قولطاس جشنی با چاشنی افسانه و اسطوره
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قولطاس از جشنهای مهم آیینی فرقه اهل حق به شمار میرود. فلسفه این جشن، ریشه در افسانهها و اسطورههای این فرقه دارد که نظریههای متفاوتی برای چگونگی پدید آمدن آن در متون این فرقه به چشم میخورد.
گونهای از نقلهای موجود در کتب اهل حق که این روزه و جشن پس از آن را ناشی از دستورسلطان اسحاق میداند،(1) حاکی از این است که در مقابل تقصیری که از طرف جمعی از سر سپردگان سلطان اسحاق به نام «قوالطاسیان» سر زد، سلطان یک ماه روزه گرفتن را برای آنها جریمه تعیین میکند؛ این موضوع مورد اعتراض اهل حق قرار گرفته و میگویند: ما که اهل حقیم، چرا روزه بگیریم. بالاخره با وساطت و شفاعت پیر «بنیامین» سلطان از سر تقصیر آنها گذشته، اول همان سه روز، روزه را تعیین میکند؛ بعداً روزه را حرام میکند.
خلاصه داستان به این شرح است که نقل میشود:
جمعی از سرسپردگان سلطان اسحاق، قصد دیدار سلطان کردند و بعد از اینکه مسافتی را طی کردند، در نیم فرسخی، مغازهای بود؛ در آنجا ماندند و گفتند: چون پادشاه عالم فرموده که اگر بندهاش یک قدم به سوی حق برود، حق هزاران قدم به جانب وی خواهد رفت، پس همینجا مشغول راز و نیاز بشویم تا سلطان حقیقت، شاه پردیور، سلطان سهاک، خود به استقبال ما بیاید تا با او صحبت کنیم.
سلطان اسحاق، این عمل را از روی تکبر میدانست؛ از این رو فردی از یاران خود را مأمور به تنبیه آنان کرد و گفت: ای قابض! حضرات قولطاس استقبال خواستهاند. شما بروید یک پاره ابری که در پشت کوه قاف است و هفت سال است که نباریده را ببرید، از ایشان پیشواز کنید.
قابض به دستور سلطان چنین کرد و سه شبانه روز، آن ابر بارندگی کرد تا از گرسنگی و سرما جان تسلیم کردند و در نهایت این افراد را مرده نزد سلطان میبرند. سلطان با عصای خود بر بدن آنها زده و ندا میدهد که به فرمان من برخیزید و هر هفت نفر زنده شدند و به پای سلطان افتادند و از ایشان خواستند که از تقصیر آنها بگذرد.
سلطان گفت جریمه شما این است که باید یک ماه روزه بگیرید.آنها گفتند: ما اهل حقیم، روزه چرا؟ سلطان میگوید: باید بگیرید. چون اگر اهل حق بودید، شک نمیآوردید تا اینکه یکی از یاران سلطان، به نام کاپیره برای آنها نزد سلطان شفاعت میکند و سلطان میپذیرد، به این شرط که بر عهد و پیمان خود وفادار باشند و به هوای نفس خود حرکت نکنند و در این صورت است که روزه یک ماهه را بر آنان حرام میگردانم و هر کسی از اهل حق روزه بگیرد، از جمع مردان حق بیرون است و داخل در سایر ملتها باشد و هر کس اهل حق باشد، باید جشن شاهی بکند و سه روز روزه بدارد.(2) بدینسان پیروان اهل حق، ایامی از سال در فصل زمستان، سه روز روزه گرفته و جشنی به نام جشن قولطاس بر پا میکنند.
این روایت افسانهای را اگرچه نمیتوان از آن به عنوان یک اتفاق و رخداد صحیح نام برد، چون در کتب معتبر تاریخی جای آن خالی است، ولی از شریعت گریزی شخص سلطان اسحاق، مؤسس آموزهها و آیین این فرقه پرده بر میدارد.
ایشان در حالی یاران خود را از پیروی هوای نفس بر حذر میدارد که خود، هوای نفس و القائات درونی خویش را بر وحی الهی و آموزههای انسان ساز اسلام، مبنی بر به جا آوردن روزه ماه رمضان و سایر تکالیف شرعی، ترجیح داده و از آنها سرپیچی میکند.
پینوشت:
1. شاهنامه حقیقت، جیحون آبادی، نعمت الله، جیحون، ص197.
2. سر سپردگان، خواجه الدین، سید محمد علی، ص67-70؛ مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، ایوانف، بمبئی، ص112-105.
افزودن نظر جدید