ شیعه هم، چنین خواب‌هایی از زبان خودشان یا شاگردان ایشان نقل شده است و در کتب مختلف به چاپ رسیده است؛ اما مطلبی که در خور توجه است این است که علمای بزرگ شیعه، خواب‌های خود را زمینه‌ی بهره‌برداری و عوامفریبی و دنیاطلبی و رسیدن به مقاصد دنیوی خویش قرار نمی‌دادند و تاکنون چنین اقدامی از ایشان، دیده و شنیده نشده است. البته ما نمی‌توانیم و نمی‌خواهیم بگوئیم همه‌ی این خواب‌های شیخ، دروغ و برای اهداف شوم بوده است؛ چون این مطلبی است که قابل اثبات نیست؛ اما دو چیز ما را در این خصوص بسیار مردد می‌سازد: یکی رفتارهای نامناسب شیخ است که با این خواب‌ها تناسب و همخوانی ندارند و دیگر اینکه خواب‌های شیخ، منشأ رشد و نفوذ بیان و کلام شیخ در میان پیروانش گردیده است؛ به گونه‌ای که پیروان شیخ گمان می‌کردند در کلام رهبرشان خطایی راه ندارد و لذا مطالب ایشان را، بدون چون و چرا می‌پذیرفتند و در واقع قدرت انتقاد و اشکال بر شیخ منتفی شده بود، آن هم به بهانه‌ی اینکه او با اهل بیت (علیهم السلام) در ارتباط است و علم خود را از آنها گرفته است و کلام او را عاری از خطا است. می‌توان گفت: این مطلب، بزرگترین زنگ خطر در مسیر یک مکتب ساختگی به شمار می‌آید، که پیروان آن گمان کنند، رهبر آنها چنین جایگاهی دارد و باید چشم و گوش بسته، به فرمایشات او عمل کرد.

پی‌نوشت:

[1]. هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمه‌ی فریدون بهمنیار، ص ۲۵.
[2]. عبدالله احسائی، شرح حال شیخ احمد بن زین الدین احسائی، ترجمه‌ی محمد طاهر کرمانی، ص ۱۴-۱۵.
[3]. همان، ص ۳-۵.
[4] . همان، ص ۱۱۲ و ۲۹-۱۷؛ تحفة المستفید، محمد انصاری احسایی، ج ۱، ص ۱۲۹؛ انوار البدرین، علی بحرانی، ۴۰۷-۴۰۶؛ جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: شیخ احمد احسایی
[5]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: حکایت تکفیر شیخ احمد احسایی در قزوین
[6]. عبدالله احسائی، شرح حال شیخ احمد بن زین الدین احسائی، ترجمه‌ی محمد طاهر کرمانی، ص ۱۳.
[7]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: حکایت تکفیر شیخ احمد احسایی در قزوین و مقاله‌ی: بهشت فروشی شیخ احمد احسایی و مقاله‌ی: ارتباط شیخ احمد احسایی با دربار قاجار؛ محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمی‌فرهنگی، ۱۳۸۳.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.