طلب مبارزه ی میرزا بهاء

  • 1391/12/24 - 19:45
پیامبران برای اثبات دعاوی خویش فرموده اند که ما دارای معجزه هستیم و در عمل هم نشان داده اند، که تمام تاریخ نویسان به آن اذعان دارند. ولی جناب باب و بهاء می گویند: ما هر گونه آیات و معجزاتی را که بخواهید دارا هستیم،
noori

میرزا در الواح بعد از اقدس (ص180س10) گوید: انا نزلنا لاحد من الامراء ما عجز عنه من علی الارض و سئلناه ان یجمعنا مع علماء العصر لیظهر له حجة الله و برهانه و عظمته و سلطانه و ما اردنا بذلک الا الخیر المحض- ما نازل کردیم به یکی از امیران آنچه را که همه ی مردم از آن عاجز هستند و در خواست نمودیم که جمع کند ما را با علمای عصر تا حجت و برهان و عظمت و سلطنت خدا ظاهر شود و اراده نکردیم مگر خیر تنها را.
اولا- بحث و گفتگو در مطالبی می شود که مورد تردید و اختلاف و قابل انتقاد و اثبات و رد در میان اهل فضل و تحقیق و نظر باشد، و ما اگر امروز به دانشمندان و فلاسفه ی جهان اعلان کنیم که: بیائید و در موضوع تاریکی شب یا شیرینی عسل یا در امر محسوس دیگری با همدیگر مباحثه و جدال کنیم، البته کسی به این پیشنهاد پاسخ نداده، و به استهزاء و مسخره تلقی خواهند کرد.
و یا اگر شخصی پس از تحصیل مختصر و پیش از اتمام رشته ی تحصیلات خود: دعوی برتری و تفوق و افضلیت و اعلمیت کرده و بگوید من از همه ی دکترها و فیلسوف ها و پروفسورها و دانشمندان جهان بالاتر هستم، و حاضرم با آنان وارد بحث و مذاکره بشوم، البته دراین صورت کسی به حرف و دعوی او اعتنائی نکرده ، وبه جز ریشخند و مسخره و استهزاء ویا سکوت پاسخی به او نخواهد داد.
و سید باب پیش از میرزا بهاء از این حرف های مسخره آمیز زیاد گفت، و ناصرالدین شاه برای رفع اشتباه و سوء تفاهم مردم عوام مجلسی در تبریز در حضور خود تشکیل داده و انصافا مقام فضل و روحانیت و همه حقیقت نبوت او به همه ی حاضرین روشن و آشکار گردید! و در این صورت محتاج به تشکیل جلسه ثانوی نبوده است. البته خوانندگان باید به مطالعه ی تاریخ بپردازند تا بفهمند که علی محمد باب در آن جلسه چه افتضاحی به بار آورد.
ثانیا- مسلمانان جهان از دوازده قرن پیش همه و همه معتقد هستند که: دین مقدس اسلام آخرین دین آسمانی بوده، و پیغمبر اسلام خاتم پیغمبران و قرآن مجید آخرین کتاب دینی است.
مسلمانان این عقیده را به عبارت های مختلف از پیغمبر اسلام و حضرات ائمه علیهم السلام استماع کرده، و در خود قرآن مجید هم به تعبیرات مختلف  به این معنی اشاره و تصریح فرموده است.
و اگر کسی در مقابل این سخن تاویلاتی بگوید و مطلب را به این طرف و آن طرف بزند: مانند اینست که تاریکی شب را انکار کرده، و برای مشتبه ساختن طرف شروع به تاویل و ذکر ادله کند.
ثالثا- گذشته از این ها: کسی که پیغمبر است، لازمست در دست خود برهان و علامتی (معجزه) داشته، و جاهل و عالم در مقابل آن سر خضوع و عجز و تسلیم فرود آورند. و دعوی آنکه: من به یکی از امراء چیزی فرستادم که همه ی اهل عالم در مقابل آن عاجز هستند، آیا مسخره نیست؟ خوب بود آن چیز را بیان می فرمود که همه می دیدند و می دانستند و آیا آن چیز نامه و نوشته ی تنها بود و یا چیز دیگر؟ و آیا مراد نامه ناصرالدین شاه است یا چیز دیگر؟ حضرت عیسی هنگامی که دعوت کرد، فرمود: من مرده را زنده می کنم و حضرت موسی فرمود: دست من مانند آفتاب می درخشد، و عصایم به صورت اژدها در می آید. حضرت رسول صل الله علیه و آله فرمود: تمام فصحاء جمع بشوند نمی توانند نظیر یک سوره از سوره های قرآن را بیاورند.
و در عین حال، مرده را زنده کرده و عصا را اژدها نموده، و آیات و سوره های قرآن مجید را در مجالس و مجامع عمومی منتشر کرده و بدون اینکه متوسل به تاویل و عرفان بافی و چشم بندی بشوند: معجزات و خوارق و آیات غریبه ای از خود نشان داده، و دوست و دشمن را عاجز و ساکت و مقهور نمودند.
ولی جناب باب و بهاء می گویند: ما هر گونه آیات و معجزاتی را که بخواهید دارا هستیم، و متاسفانه در مقام عمل مقدمات و بافندگی هائی درست می کنند که انسان درخواست خود را پس گرفته، و حرفی را که زده بود: از گفته ی خود نادم می شود.
می گویند: ما در بیان مطلب و کشف حقیقت (ید بیضا) داریم، ما قلوب مرده و دل های محجوب را (احیاء) می کنیم، کسی نمی تواند در مقام عرفان و مکاشفه با ما هم قدم باشد، و ما به یکی از امراء چیزی فرستادیم که اهل عالم در مقابل عاجز می شوند، و غیر این حرفها. اگر مقام نبوت با این حرف ها و تاویلات ثابت بشود، بنده خودم هم پیغمبر هستم، بنده هم از این آیات و علامات زیاد دارم.
واقعا آدم خجالت می کشد که قسمتی از موضوعات و مطالبی را که در کتاب های این اقایان موجد است مذاکره و گفتگو کند.
 من از وظیفه ی خود خارج شدم و بی نهایت معذرت می طلبم، البته اگر سخن من باطل است دیگران حکومت خواهند نمود.
آری از حق نباید گذشت که میرزا بهاء در این قسمت چندان مقصر و خیانت کار نیست، زیرا کلیات مطالب را سید باب درست کرده و این راه کج و تاریک و پر خطر به دست او ساخته شده است، و پس از هموار شدن و ساخته شدن راه، میرزا بهاء در اثر فعالیت و کوشش خود از آن راه استفاده نموده است.
اینست که اروارد براون در مقدمه ی نقطة الکاف (مد) می نویسد اگر کسی خوب دقیق باشد چندان تعجب نخواهد کرد از اینکه با وجود آن همه اختلافات شدیده، بالاخره اکثر بابیه دعوی بهاءالله را پذیرفتند: زیرا که اگر باب به طرز اسلوب قرآن آیات آورد: بهاء الله نیز آیات آورد. و اگر باب صدق دعوی خود را به نفوذ باطنی و تصرف در افئده ی اتباع خود ثابت نمود، بهاء الله نیز همچنین کرد. اشکالی که هست در اینست که: صبح ازل که بلاشبهه باب او را جانشین و وصی خود قرار داده بود به شدت و اصرار هر چه تمام تر از تصدیق دعوی نابرادری خود امتناع شدید نمود، بناء بر این بهائی که قطعا بمن جانب الله بودن باب معتقد باشد، مجبور است تصدیق کند که باب عالما و عامدا کسی را برای جانشینی خود انتجاب کرد که بایستی بعد از خودش، نقطه ظلمت و اشد منکرین من یظهره الله گردد. (1)
پس یا حسینعلی نوری غصب خلافت کرده و حق با میرزا یحیی صبح ازل بوده است، یا علی محمد شیرازی اشتباه کرده و حکم خدا که جانشینی حسینعلی نوری بوده اجرا نکرده است. که در هر صورت آیین بهائیت دارای اشکال است.
1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 56 تا 59
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.