انحرافات، بدعتها

02/29/1393 - 13:00

ملاک و معیار در همه‌ی مسائل دین مقدس اسلام، حفظ و حراست از حدود و مرزهای شریعت و عقلانیت است و این دو صادر شده از مصدر و منبع عصمت است و رابطه‌ی بین عقلانیت و شرعیات به همین دلیل ناگسستنی است که كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ العَقلُ، حَكَمَ بِهِ الشّرعُ.

02/27/1393 - 22:09

کسانی‌ که به اشتباه سقیفه دامن زده و دست از پیروی اهل بیت (علیهم السلام) کشیدند و بر منطق هوا و هوس نطق کرده و قدم زدند، در طول قرون مختلف اشتباهات فاحشی را مرتکب شدند که گفتار و رفتارشان از ساحت اسلام و مسلمان به دور است. از جمله‌ی این منحرفین اهل تصوف هستند که راه حق را قبول نکرده یا نشناختند و آثار این عدم بندگی را در مسلک ایشان در قالب انحرافات عقیدتی و رفتاری می‌توان مشاهده نمود.

02/25/1393 - 16:03

از جمله کسانی که نقد بيروني بر فرقه صوفيه کرده است، نویسنده شیعی کتاب التفتیش با حقیقه العرفان است. وی در کتاب خود به تفصیل از بدعت‌های صوفیه شیعه و سنی سخن می‌گوید. وی خلاصه آنچه که مخالفان و عالمان شیعه مذهب علیه صوفیان گفته‌اند را جمع آوری کرده و برخی از بدعت‌های آنان را برمی‌شمارد.

02/25/1393 - 11:44

ابوالمفاخر یحیی باخرزی صوفی قرن هشتم، با عدم درک فعل پیامبر معصوم و اولوالاعظم، اولاً به وی نسبت ظلم می‌دهد و او را ظالم در حق هارون می‌داند که چرا بدون دلیل موی سر هارون را کشید و او را که بی‌گناه بود توبیخ نمود. وی با این نسبت، عصمت انبیاء را خدشه‌دار کرده است.

02/24/1393 - 22:53

افراط و تفریط همیشه انسان را از مسیر مستقیم و صراط حق دور می‌کند و صوفیه با تعریفی که از زهد می‌کند، به خیال خود در پارسایی پیشگام است و حال آن‌که کبر و غرور و خودنمایی تنها ثمره‌ی این زهد صوفیانه خواهد بود.

02/23/1393 - 13:52

با این که معروف و مشهور است که صوفیان سخنورند و از حرف تا عمل فاصله بسیار است، اما می‌بینیم که خود ایشان نیز از برخی افراد تربیت شده در دامن تصوف گلایه و شکایت دارند.

02/23/1393 - 10:29

باخرزی: هر که در این راه آید و باز آید مرتد طریقت باشد و او بدتر از مرتد شریعت است. زیرا که مرتد شریعت چون کلمه‌ی لا اله الا الله بگوید نجات یابد، اگرچه هر طاعت که کرده‌ بود بر باد داده باشد، اما مرتد طریقت به عمل ثقلین به سر کار نیابد.

02/21/1393 - 19:14

با نگاهی به منابع تصوف و صوفی‌گری مشاهده می‌شود که نسخه‌های عرفانی سران تصوف، غیر از فرهنگ اسلامی و سیره‌ی اهل بیت علیهم السلام است. سفارشات ایشان در بحث پوشش به گونه‌ای است که مریدان‌شان را در جامعه انگشت‌نما و تابلو می‌کند.

02/04/1393 - 13:27

با نگاهی عمیق در می‌یابیم که لفظ قطب در واژگان تصوف، همان جنبه‌ی معنوی امام است که صوفیان در زمان ما برای توجیه این عقیده و کم‌رنگ کردن این دوگانگی، قطب را نائب امام معرفی می‌کنند که البته همین اعتقاد هم از نظر عقاید شیعی، بی‌پایه و اساس است.

02/02/1393 - 10:00

می‌بینیم که مخاطب آیه، اهل کتابی هستند که بر دین خود استوار بوده و پس از یافتن حق به اسلام روی آوردند و باز ثابت قدم مانده‌اند. با این وجود متصوفه سعی دارند خود را مصداق (اولئک) بنامند و اجر مرتین را برای زهد و فقر خویش اثبات کنند.

02/01/1393 - 22:39

در احوالات اقطاب و بزرگان تصوف که مذهب عامه داشته‌اند، کراراً دیده می‌شود که وصیتی در مورد جانشینی داشته و شخصی را معرفی کرده‌اند. آیا این پارادوکسی بین اعتقاد و اعمال ایشان در مسئله‌ی بعد از رهبر و جانشینی نیست؟!

02/01/1393 - 05:00

ابوالمفاخر یحیی باخرزی می‌نویسد: کسی را که جوان باشد، یا دست و پای درست باشد و او به قوت باشد، او را گدایی حرام باشد و سوال از خلق حلال نباشد.

01/27/1393 - 12:21

بدعت سماع در تصوف بنابر نقل خودشان که در کتاب‌هایشان آورده‌اند، از ایشان تلفات بسیاری گرفته و این مَثَل را برای انسان تداعی می‌کند که: ناگهان بانگی برآمد، خواجه مُرد!

01/26/1393 - 12:15

ما صوفیان برای بدعت سماع، از روش اسلاف و گذشتگان خود حجت اقامه می‌کنند و گویا آن را دلیل شرعی بر این بدعت می‌دانند. هُجویری می‌نویسد؛ درویشی گفت: من ده سال است تا قرآن بجز اندر نماز به قدر جواز نخوانده‌ام و نشنیده، گفتند: چرا؟ گفت: ترس آن را که بر من حجت شود

صفحه‌ها