اعتراف و اعتراض یحیی باخرزی به رفتارهای ناپسند مشاهیر تصوف

  • 1393/03/25 - 12:58
یحیی باخرزی صوفی صاحب‌نام قرن هشتم در اعترافی تلخ، از واقعیات موجود در اعمال صوفیانه دم می‌زند و به درستی زبان به اعتراض می‌گشاید و گدایی کردن و دریوزگی، سماع، استعمال مواد مخدّر و روان‌گردان، شطح‌گویی و شاهدبازی را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بی‌شک تصوف زائیده‌ی مسلک و تفکری است که از راه مستقیم اسلام و آموزه‌هایش منحرف شده و این معنا را در رفتار و گفتار پیروان صاحب‌نامش به خوبی می‌توان مشاهده نمود. برای اثبات این مطلب حتی می‌توان به کتب خود تصوف هم مراجعه کرد و اعترافات تلخ ایشان را در باره‌ی مشی ناپسند برخی از دراویش دید که در میان ایشان دانه درشت‌های مشهور هم به چشم می‌خورند.

دین اسلام دین کاملی است و آموزه‌هایش به هیچ عنوان زمینه ساز سوء استفاده‌ی افراد برای رسیدن به امیال شخصی نیست. احکام و مناسک اسلام به قدری روشن و شفاف است که اگر از صراط حق آن، قدمی کج گذاشته شود با خط قرمزهای شارع مقدس مواجه خواهد بود و برای این‌که خطایی صورت نگیرد امر و نهی‌ها توسط بزرگان دین و معصومین (علیهم السلام) صادر گردیده است.

اما نحله‌های انحرافی این ویژگی را نداشته و هر کسی از راه رسید، به هر صورتی خود را کسی دانسته و با ارائه‌ی راهی جدید، خود را مبدع و داناتر از دیگران معرفی می‌کند، که دقیقاً این قضیه را در بحث عرفان‌های کاذب و مدعیان دروغین مشاهده می‌کنیم.

تصوف نیز به دلیل انحرافی بودن از این قاعده مستثنی نیست و برخی از بزرگان آن به این حقیقت تلخ اشاره کرده‌اند. یحیی باخرزی می‌نویسد: این‌ها را قومی فاجر و فاسق که به مجرد دعوی درین راه در آمده‌اند، نی صورت طاعت و ادب این طایفه دارند و نی حقیقت. این طایفه به‌جهت لقمه‌ی آماده‌ی خانقاه‌ها و رباط‌ها یا به به‌جهت دریوزه‌ی درها و بازارها تا چیزی شان بدهند به لباس این قوم در آمده‌اند. همه کاهلان مست‌اند عاجز که نه دین دارند و نه همت و نه مروت. خود را به زیّ مشایخ آراسته‌اند و جامه‌ها کوتاه کرده و سماع و بنگ و زندقه و کلمات هذیان از خود استخراج کرده را عبادت و سلوک و روش تصوّر کرده و از غایت شرّ طویت[1] و بدی عقیدت طالب بی‌ریشان شده[2] و عشاق نام کرده و به‌جهت صحبت با ایشان همه روز با یکدیگر در افتاده. این‌ها اهل خدا و اهل فقر نیستند. این‌ها آن طایفه‌اند که خدای می‌فرماید: الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا[3] همانان که دین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند. هیچ مسلمانی باید که در این روزگار به ایشان اقتدا نکند و به شیخی که این‌ها را جمع کند و در این اعمال روا دارد و منع نکند هم اقتدا نکند.[4]  

یحیی باخرزی صوفی صاحب‌نام قرن هشتم در اعترافی تلخ، از واقعیات موجود در اعمال صوفیانه دم می‌زند و به درستی زبان به اعتراض می‌گشاید و گدایی کردن و دریوزگی، سماع، استعمال مواد مخدّر و روان‌گردان، شطح‌گویی و شاهدبازی را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد. او به خوبی می‌داند که تیرهای انتقادش قلب رفتارهای بزرگان تصوف، چون حلاج‌ها و بایزیدها به دلیل شطحیات‌شان و حداد نیشابوری‌ها به خاطر دریوزگی‌شان و اوحدالدين کرمانی‌ها و ابوحلمان دمشقی‌ها و غزالی‌ها به علت معروفیت در شاهدبازی[5] و مولوی‌ها به سبب رقص و سماع‌شان[6] را خواهد شکافت، اما چاره‌ای جز اعتراف و اعتراض به این رفتارهای غیر اسلامی و ضد دینی نمی‌بیند.

تصوف مسلک و مشربی است که از قِبل انحراف آن از مسیر آموزه‌های صحیح، هر گونه خطایی از مریدانش سر زده که آن را به نام دین و عرفان و عشق و شطح توجیه و تریج کرده‌اند.

منابع:

1- تغییر مسیر
2- پسران و امردان
3- سوره اعراف – آیه ٥١
4- فصوص الآداب، یحیی باخرزی ص 114
5- شاهدبازی بعضی از سران صوفيه به شکلی بوده که نوشته‌اند: احمد غزالی در پيش خوب‌رويان سجده می‌کرد و اوحدالدين کرمانی با خوب‌رويان سر و سرّی داشت و در غلبه‌ی وجد، سينه بر سينه‌ی آنان می‌نهاد و حکايت او با پسر خليفه، مشهور است و فخرالدين عراقی به دنبال پسری زيبا چهره از عراق به هند رفت (کليات عراقی، مقدمه، ص49 و 50)
6- روزبهان بغلی شيرازی مي گويد : در مجمع سماع به جهت ترويج قلوب، به سه چيز احتياج است : روايح طيبه، وجه صبيح(صورت زيبا) و صوت مليح. (اوراد الاحباب/ص207)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.