ابوبکر

باور و اعتقادی بی پایه و اساس در بین اهل سنت وجود دارد و آن اینکه چون ابوبکر و عمر پدر همسر رسول خدا هستند و چون عثمان داماد ایشان است، دلالت بر تقرب این افراد در نزد رسول خدا دارد و سبب عاقبت به خیری است. این سخن با وقایع تاریخی مانند کنار زدن از امامت جماعت و عزل از قرائت آیات برائت، و راندن از کنار بستر، منافات دارد.

پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «پس از من از ابوبکر و عمر پیروی کنید». این ادعایی است که از سوی برادران اهلسنت بیان شده است. در سند این روایت افرادی هستند که در ضعف ایشان از سوی خود اهلسنت شکی نیست. به عنوان مثال میتوان به عبدالملک بن عمیر اشاره کرد که فردی ضعیف است.

آنگونه که از کلمات برخی از طرفداران مذهب سقیفه به دست میآید، خود آنها به عمل زشت اتفاق افتاده در صدر اسلام پی بردهاند. لذا با بهانههای متعدد و تقطیع روایات در صدد تطهیر آن وقایع و توجیه آن افعال هستند. آیا این دور از مروت نیست که در روایات دست برده و خیانت میکنند تا بتوانند به اهداف خود برسند؟ آیا انتساب خلاف واقع به امام صادق کار درستی است؟

خداوند برای هدایت بشریت از انسانهای ویژه خود بهره برده است. اما در این میان این انسانهای ویژه برای دستگیری دیگر انسانها، خود باید یا هدایت گشته و یا در مسیر هدایت قرار گرفته باشند. این مساله در مورد خلیفه اول، با آزار و غصبناککردن دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سازگار نیست.

مسئله جانشینی رسول خدا از مباحثی است که شدیدا بین دو مذهب شیعه و اهل سنت در آن اختلاف است. شیعه طبق نصوص قرآن و روایت رسول اکرم معتقد است که امام مانند پیامبر است و باید از جانب خداوند نصب و تعیین گردد و مردم توان انتخاب جانشین رسول خدا را ندارند. برخلاف اهل سنت که تعیین امام را بر عهده مردم گذاشته اند.

اهل سنت اگر بخواهند بر منبای خود به این سوالی که در متن مطرح میکنیم پاسخ دهند بی شک، در پاسخ به این سوال به بن بست خواهند رسید و بسا اگر بی تعصب به مساله نگاه کنند و تاریخ را بررسی و واکاوی دقیق نمایند چارهای جز پذیرش ظلم ابوبکر و غصب خلافت توسط او نخواهند داشت.

ابنتیمیه حرّانی که در راستای پیروی از سیره بنیامیه، مبنی بر کاستن از جایگاه والای اهلبیت (علیهم السّلام) کوششی مستمر، امّا بیثمر دارد به حزن حضرت زهرا (علیها السّلام) در فراق پدر بزرگوارش اعتراض و آن را مورد نکوهش قرار داده و گفته بر فرض هم بنا باشد این حزن ممدوح باشد به حزن ابوبکر در غار برای پیامبر نمیرسد.

ابنتیمیه حرّانی که در راستای پیروی از سیره بنیامیه، مبنی بر کاستن از جایگاه والای اهلبیت (علیهم السّلام) کوششی مستمر، امّا بیثمر دارد به حزن حضرت زهرا (علیها السّلام) در فراق پدر بزرگوارش اعتراض و آن را مورد نکوهش قرار داده و گفته بر فرض هم بنا باشد این حزن ممدوح باشد به حزن ابوبکر در غار برای پیامبر نمیرسد.

از جمله اشکالات و شبهاتی که در موضوع شهادت حضرت صدیقه طاهره وارد شده آن که دفن شبان آن حضرت نه بدان سبب است که شیعه به آن اعتقاد دارد که به عنوان اعتراض به حاکمان وقت و سندی برای مظلومیت و شهادت حضرت فاطمه باشد، بلکه این اقدام به جهت وصیتی بوده که وی به اسماء بنت عمیس نموده و نمیخواسته اندازه حجم پیکر مطهرش را نامحرمان ببینند.

ابوبکر بر خلاف سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمل کرد. وی در اداره حکومت قریش را بر انصار برتری داد و بر خلاف سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسانی را که زکات نمیدادند مرتد و کافر خطاب کرد.

مستشرقین غربی معتقدند که ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح یک مثلث قدرتی را تشکیل دادند تا جریان خلافت را از امام علی (علیه السلام) غصب کنند.

اگر طبق گفته عمر و ابوبکر کتاب خدا برای مسلمین کفایت میکرد و نیازی به روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود چرا ابوبکر برای منع باز پس دادن فدک به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به قرآن و آیه « وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُد [نمل/16] و سلیمان وارث داود شد» عمل نکرد؟

به آتش کشیدن روایات نبوی توسط ابوبکر اقدامی است که عایشه آن را بیان داشته و ذهبی آن را در تذکره الحفاظ آورده است.

ابوبکر در راستای حرف عمر در کنار بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که گفته بود «حسبنا کتاب الله» این کلام به مذاقش خوش آمد و از این رو دست خود را به آتش زدن احادیث و روایات نبوی آلوده ساخت.