اسلام و مسیحیت از نگاه دیگران

  • 1393/03/25 - 15:47
مسیحیتِ به خطا رفته‌ی پولسی در تلاش فراوان است که در تقابل با اسلام خود را تنها دین برحق قلمداد کند. در حالیکه در باب حقانیت و صدق آموزه‌ها در هر دین، کار عقلی و برهانی -مخصوصا در جهان عقلانی کنونی- بسی ضروری به نظر می‌رسد؛ اما در کنار آن، گاه اعترافات و شهاداتِ برخاسته از کار فکری و کوشش‌های نظریِ عالمان هم در تثبیت ایمان مومنان، بسی کارساز است. این نوشتار در صدد آن است تا با ارجاع به سخنان برخی اندیشمندان در پی مقایسه‌ای مختصر در اسلامِ عزیز و مسیحیت پولسی باشد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_

عمر تاریخ دین به درازای تاریخ عمر بشریت است. در امتداد تاریخ، به اقتضای ظرفیت‌ها و استعداد بشری، ادیان نیز در طول هم و به تناسب تکامل انسان کامل‌تر شده و نازل گشته است؛ اما همواره دست تحریف و انحراف، افراط و تفریط، چونان تازیانه‌ای بر تن دینِ اصیل نواخته و صورت زیبایش را مجروح ساخته است. از این روی تلاش در راستای نظاره کردن چهره‌ی اصیل حقایق دینی، تقرب به حقیقت و کشف سره از ناسره دغدغه‌ی دائمی بشر بوده است. مسیحیت پولسی انشعابِ منحرف و برساخته‌ای خطرناک است که امروزه بخش کثیری از جهان را اشغال کرده و در صدد رویارویی با اسلام عزیز است. نوشتار زیر، اندکی از انبوه اعترافات و بیانات غربیان را در تایید انحرافات مسیحیت پولسی و سرآمدی اسلام گزارش می‌کند.

اسلام دین برتر

رابرت ا. هيوم، چنین می‌نویسد: «اسلام، از اين جهت كه متن مقدس آن، صريحاً وحى خداوندى به يك فرد خاص - بنیان‌گذار اين دين - است، در ميان همه‌ی اديان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوى اصلى خدا است»[1].

اسلام و جامعیتش

از ويژگی‌های اسلام در برابر ديگر اديان، جامعیت آن است. اسلام برنامه‌ی تكاملى بشر تا پايان تاريخ را به ارمغان آورده است. جان ديون پورت می‌نویسد: «... قرآن مطابق تحقيقات كومب با انجيل فرق دارد؛ زيرا انجيل داراى مكتب و روش فقاهتى نيست؛ بلكه به طور كلى محتويات آن مركب است از قصص و روايات و بيانات تعریض و ترغيب بشر در نشر عواطف و احساسات عالى و فداكارى و... ولى هيچ نوع عامل و رابطه‌ی منطقى جالب و جاذبى كه اين معانى را با يكديگر ربط دهد، در انجيل وجود ندارد. از اين گذشته قرآن مانند اناجيل نيست كه فقط به عنوان ميزان و شاخصى درباره عقايد دينى و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است ... [2].

پروفسور ا. گیوم می‌گوید: «قرآن با آهنگ زیبای مخصوص، دارای موسیقی دلنوازی است که گوش را می‌نوازد. عده کثیری از مسیحیان عرب زبان، سبک قرآن را ستوده‌اند. از میان شرق‌شناسان کسانی که به زبان و ادبیات عرب آشنایی دارند، فصاحت و لطف و ظرافت شیوه‌ی قرآن را می‌ستایند. زمانی که قرآن را تلاوت کنند، جذابیت خاص آن، بی‌اختیار شنونده را به سوی خود می‌کشد و این حلاوت و موسیقی دل‌نشین بود که فریاد سرزنش کنندگان را خاموش کرد و به کالبد شریعت پیامبر اسلام، روح دمید و آن را غیرقابل تقلید گردانید. در پهنه‌ی نظم، نثر و ادبیات پردامنه‌ی عرب، کتابی به فصاحت، بلاغت، بلندپایگی و پرمایگی قرآن نمی‌شناسیم و اثری نیست که بتوان آن را با قرآن مقایسه کرد. تأثیر عمیق آیات قرآن بر عرب و غیر عرب، آن چنان است که عنان اختیار از کف می‌دهند[3].

مسیحیتِ اسطوره‌ای

 یاسپرس در اثرش: «مسیح» می‌گوید: «مسیحیت اولیه، پس از مرگ عیسی، از دسترس هر گونه وارسی تاریخی  به دور مانده است، در همان حال که پیروانش به صورت چیزی سخت نادر یافتنی در می‌آمدند، چه، به گونه‌ای دو پهلو و تلون‌آمیز، هم به واقعیت وابسته‌ بودند و هم به جعل. پولس رسول نخستین کسی است که مسیحیت را به حوزه‌ی تاریخ درآورد. پنداری واهی است اگر بر آن باشیم که مسیحیت با شخص تاریخی عیسی آغاز شده است»[4].

جان هيک می‌گوید: «آيا عيسی پسر خدا بود به اين معنای ظاهری است که نيمی از کروموزوم‌های او از مريم و نيمی از خدا بود؟» او چون یاسپرس معتقد است اسطوره‌های تاريخی زیادی حول زندگی واقعی عيسی مسیح پيچيده شده است [5].

همو، جایی دیگر می‌نویسد: نامحتمل است که عيسی در 25 دسامبر تولد يافته باشد –گویا این، تاريخِ يک جشن زمستانی ماقبل مسيحی بوده- يا در سال اول ميلادی به دنيا آمده باشد، -که به احتمال بيشتر در 4 يا 5 قبل از ميلاد مسيح تولد يافته- يا در بیت لحم ديده به جهان گشوده باشد، –در مورد این مکان هم احتمال داده‌شده که برای به انجام رساندن نوعی پيشگويی به اين داستان افزوده شده باشد- و يا اينکه خدای متجسد باشد -چراکه او این مفهوم را کفرآمیز می‌دانست- ... نامحتمل است که عيسی از لحاظ جسمانی پس از مصلوب شدنش دوباره حيات يافته باشد و به مدت چهل روز در اطراف جليل و يهوديه ظاهرشده، و سپس به آسمان عروج کرده باشد، يا اينکه در همان زمان قبرها بازشده و بسياری از مقدسان خدا که مرده بودند، زنده و بعد از زنده شدن عيسی، از قبرستان به اورشليم رفته و بسياری ايشان را ديده باشند. به راستی چگونه ممکن است حادثه‌ی بدین اهمیت و دیدنی در اسنادی دیگر، ذکر نشده باشد و مورخان و نویسندگان بدان اشارت نکرده باشند؟[6].

مسیحیتِ پولسی، نافهمید نی و تشریفاتی!

کیر کگارد از چهره‌های سرشناس جهان مسیحیت و پدر فیدئیسم (ایمان گرایی) نوین می‌گوید:

«مشکل اين نيست که مسيحيت را نمی‌فهمیم، مشکل اين است که نمی‌فهمیم مسیحیت فهميدنی نيست»[7]!

آلیستر مک گراث، استاد الهیات و نویسنده و پژوهشگر بنام انگلیسی در اثرش: «درسنامه‌ی الهیات مسیحی» می‌نویسد:

«بسیاری مناقشات آریوس در قرن چهارم را یکی از سرنوشت‌سازترین مناقشات در تاریخ کلیسای مسیحی می‌دانند. آریوس (حدود250- حدود336) معتقد بود که عناوین کتاب مقدس برای مسیح، که به وجودی هم رتبه با خدا برای او اشاره دارد، عناوینی است صرفاً تشریفاتی. مسیح را باید یک مخلوق، هر چند والاتر از سایر مخلوقات، دانست»[8].

مسیحیت پولسی به مثابه‌ی یک رمان

در آخر بد نیست با آخرين وسوسه‌ی مسيح به نوشتار خاتمه داده شود. آخرین وسوسه (وسوسه‌های) مسیح کتابی است از نیکوس کازانتزاکیس نویسنده و شاعر یونانی که فیلمی به همین نام از این کتاب توسط مارتین اسکورسیزی کارگردان آمریکایی ساخته شد. جایی از این کتاب، بحث جالبی ميان عيسی و پولس در می‌گیرد. عيسی به پولس اعتراض می‌کند که مسيحی که شما بر ساخته‌ايد مسيح واقعی نيست. می‌گوید: «عيسي ناصری منم. هیچ گاه مصلوب نشدم و هیچ گاه رستخيز نيافتم. من پسر مريم و يوسف نجار ناصری هستم. من پسر خدا نيستم، که مانند هر کس ديگری، پسر انسانم». پولس پاسخ می‌دهد که: «در بطن پوسيدگی و ظلم و فقر اين دنيا، مسيحای مصلوب و رستخيز يافته تسلايی ارزشمند برای انسان شريف، انسان مظلوم بوده است. حالا راست يا دروغ، من اهميت نمی‌دهم. برای نجات دنيا اين کافی است». عيسی به او می‌گوید: «ويران شدن دنيا در اثر حقيقت بهتر از نجات يافتن آن توسط دروغ است». پولس پاسخ می‌دهد: «من درباره حقيقت و دروغ و اينکه او را ديدم يا نديدم، مصلوب شد يا نشد، پشيزی ارزش قائل نيستم. حقيقت را می‌آفرینم ... آن را می‌سازم ... برای نجات دنيا مصلوب شدن تو ضروری است، و من به رغم ميل تو مصلوبت می‌کنم. رستاخیز تو هم ضروری است و باز هم به رغم ميل تو من دوباره زنده‌ات می‌کنم... در روز سوم، تو را از گور می‌لغزانم، زیرا نجاتی بدون رستاخيز وجود ندارد ... مطابق ميل و دلخواه خودم داستان زندگی، تعاليم، تصليب و رستاخيز تو را بازآفرينی می‌کنم»[9].

منابع

[1]- هيوم، رابرت، ا. اديان زنده جهان، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، 1377، ص 309.

[2]- ديون پورت، جان، عذر تقصير به پيشگاه محمد صلی‌الله عليه واله و سلم و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، قم، دارالتبليغ اسلامى، بی‌تا، ص 99.

[3]- شاکرین، حمیدرضا ... [و دیگران]، پرسش‌ها و پاسخ‌های برگزیده، قم، دفتر نشر، 1386، چاپ هفتم، ص 24، به نقل از اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب ص 48.

[4]- یاسپرس، کارل، مسیح، ترجمه‌ی احمد سمیعی، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، بهمن ۱۳۸۸، چاپ دوم، ۶۲.

[5]- جان هيک، بعد پنجم، کاوشی در قلمرو روحانی، ترجمه بهزاد سالکی، تهران، قصیده‌سرا، 1382، ص 4.

[6]- همان، صص 404 به بعد.

[7]- لی اندرسون، فلسفه کير کگور، ترجمه‌ی خشايار ديهيمی، تهران، طرح نو، 1385، ص 159.

 [8]- مک گراث، آلیستر، درس نامه‌ی الهیات (بخش دوم)، ترجمه‌ی محمدرضا بیات ... [و دیگران]، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۹۲، ص 65.

[9]- http://www.adyannet.com/news/8920.

 

 

 

 

 

 

 

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.