بازی با کلمات و جهل بزرگان اهل سنت تا به کجا

  • 1396/07/20 - 11:49
ابن عبدربه یکی از علمای بزرگ اهل سنت است. او کتابی به نام عقدالفرید دارد که حاوی مطالبی مانند تفسیر برخی از آیات و مباحث اعتقادی و ... می‌باشد. البته نظر ایشان به مذهب تشیع مانند دیگر همقطارانش منفی است، اما آنچه حائز اهمیت است این است که یک عالم بزرگ هر مطلبی را که خوشش آید و مطابق طبعش باشد، اگر خلاف عقل باشد نباید بیاورد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابن عبد ربّه یکی از بزرگان اهل سنت است، که به‌راحتی به دروغ و تهمت متوسل می­‌شود و در مباحث اعتقادی و مذهبی مطالبی را بیان می‌دارد که غیر واقعی است، خصوصاً بر علیه مذهب تشیع سخنانی را ابراز می­‌کند که هر انسان صاحب عقل سلیم را به تفکر وادار می­‌کند که آیا مذهبی که خود را وابسته و پیرو اهل بیت پیامبر می­‌دانند این‌گونه است؟ و یا این‌که این عالم اهل سنت واقعاً حرف‌های پوچ و باطل را بدون دلیل و منطق بیان می­‌کند و جز بردن آبروی خود، کار دیگری نمی­‌تواند بکند. مثلاً او در کتاب معروف خود می­‌گوید: ابوعثمان عمرو بن جاحظ می­‌گفت، یکی از سران تجّار به من گفت پیرمرد بداخلاق و سر به زیر در کشتی با ما هم‌سفر بود و هر وقت از شیعه نام می­‌بردند خشمگین می­‌‌شد و چهره درهم می­‌کشید، به او گفتم چرا از اینان بدت می­‌آید؟ در پاسخ گفت تنها حرف شین در آغاز نام آن‌ها مرا آزار می­‌دهد، چرا که من حرف شین را در کلماتی نظیر: شرّ، شوم، شیطان، شغب (بدبختی)، شقاء (بدبختی)، شفار (نقص)، شرر، شین (زشتی)، شوک (خار)، شکوی (شکایت)، شهره (رسوایی)، شتم (ناسزا)، شحّ (بخل) و... یافته­‌ام. ابوعثمان می­‌گوید: پس از این سخن، دیگر هیچ پایه و اساسی برای شیعه باقی نمی­‌ماند.
شگفتا از این تحلیل و استنباط و اگر این سخن عمومیت داشته باشد پس به قرآن هم باید سرایت داشته باشد و آن در جایی است که خداوند می­ فرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ.[صافات/83] و از پیروان او ابراهیم بود.» بر آن پیرمرد بداخلاق به گفته­‌ی خودشان اعتراضی نیست، چرا که کسی‌که بداخلاق باشد، یقیناً توقع سخنان عاقلانه از او نیست، اما جای تعجب از جاحظ است که سخنان آن پیرمرد را پذیرفته، و گمان می­‌کند پس از این سخنان، دیگر پایه و اساسی برای شیعه باقی نمی­‌ماند و عجیب­‌تر از این دو نفر ابن عبد ربّه عالم بزرگ اهل سنت است که از این دو پیروی کرده و در کتاب خود این قضیه را آورده و سخن آن دو را پسندیده است.
سؤال این‌جاست که آیا در توان شیعه نیست که همانند آن پیرمرد بگوید: من هم از واژه سنّی تنها از حرف سین آغاز نام ایشان بیزارم چرا که: سام (مرگ)، سعر (بیماری فراگیر)، سقر (دوزخ)، سبی (اسارت)، سعر (دیوانگی)، سقم (بیماری)، سوات (بی­‌عفتی- فحشاء)، سهو (اشتباه)، سفه (نادانی)، سفل (پستی)، سخف (سبک مغزی)، سلیطه (دریدگی- بی­‌شرمی)، و ... را برداشت می­‌کنم. اما شیعه عاقل است و به سخنان بیهوده تکیه نمی­‌کند و با منطق اعتقادات حق خود را بیان می‌کند و احساسات و عواطف انسانی را خدشه‌دار نمی‌‌‌‌‌‌‌‌کند، چون شیعیان تابع همان پیامبر و امامان به حقی هستند که به اخلاق اسلامی مبعوث و سفارش شدند و اینان سعی می­‌کنند خود را همانند آنان کنند.

پی­‌نوشت:

[1]. عقدالفرید، ابن عبد ربّه، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص114.  

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.