رد ادعای ارادات امام (ره) به فرقه گنابادی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیان فرقه گنابادیه مدعیاند که امام خمینی (ره) صوفی بود و به سلسله گنابادیه ارادت داشتند! ایشان تدریس عرفان از سوی امام (ره) و استفاده از کلماتی همچون می، عشق و کوس اناالحق در اشعار خود و همچنین نام بردن ایشان از ملاسلطان بهعنوان یکی از مفسران را دلیل بر صوفی بودن امام (ره) و ارادات ایشان به سلسله گنابادیه ذکر کردهاند. درحالیکه ایشان به شدت تصوف را مورد مذمت قرار داده و صوفیان را اشخاصی معرفی کرده که با تکبر با مردم رفتار میکنند و غیر خود و سرسپردگان به خود را اهل هلاک میدانند. [ چهل حدیث، ص 83] ایشان همچنین به سرزنش سلسله گنابادیه پرداخته و می فرمایند: «این افراد فهمیده یا نفهمیده پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کردهاند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست میدهد ...» [همان، ص 91] این سرزنش امام (ره) نشان از ادعای دروغ صوفیان دارد.
پی نوشت:
مصطفوی، روحالله (امام خمینی)، چهل حدیث، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران،1391، ص 83
آیا درست است که امام خمینی (ره) صوفی بودند و به صوفیه علیالخصوص سلسله گنابادیه ارادت داشتند؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ این سخن، ادعای صوفیان فرقه گنابادیه است که نهتنها امام خمینی (ره) را ارادتمند سلسله گنابادیه معرفی کردهاند، بلکه او را صوفی مسلک دانستهاند. دلیل این سلسله بر صوفی بودن امام خمینی (ره) و ارادت ایشان به سلسله گنابادیه چند چیز است. اول تدریس برخی کتب عرفان نظری توسط امام (ره). دوم اشعاری که امام (ره) در آنها از کلماتی همچون می و عشق و کوس انا الحق و ... استفاده کرده است. اما این فرقه دلیل ارادت ایشان به سلسله گنابادیه را از آنجایی میدانند که امام (ره) از تفسیر ملا سلطان گنابادی در سخنرانی و کتاب تفسیر سوره حمد تعریف و تمجید کرده و ایشان را بهعنوان یک مفسر معرفی کرده است.
این دلایل صوفیان گنابادی کاملاً نابجا و واهی است. زیرا اولاً عرفان غیر از تصوف است و تدریس برخی کتب، که در آن برخی از مبانی عرفانی مطرح شده است نمیتواند دلیل بر تصوف ایشان باشد. دوما در ادبیات عرفانی نیز استفاده از اینچنین کلماتی در سرودهها و اشعار بزرگان مرسوم بوده است. حال آنکه هیچکدام از آنها خود صوفی نیز نبودهاند. اما در مورد ادعای صوفیان گنابادی درباره تعریف و تمجید امام (ره) از ملا سلطان گنابادی و ارادت ایشان به این سلسله هم باید گفت که امام خمینی (ره) نهتنها از تفسیر ملا سلطان گنابادی تعریف و تمجید نکردهاند، بلکه بعد از نام بردن از تفسیر ایشان اینچنین میفرمایند که: «لکن قرآن، عبارت از آن نیست که آنها نوشتهاند.» [1]
این سخن امام (ره) نشان میدهد که ایشان نه تأیید و تعریفی از ملا سلطان گنابادی کردهاند و نه ارادتی به این سلسله داشتهاند. ولی در واقع برعکس ادعای صوفیان گنابادی که امام خمینی (ره) را صوفی و ارادتمند سلسله خود میدانند، امام خمینی (ره) بهشدت در سخنرانیها و کتب و اشعار خویش بر صوفیه تاخته است. کما اینکه درباره تصوف میفرماید: «در مدعیهای ارشاد و تصوف و تهذیب باطن، گاهی شخصی پیدا میشود که به تکبر با مردم رفتار کند و بدبین به علماء و فقها و تابعین آنها گردد و به حکما و علما طعنها زند و غیر خود و سرسپردگان به خود را اهل هلاک داند و چون دستش از علوم تهی است، علوم را خار طریق خواند و اهل آن را شیطان راه سالک شمارد، با آنکه آنچه در مقام دعوی مقام خود گوید، اقتضای خلاف اینها نماید و هادی خلایق مرشد گمراهان باید خود از مهلکات و موبقات مبرا باشد و از دنیا گذشته و محو جمال حق باشد، باید به بندگان خدا تکبر نکند و بدبین به آنها نباشد.» [2] جالبتر اینکه ازجمله فرقههای که امام (ره) بر ایشان تاختهاند، سلسله گنابادیه است که بارها و به انحاء مختلف آنها را مورد مذمت و سرزش قرار داده است. چنانچه میفرماید: «این افراد فهمیده یا نفهمیده پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کردهاند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست میدهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلّیه دانستهاند که منشأ آن تکبر، جهل و بیاستعدادی آنان است.» [همان] استفاده امام (ره) از الفاظ مجذوب علی شاه و محبوب علی شاه نشان میدهد که خطاب ایشان به فرقه گنابادیه است که آنان را متکبر و جاهل خوانده است. درنتیجه صوفی خواندن امام (ره) و ارادت داشتن ایشان به سلسله گنابادیه ادعایی دروغ و کودکانه است.
پینوشت:
[1]. امام خمینی، روحالله، تفسیر سوره حمد، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ چهارم، ص 94
[2]. مصطفوی، روحالله (امام خمینی)، چهل حدیث، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران،1391، ص 83
[3]. همان، ص 91
افزودن نظر جدید