نقش دربار هخامنشی در حادثۀ پوریم و جنایت علیه مردم ایران

  • 1400/12/25 - 11:58
خشایارشا پادشاه هخامنشی بر سرزمین پهناوری حکومت می‌کرد که بخشی گسترده از جهان آن روز را در بر می‌گرفت و شامل یکصد و بیست و هفت استان بود. او در سال سوم سلطنت خود در کاخ سلطنتی شوش جشن بزرگی برپا نمود و تمام بزرگان و مقامات را دعوت کرد. فرماندهان لشکر پارس و ماد همراه با امیران و...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خشایارشا پادشاه هخامنشی بر سرزمین پهناوری حکومت می‌کرد. در عهد قدیم (که به صورت عمومی، تورات خوانده می‌شود) پیرامون او حکایتی بیان شده است از این قرار: خشایارشا در سال سوم سلطنت خود در کاخ سلطنتی شوش جشن بزرگی برپا نمود و تمام بزرگان و مقامات را دعوت کرد. فرماندهان لشکر پارس و ماد همراه با امیران و استانداران در این جشن حضور داشتند. در این جشن که شش ماه طول کشید، خشایارشا تمام ثروت و شکوه و عظمت سلطنت خود را به نمایش گذاشت.[1] در آخرین روز جشن، پادشاه که از باده نوشی سرمست شده بود، هفت خواجه‌ی حرم سرا که خادمان مخصوص او بودند را احضار کرد و به آنان دستور داد تا همسرش ملکه وَشتی را با تاج ملوکانه به حضورش بیاورند تا زیبایی او را به مقامات و مهمانانش نشان دهد. اما وقتی خادمان فرمان پادشاه را به ملکه وشتی رساندند، او از آمدن امتناع نمود و حاضر نشد که در مقابل چشمان بیگانگان حضور یابد. خشایارشا از این موضوع بسیار خشمگین شد. پس وزیران و مشاوران را گرد آورد تا درباره‌ی سرپیچی ملکه وشتی و مجازات وی نظر دهند. وزیران و مشاوران، این رفتار ملکه را توهین به پادشاه پارسی قلمداد کردند و گفتند که این سرپیچی ملکه باعث می‌شود که همه‌ی زنان ایران در برابر شوهران خود سرپیچی کنند و از اطاعت شوهران خارج شوند. پس مشاوران گفتند که خشایارشا ملکه وشتی را رها کند و زنی بهتر برگزیند.[2] آنجا بود که در اثر نفوذ یهودیان حاضر در دربار هخامنشی، یک زن یهودی به نام اِستِر (Esther) ملکه شد. استر دخترعموی مُردخای یهودی بود که در حمله نبوکدنصر به یهودیان، به بابِل آورده شد.[3]

نکته اینجا است که پس از حمله‌ی نبوکدنصر به قوم نفرین شده‌ی یهود، آنان تقریباً رو به نابودی می‌رفتند. لیکن با حمله کورش هخامنشی به بابل، یهودیان زندگی دوباره‌ای یافتند و توانستند در حکومت ایران نفوذ یابند. طبق متن عهد قدیم، خشایارشا هامان را به عنوان وزیر خود انتخاب کرد. مردخای در مجلسی به هامان تعظیم نکرد. وی علت این رفتار خویش را برتری یهود بر غیر یهود اعلام کرد و گفت چون من یک یهودی هستم در مقابل هامان تعظیم نمی‌کنم. هامان نیز خشمگین شد و تصمیم گرفت مردخای و همه‌ی یهودیان را از بین ببرد. او قُرعه انداخت (پوریم یعنی قرعه) و تاریخی برای کشتن یهودیان انتخاب کرد تا دیگر خطری متوجه قدرت وی نباشد. روز سیزدهم از ماه ادار (ماه دوازدهم) به عنوان روز موعود انتخاب شد. پس هامان نزد خشایارشا از یهودیان بدگویی کرد و خشایارشا نیز اختیار یهودیان را به هامان واگذار کرد تا آنان را از بین ببرد. هامــان این فرمان را به همه‌ی نواحــی تحت سلطه‌ی هخامنــشیان ابلاغ کرد و اعلام کرد که باید همه‌ی یهــودیان در روز سیــزدهم از ماه ادار (ماه دوازدهم) کشته شوند. مردخای این خبر را می‌شنود و برای جلوگیری از این اتفاق دست به اعتراض می زند. یهودیان در غم و گریه و زاری فرو رفتند و این خبر در همه جا گسترش یافت و خبر به استر (همسر خشایارشا و دختر عموی مردخای) رسید. مردخای از دخترعموی خود که دیگر شهبانوی ایران زمین شده بود درخواست کرد تا خشایارشا را پشیمان کند. استر پاسخ داد که از سی روز پیش تا به حال نزد پادشاه فراخوانده نشده‌ام. و اجازه ورود به اندرونی را هم ندارم مگر به اذن خشایارشا و هر کس بی اذن خشایارشا وارد شود کشته می‌شود. مردخای به استر گفت که تو هم مشمول این حکم علیه یهــودیان هستی و چه بسا تو را نیز به قتــل برسانند. پس فـــکری به حال ما و خودت کن. اسـتر پاسخ داد که به همه‌ی یهودیان بگویید که روزه بگیرند. من نیز روزه می‌گیرم تا خداوند قلب پادشاه را به سوی ما نرم کند. آنگاه نزد خشایارشا می‌روم.[4]

استر پس از سه روز دعا و روزه داری، بدون اجازه خشایارشا نزد او رفت. خشایارشا او را دید و به حضور طلبید، گرچه از قبل به او اجازه‌ی ورود نداده بود. خشایارشا نیز از وی درباره‌ی درخواستش پرسید. استر پاسخ داد که می‌خواهم شما و هامان را در مجلسی با هم ببینم. خشایارشا دستور داد تا هامان را احضار کنند. در آن نشست، استر از خشایارشا درخواست کرد تا از کشتن یهودیان صرف نظر کند. سپس به هامان اشاره کرد و گفت که او مایه‌ی آزار من و دیگر یهودیان شده است. خشایارشا هم خواسته‌ی استر را پذیرفت و بر هامان به شدت خشم گرفت. آنگاه خشایارشا برای جلب نظر استر، دستور داد هامان را به صلیب بکشند. پس استر و مردخای به حضور خشایارشا رسیدند و درخواست کردند که یهودیان آزادی کامل یابند. خشایارشا هم به آنان اجازه داد تا هر درخواستی دارند را برای کاتبان بگویند و کاتبان هم بنویسند و مهر رسمی خشایارشا هم در نامه ثبت گردید. پس استر و مردخای گفتند که آزادی و امنیت کامل یهودیان در تمام سرزمین های تحت نفوذ حکومت ایران حکم شود. و یهودیان مجاز شدند تا هرکسی که به آنان بی احترامی می‌کند، یا هر کسی با آنان دشمنی و اختلاف دارد را بکشند و برای این امر روز سیزدهم ماه ادار انتخاب شد. یعنی همان روزی که قرار بود یهودیان قتل عام شوند؛ تبدیل شد به روزی که قرار است یهودیان مخالفین خود را قتل عام کنند.[5] تورات چنین تعریف می‌کند: «به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده، کشتند. آنها در شهر شوش که پایتخت بود، پانصد نفر را کشتند.»

در ادامه چنین آمده است: پس روز بعد، باز یهودیان پایتخت جمع شدند و سیصد نفر دیگر را کشتند، ولی به مال کسی دست درازی نکردند. بقیه یهودیان در سایر استان‌ها نیز جمع شدند و هفتاد و پنج هزار نفر از دشمنان خود را کشتند و از شر آنها رهایی یافتند، ولی اموالشان را غارت نکردند. این کار در روز سیزدهم ماه ادار انجام گرفت و آن‌ها روز بعد، یعنی چهاردهم ادار پیروزی خود را با شادی فراوان جشن گرفتند.[6]

در ادامه: «مردخای تمام این وقایع را نوشت و برای یهودیان سراسر مملکت پارس چه دور و چه نزدیک فرستاد و از آنها خواست تا همه ساله روزهای چهاردهم و پانزدهم ادار را به مناسبت نجات یهود از چنگ دشمنانشان، جشن بگیرند و شادی نمایند، به یکدیگر هدیه بدهند و به فقیران کمک کنند، زیرا درچنین روزی بود که غمشان به شادی، و ماتمشان به شادکامی تبدیل شد. قوم یهود پیشنهاد مردخای را پذیرفتند و از آن پس، همه ساله این روز را جشن گرفتند.» در ادامه آمده است: «بنابراین، قرار بر این شد که یهودیان سراسر استان‌ها و شهرها ایام پوریم را نسل اندر نسل همیشه به یاد آورند و آن را جشن بگیرند. در ضمن، ملکه استر با تمام اقتداری که داشت نامه مردخای را درباره برگزاری دائمی مراسم پوریم تأیید کرد. علاوه بر این، نامه‌های تشویق آمیز دیگری به تمام یهودیان یکصد و بیست و هفت استان مملکت پارس نوشته شد تا به موجب فرمان مردخای یهودی و ملکه استر، یهودیان و نسل‌های آینده‌شان ایام پوریم را همه ساله نگه دارند. به این ترتیب، مراسم ایام پوریم به فرمان استر تأیید شد و در تاریخ یهود ثبت گردید.»[7]

و این جشن همان است که امروزه عید پوریم خوانده می‌شود. و هر ساله یهودیان سراسر جهان این روز را با یاد و نام کورش هخامنشی و خشایارشا گرامی می‌دارند. با توجه به اینکه خشایارشا به یهودیان اختیار تام داده بود که هر چه خواستند انجام دهند، اگر یهودیان مرتکب جنایاتی شدیدتر نیز می‌شدند باز هم با سکوت دربار هخامنشیان مواجه می‌گردیدند. این در حالی است که هم کورش هخامنشی و هم خشایارشا به خوبی از تاریخ یهودیان آگاه بودند. آنان بهتر از هر کسی می‌دانستند که یهودیان بر اساس آیین تحریف شده‌ی خود، نسبت به غیر یهودیان تا چه حد خشن برخورد کرده و هیچ احترامی برای جان و مال و ناموس دیگران قائل نیستند. خشایارشا به خوبی آگاه بود که یهودیان در حمله به سرزمین مدیانیان همه‌ی مردان به همراه 32 هزار زن را کشته و دختران را به اسارت گرفتند و شهر را به آتش کشیدند.[8] آنان به خوبی آگاه بودند که یهودیان در حمله به سرزمین های اطراف نه تنها همه‌ی مردان را قتل عام می‌کردند بلکه از کشتن زنان و کودکان و حتی هلاک کردن حیوانات و خراب کردن خانه های انسان های بی گناه هیچ ابایی نداشتند و گزارش این اتفاقات در کتاب مقدس یهودیان فراوان است.[9] و یهودیان نیز در جهان باستان به این امر مشهور بودند. با همه‌ی این تفاصیل خشایارشا سرنوشت یک ملت را به دست آنها داد و نامه‌ی سفیدی را امضا نموده و اختیار تام به آنها داد تا هرچه می‌خواهند بر سر ملت ایران فرود آورند...

رشید الدین فضل الله همدانی، تاریخ نگار بزرگ ایرانی، متوفای ۷۱۸ قمری در کتاب جامع التواریخ، همین اتفاق را ذکر کرده، با این تفاوت که وی این حادثه‌ی تلخ را مربوط به عصر اردشیر می‌داند نه خشایارشا.[10]

پاسخ به اشکالاتی که برخی به این قضیه وارد می‌کنند:

امروزه برخی می‌کوشند که با نادیده گرفتن اعتراف بزرگ‌ترین رهبران یهود در طول تاریخ، حادثه‌ی تلخ پوریم را انکار کنند. هرچند با بررسی سخنان این افراد در می‌یابیم که اشکالات مطرح شده از حد احتمال فراتر نمی‌رود و یقیناً ضرری به صحت رخداد این اتفاق تاریخی وارد نمی‌کند. مخصوصاً وقتی که حسن پیرنیا، متوفای ۱۳۱۴ هجری خورشیدی که خود از لیدرهای اصلیِ باستانگرایی در عصر قاجار و پهلوی بود، در کتاب تاریخ ایران باستان اعتراف می‌کند:

«این است مضمون حکایت استر و مردخای، اگر از شاخ و برگ‌های داستانی آن صرف نظر کنیم، اطّلاعاتی که می‌دهد، همان است که مورّخین یونانی هم داده‌اند: وسعت مملکت از هند تا حبشه موافق تاریخ است. هفت نفر مشاور مخصوص همان کسانند که هرودوت هفت نفر قضات شاهی نامیده. این‌ها رؤساء هفت خانواده درجه اوّل پارس و ماد بودند. در این حکایت به سالنامه‌ها اشاره شده. کتزیاس هم در این باب ذکری کرده، این سالنامه‌ها را دیفترای بازیلیکای، یعنی دفاتر شاهی نامیده و هرودوت چنانکه گذشت می‌گوید در جنگ سالامین دبیران شاه اسامی اشخاصی را که خوب می‌جنگیدند، ثبت می‌کردند. در باب بستری که بر آن نشسته غذا صرف می‌کردند، نیز در سه جای کتاب هرودوت، چنان که گذشت ذکری شده. چابک سواران نیز همان‌اند که از منابع یونانی میدانیم. خود اخشورش (خشایارشا) هم از حیث صفات شبیه همان خشیارشا است که یونانی‌ها توصیف کرده‌اند، یعنی شخصی است بزرگ‌منش و بلند نظر، که دوازده هزار وزنه نقره را رد می‌کند، چنانکه موافق نوشته‌های هرودوت، تقدیمی چندین میلیونی پاثیوس لیدی را رد کرد. از طرف دیگر بوالهوس، کم عقل و ضعیف النفس است، چه اختیار امور مملکت را به آسانی به این و آن می‌دهد. تجملات دربار و غیره هم همان است، که از منبع یونانی معلوم است. در خاتمه باید گفت، که این ضیافت، قبل از عزیمت خشیارشا یا اخشورش تورات، به جنگ یونان بوده و هرودوت هم اشاره به گرد آمدن بزرگان مرکز و ایالات در شوش کرده، منتها مورّخ مذکور گوید که برای مشورتی راجع به جنگ یونان این مجلس بزرگ منعقد شده بود. راجع به اسم ملکه، که تورات او را وشتی نامیده ظن قوی این است که اسم مذکور مصحّف وهشتیه است، که به زبان کنونی بهشت یا بهترین باید گفت. از اینجا باید حدس زد، که این اسم در واقع لقب بوده است. هرودوت اسم ملکه را آمس‌تریس نوشته که ممکن است یونانی شده‌ی هماشتر یعنی همای مملکت باشد».[11]

دلیلی دیگر بر صحت تاریخی این حادثه تلخ، وجود مقبره استر و مردخای[12] در همدان است. این مقبره همچنان باقی است. لیکن جای سخن در این است که به گفته‌ی عین السلطنة، ادیب و مورّخ عصر قاجاریه، متوفای ۱۳۲۴ هجری شمسی، در خاطرات خود، مقبره استر و مردخای در همدان، پر بود از گنجینه‌ها و حتی تاج سلطنتی ملکه استر که البته بخشی از این گنجینه‌ها مورد سرقت قرار گرفت.[13] لیکن اصل وجود این گنجینه‌ها و مقبره امری ثابت شده است. سرجان ملکم متوفای ۱۸۴۳ میلادی در تاریخ کامل ایران نیز بیان می‌کند که در گنبد مقبره‌ی استر و مردخای در همدان، لوحی یافته شده که به خط عبرانی نشان می‌دهد بنای اصلی مقبره این دو نفر است.[14] و این بنا همچنان در شهر همدان برپا و یکی از مهم‌ترین زیارتگاه‌های یهودیان در ایران است. در اسناد تاریخی، مانند مکتوبه بنیامین تودلا (که مربوط به قرن 10-11 میلادی یعنی هزار سال پیش است) نیز به این مقبره اشاره شده است.[15] تصاویری از این مقبره در همدان:

درب ورودی آرامگاه استر و مردخای در شهر همدان


نمای درونی مقبره استر و مردخای در همدان که زیارتگاه یهودیان است


نمای بیرونی آرامگاه استر و مردخای

جالب اینکه طبق منابع یهود، این مقبره به دست کورش پسر استر ساخته شد! به عبارتی، اِستِر پسری به نام کورش داشت[16] (هرچند متفاوت از آن کورش هخامنشی است).


آرامگاه استر و مردخای در همدان، میدان امام خمینی، خیابان دکتر شریعتی.

در اینجا برخی افراد با وجود این اسناد و حتی وجود اثر تاریخی، مدعی می‌شوند که کتاب اِستِر در طومارهای بحرالمیّت وجود ندارد! پس این کتاب واقعی نیست! در پاسخ می‌گوییم که این سخن، بَس سخنی نابخردانه و ناجوانمردانه است. توضیح اینکه بین سال‌های 1948 الی 1956، در شمال غربی بحر المیّت[17] طومارهایی یافت شده است (یا بهتر است بگوییم ادعا شده که طومارهایی پیدا شده) که دربردارنده نسخه‌ای غیر رسمی از عهد عتیق است. این طومارها (اصطلاحاً Dead sea scrolls) اساساً مکتوباتی محرمانه قلمداد شدند و تنها بخش اندکی از آن در چند موزه‌ی دنیا به نمایش گذاشته شد (که آن هم مبهم و متن آن نامعیّن است) و از سویی آکسفورد سال‌ها پیش اعلام کرد ک در حال رایزنی برای انتشار این طومارهاست! ولی هم اکنون تنها حدود 5 درصد (تقریباً هیچ) از آن را تحت عنوان Discoveries in the Judaean Desert در دست چاپ دارد که همان هم غالباً بدون ارائه اسکن از متن اصلی طومارهاست. اساساً بر اصلِ این طومارها نیز نقدهای جدی وارد است. جالب اینکه زمان یافته شدنِ این طومارها، دقیقا همان دورانی بود که اسرائیل تقریبا اکثر خاک فلسطین را به اشغال خود درآورده بود! به راستی چه رابطه‌ای میان شدت گرفتن اشغالگری‌های اسرائیل و یافته شدن این طومارها وجود دارد؟! آیا ممکن است این طومارها از اساس جعلی باشند؟ چرا نهادهای آکادمیک غربی حاضر نیستند این طومارها را ارائه کنند؟ آیا این نهادها، خود، این طومارها را در اختیار دارند؟! به فرض هم که این طومارها اصالت داشته باشند، همه پژوهشگران این طومارها را نسخه‌ی غیر رسمی به شمار می‌آورند. باستانگرایان (و نیز ایرانی‌نمایانِ یهودپرست) چرا و به چه دلیل، نسخه رسمی تورات (که حکایت پوریم در آن ذکر شده) را رها می‌کنند؟ و به نسخه غیر رسمی استناد می‌کنند؟ کسانی که مدعی هستند در طومارهای بحرالمیّت، کتاب استر وجود ندارد، مگر خودشان به طور کامل این طومارهای محرمانه را دیده‌اند که مدعی هستند این کتاب در آن‌ها وجود ندارد؟! دیگر اینکه یهودیان جهان (حتی یهودیان ایران) این روز (پوریم) را هرساله جشن می‌گیرند. وقتی یهودیان خود بر این امر تأکید و اصرار دارند، چه معنا دارد که عده‌ای در ایران، به انکار این قضیه بپردازند؟ این افراد چه نسبتی با یهود دارند که برای تطهیر چهره یهود، خود را به آب و آتش می‌زنند؟


موقعیت بحر المیّت در نقشه

از نکات قابل توجه اینکه ابوریحان بیرونی هم این رخداد تاریخی (پوریم) را تأیید کرده است و در کتاب الآثار الباقیة عن القرون الخالیة پیرامون آن سخن گفته است.[18]

پی‌نوشت:

[1]. عهد قدیم، استر، باب ۱، آیه ۱ – ۴
[2]. همان، باب 1، آیه ۱۰ – ۱۲
[3]. همان، باب ۲
[4]. همان، باب ۳ و ۴
[5]. همان، باب ۵ – ۶ – ۷ - ۸
[6]. همان، باب ۹ آیه ۵ و ۶ و ۱۵ و ۱۷
[7]. همان، باب ۹ آیه ۲۰ – ۲۳ و ۲۸ - ۳۲
[8]. عهد قدیم، سفر اعداد، باب ۳۱
[9]. عهد قدیم، کتاب یوشع، باب ۱۰
[10]. رشید الدین فضل الله همدانی، جامع التواریخ، تهران: میراث مکتوب، صفحه ۱۴۲ - ۱۴۳
[11]. حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ اول ۱۳۷۵، ج۱، ص ۸۹۷ – ۹۰۳
[12]. Esther and Mordechai
[13]. ایرج افشار، روزنامه خاطرات میرزا سالور عین‌السلطنة، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۴ خورشیدی، ج۸، ص ۶۵۵۶
[14]. سر جان ملکم، تاریخ کامل ایران، ترجمه: میرزا اسماعیل حیرت، انتشارات افسون، تهران، چاپ اول ۱۳۸۰، ج ۱ ص ۱۶۳ - ۱۶۴
[15]. رحلة بنيامين التطيلى، تعريب عزرا حداد، ابوظبی: المجمع الثقافي‏، 2002، ص 331.
Benjamin of Tudela, The Itinerary of Rabbi Benjamin of Tudela, ed. and tr. A. Asher, New York, 1840, p 57.
سفرنامه رابى بنيامين تودولا، ترجمه مهوش ناطق‏، تهران: نشر کارنگ، 1380، ص 126.
W. Bacher, Zwei jüdisch-persische Dichter Schahin und Imrani, Strassburg, 1908, pp. 70-71
[16]. بنگرید به:
Israel Joseph Benjamin II, Cinq Années de Voyage en Orient 1846-1851, Paris 1856, pp. 153-56.
[17]. بحر المیّت یا همان Dead sea دریاچه‌ای است در مرز اردن و سرزمین‌های اشغالی فلسطین.
[18].  ابوريحان بيرونى، الآثار الباقية عن القرون الخالية، تهران: نشر ميراث مكتوب‏، 1380، ص 346-347.

تولیدی

دیدگاه‌ها

1_سند بیارید که ابوریحان بیرونی کوروش بزرگ را اخشورش دانست 2_دلایلی که بالا برای رد پوریم آوردم رو ترجیح کنید

حتی اگر فرض کنیم چنین قضیه‌ای از لحاظ تاریخی رخ نداده باشد، باز هم ادعای صهیونیست‌ها و سرمستی آنان از چنین ادعایی، جای ناراحتی ندارد؟ مثالی بزنم. شخصی هر روزجلوی خانه‌ی شما، به مدتی نیم ساعت موزیک شاد پخش کرده و می‌رقصد و می‌گوید: «من پدر شما را کشتم و به مادر شما تجاوز کردم»! شما حتی اگر مطمئن باشید که او دروغ می‌گوید، باز هم چنین ادعای زشتی از سوی آن شخص قابل تحمل نیست. حتماً با پلیس در میان می‌گذارید، یا از او شکایت می‌کنید یا به هر طریق با او برخورد می‌کنید. به همین صورت، اینکه صهیونیست‌ها مدعیِ «ایرانی کُشون» هستند و سالروز چنین ماجرایی را جشن می‌گیرند، اهانت به هویت ایرانی است. لیکن باز هم می‌بینیم که اغلب رسانه‌های آریایی‌گرا، اصرار به سکوت و تغافل دارند!

راستی ربع پهلوی هم در کلیپی که پوریم را به مردم اسرائیل تبریک میگوید از کوروش و منشور کوروش یاد میکند!

آیا ابوریحان بیرونی گفته کورش تورات با کوروش هخامنشی تفاوت دارد؟

پاسخ: https://www.adyannet.com/fa/news/26586

– در طومار‌های دریای مرده اثری از کتاب استر نیست! – در هیج منبع تاریخی و آثار باستانی اثری از این داستان نیست! – نویسنده داستان استر نامعلوم است! کتاب استر پس از حمله اسکندر، وارد متون یهودی شده است چرا که تا پیش از آن این داستان را قابل ردیابی نیست! – بر اساس داستان استر سن مردخای افسانه ای است و بیش از 100 سال سن دارد!! – یهودیان در آثار هخامنشیان بسیار کمرنگ هستند و اصلا نگاره آنها در پارسه (تخت جمشید) وجود ندارد! – بر اساس کتیبه‌های رسمی هخامنشی، ایران بیست و چند ایالت داشته است ولی در داستان استر از 127 ولایت نام برده می‌شود!!! یعنی نویسنده داستان استر کوچکترین آشنایی با فرمانروایی ایرانیان نداشته است!!! – در داستان استر از ضیافتی یاد می‌شود که 180 روز به طول انجامید!!! هیچ کدام از جشن های ایرانی چنین شرایطی نداشتند!! یعنی نویسنده داستان استر کوچکترین آشنایی با فرهنگ ایرانی نداشته است!! بگفته شائول شاکد، استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت، در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا، گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود. نظریه‌هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی یا بابلی است. هرچند چنین نظری را نمی‌توان با اطمینان پذیرفت. این کتاب را بیشتر می‌توان نمونه‌ای از تم (theme) معروف دسیسه‌های درون دربار و نجات یافتن‌های معجزه آمیز نامید  Shaked ۱۹۹۸, pp. ۶۵۵–۶۵۷ بر فرض محال اگر بگیم داستان افسانه نیست در اصل جنایتکاران این اتفاق فلسطینی ها بودن چون اون ها دینشون رو عوض کردن شدن مسلمان ،مسیحی شدن الان اسرائیلی ها همشون از اروپا افریقا اومدن حتی پیج های اسرائیل ستیز هم این هارو گفتن که فلسطینی ها همون بنی اسرائیل بودن

پاسخ به Parsa8196parsa1388: بسمک اللهم... 1. جناب میفرمایند چون در طومارهای دریای مرده (بحرالمیت) اثری از کتاب استر نیست، پس این کتاب (یعنی کتاب استر) اعتبار ندارد. در پاسخ میگوییم: در پاسخ می‌گوییم که این سخن، بَس سخنی نابخردانه و ناجوانمردانه است. توضیح اینکه بین سال‌های 1948 الی 1956، در شمال غربی بحر المیّت[17] طومارهایی یافت شده است (یا بهتر است بگوییم ادعا شده که طومارهایی پیدا شده) که دربردارنده نسخه‌ای غیر رسمی از عهد عتیق است. این طومارها (اصطلاحاً Dead sea scrolls) اساساً مکتوباتی محرمانه قلمداد شدند و تنها بخش اندکی از آن در چند موزه‌ی دنیا به نمایش گذاشته شد (که آن هم مبهم و متن آن نامعیّن است) و از سویی آکسفورد سال‌ها پیش اعلام کرد ک در حال رایزنی برای انتشار این طومارهاست! ولی هم اکنون تنها حدود 5 درصد (تقریباً هیچ) از آن را تحت عنوان Discoveries in the Judaean Desert در دست چاپ دارد که همان هم غالباً بدون ارائه اسکن از متن اصلی طومارهاست. اساساً بر اصلِ این طومارها نیز نقدهای جدی وارد است. جالب اینکه زمان یافته شدنِ این طومارها، دقیقا همان دورانی بود که اسرائیل تقریبا اکثر خاک فلسطین را به اشغال خود درآورده بود! به راستی چه رابطه‌ای میان شدت گرفتن اشغالگری‌های اسرائیل و یافته شدن این طومارها وجود دارد؟! آیا ممکن است این طومارها از اساس جعلی باشند؟ چرا نهادهای آکادمیک غربی حاضر نیستند این طومارها را ارائه کنند؟ آیا این نهادها، خود، این طومارها را در اختیار دارند؟! به فرض هم که این طومارها اصالت داشته باشند، همه پژوهشگران این طومارها را نسخه‌ی غیر رسمی به شمار می‌آورند. باستانگرایان (و نیز ایرانی‌نمایانِ یهودپرست) چرا و به چه دلیل، نسخه رسمی تورات (که حکایت پوریم در آن ذکر شده) را رها می‌کنند؟ و به نسخه غیر رسمی استناد می‌کنند؟ کسانی که مدعی هستند در طومارهای بحرالمیّت، کتاب استر وجود ندارد، مگر خودشان به طور کامل این طومارهای محرمانه را دیده‌اند که مدعی هستند این کتاب در آن‌ها وجود ندارد؟! دیگر اینکه یهودیان جهان (حتی یهودیان ایران) این روز (پوریم) را هرساله جشن می‌گیرند. وقتی یهودیان خود بر این امر تأکید و اصرار دارند، چه معنا دارد که عده‌ای در ایران، به انکار این قضیه بپردازند؟ این افراد چه نسبتی با یهود دارند که برای تطهیر چهره یهود، خود را به آب و آتش می‌زنند؟

ادامه پاسخ به Parsa8196parsa1388: اما بعد... 2. اصلاً فرض کنیم که داستان پوریم از جهت تاریخی دروغ باشد. ولی بُعد سیاسی و اجتماعی و حیثیتی آن چه می‌شود؟ فرض کنید شخصی "به دروغ" مدعی است که به مادر شما تجاوز کرده و هر روز میآید جلوی درب خانه شما بشکن میزند و میرقصد که بله من به مادر تو تجاوز کردم. شما حتی اگر یقین داشته باشید که او دروغ میگوید حتماً با او برخورد خواهید کرد. چون قضیه حیثیتی است. اگر داتان پوریم دروغ باشد، باز هم باستانگرایان آریایی باید به صهیونیستها اعتراض کنند که شما صهیونیستها بیجا میکنید چنین روزی را جشن میگیرید. اما بیشتر باستانگرایان حاضر به اعتراض نیستند. چون خواسته یا ناخواسته مزدوران پست و بی ارزش اسراییل اند.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.