عرفان‌های کاذب چرا برای ترویج خود از نماد استفاده می‌کنند

  • 1393/05/13 - 08:20
مکاتبی در تبلیغ خود موفق‌ترند که تبلیغ خود را با نماد آغاز کنند؛ یعنی اگر از ابتدا به واسطۀ این ابزار با مخاطب ارتباط گیرند شانس بیشتری برای جذب مخاطب خواهند داشت. البته این کلام به این معنا نیست که نماد به تنهایی برای بقای یک آیین کافی است، بلکه به این معناست که اگر دیگر شرایط و بسترهای لازم فراهم باشد، انتخاب چنین سبکی برای تبلیغ، دسترسی به نتیجه را تسهیل خواهد کرد. نمادها در بردارندۀ ارزش‌ها و مفاهیم مقدس‌اند، اما نه به صورت تفصیلی و بسط یافته؛ بلکه به شکل منجمد و دربسته.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  جریانات معنویت‌گرا همگی دارای نماد هستند. اگر چه استفاده از اشکال نمادین در همه جنبش‌ها یکسان نیست و بعضی به صورت گسترده و بعضی تعداد محدودتری را به خدمت گرفته‌اند، اما کارکرد نماد و تأثیر و سهم آن در فرآیند ترویج مکاتب قابل تأمل است. از نماد به عنوان خواهر هم‌زاد عقل، الهام‌بخش و کاشف یاد شده است. [1] از این‌رو توجه به نکات زیر جهت آشنایی با تعریف و نقش نماد لازم است.
نماد حتما یک شکل نیست؛ بلکه نماد ممکن است مفهوم، رنگ، مراسم، روزی مهم، مکانی تاریخی، ورد، عدد، رمز، پرچم و یا شعار باشد. [2] امروزه بیشتر به تصاویر و اشکال معنادار نماد گفته می‌شود و این استعمال به خاطر کاربرد زیاد تصاویر و شکل‌ها در نمادسازی است.

« چفیه » اگر چه تکه‌ای پارچه است که فرآیند تولید آن در صنعت نساجی تفاوتی با رنگ‌های دیگر همین پارچه ندارد، اما به خاطر کاربرد آن در دفاع مقدس، تبدیل به نماد مبارزه، مقاومت و جهاد شده است. رنگ نارنجی در هند نشان معنویت و عرفان است و رنگ مشکی در میان شیطان‌گرایان علامت توجه به جایگاه شیطان در عالم هستی است. پرچم، نشان ملی یک کشور و بیان‌گر ارزش‌ها و هنجارهای پذیرفته شده آن مرز و بوم است. شعار « الله اکبر » نماد تفکر توحیدی است. ستارۀ پنج‌پر علامت بینش اومانیستی و شکل وارونۀ آن نشانۀ شیطان‌پرستی مدرن است. اذکار و اوراد هم نماد مکاتب و نحله‌های دینی محسوب می‌شوند. ذکر « اُم ناما شیوایا » نشان ارادت به شیوا ( یکی‌از خدایان مکاتب هندویی ) است. روز غدیر نشان جایگاه مفهوم امامت در مکتب شیعه است. رود گنگ در نزد هندوها نشان طهارت روحی و زدودن ناپاکی‌هاست. عدد 11 از اعداد مقدس در کابالاست و « کندالینی » و « چاکرا » نماد انرژی حیات در یوگا و بعضی از مکاتب شرقی است. خلاصه، به هر چه که با زبان اشاره و به گونه مجمل به انعکاس باور و یا بینشی بپردازد نماد اطلاق می‌شود.

نماد بر خلاف آن‌چه تصور می‌شود در قدم اول نه با قوۀ اندیشه و دراکه انسان، که با احساس و عواطف آدمی ارتباط می‌گیرد. اگر چه قوۀ فکری انسان نیز از تیر رس نماد در امان نیست و شعاع تأثیر نماد به ساحت قوۀ عاقله هم می‌رسد، اما آن‌چه نماد در مواجهه اول، آن را نشانه می‌گیرد قوای حسی و هیجانات درونی است.
نماد برای تسخیر روح و قلب انسان‌ها ساخته شده نه برای اقناع عقل آدمی. علت این‌است که نماد از جنس هنر است ( غالب نمادها دیداری یا شنیداری‌اند ) و از راه حس به ساحت وجود آدمی وارد می‌شود و هر چه از راه ابزارهای حسی وارد شود، ابتدا قوای عاطفی را بر می‌انگیزاند و آن‌گاه اندیشه انسان را جهت داده و به باورها و اعتقادات سمت و سو می‌بخشد.

مکاتبی در تبلیغ خود موفق‌ترند که تبلیغ خود را با نماد آغاز کنند؛ یعنی اگر از ابتدا به واسطۀ این ابزار با مخاطب ارتباط گیرند شانس بیشتری برای جذب مخاطب خواهند داشت. البته این کلام به این معنا نیست که نماد به تنهایی برای بقای یک آیین کافی است، بلکه به این معناست که اگر دیگر شرایط و بسترهای لازم فراهم باشد، انتخاب چنین سبکی برای تبلیغ، دسترسی به نتیجه را تسهیل خواهد کرد.
نمادها در بردارندۀ ارزش‌ها و مفاهیم مقدس‌اند، اما نه به صورت تفصیلی و بسط یافته؛ بلکه به شکل منجمد و دربسته. به عبارت دیگر مفاهیم گوناگون و باورهای متکثر در یک آیین، اگر قرار باشد جمع‌بندی و تلخیص گردد، تبدیل به نماد می‌شود؛ چرا که نماد سمبل ایدئولوژی است.

 بنابراین نماد، اندیشۀ سربسته است و کارکرد نماد، انتقال اجمالی مفاهیم است. زبان نماد زبان رمز، ایماء و استعاره است. از این رو طبیعی است که نمادها، زبان مخصوص داشته و نیاز به ترجمان و تفسیر پیدا کنند و انتظار می‌رود که عقبۀ فکری هر مکتب این نقش را عهده‌دار شده و کار توضیح نماد را به انجام رساند.

نماد، ابزاری قوی و نافذ است و برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بی‌بدیل محسوب می‌شود. به همین جهت، هرچه مفاهیم پیچیدۀ دینی و فلسفی بیشتر تبدیل به نماد گردند و به تکثر در نمادها منجر شوند، امکان انتقال ارزش‌های آن مکتب به مخاطب و در نتیجه ماندگاری آن بیشتر خواهد بود. [3] باز از همین‌روست که گاهی پاره‌ای از جریان‌ها به سود خود دست به استخدام نمادهای دیگر مکاتب می‌زنند و به نام خود آن را تبلیغ می‌کنند.
مثلا جریان شیطان‌پرستی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیین‌ها و مسلک‌ها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است. بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان‌پرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آن‌ها این نمادها را تصاحب کرده‌اند. از جمله بعضی از این نمادها متعلق به شرق است؛ چنان که « آنتوان لاوی » در کتابش « کالی » و « شیوا » را که در میان هندوها و یوگی‌ها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب می‌آیند، همان شیطان معرفی می‌کند. بعضی از نمادهای ماسون‌ها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است. بنابراین امروزه عمل « سرقت نماد » کاری است که در پاره‌ای از مکاتب نوپدید رواج پیدا کرده است.{4}

پی‌نوشت:

[1]. فرهنگ نمادها، ژان شوالیه، ص18.
[2]. فرهنگ و نمادها، سرلو، ص 11 – 34.
[3]. فرهنگ نمادها، ژان شوالیه، ص 34.
[4]. عرفان‌های کاذب، راه‌های نفوذ و راه‌کارهای مقابله، ص 95 – 99.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام. مقاله تون رو خوندم کمک بزرگی کردید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.