عبدالبهاء و اتصال بهائیت به صهیونیسم

  • 1396/02/17 - 07:46

تشکیلات بهائیت در زمان کنونی قصد انکار هرگونه رابطه‌ی بهائیت، با رژیم غاصب صهیونیستی را داشته و سعی بر آن دارد تا اقتران بهائیت و اسرائیل را نیز اتفاقی معرفی کند. اما حقیقت آن است که سرکردگان بهائی، نه تنها با رژیم صهیونیستی روابطی نزدیک داشته و دارند، بلکه حتی  پیشوایان بهائی، گام‌هایی برای تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی نیز برداشته‌اند!

تشکیلات بهائیت، از هرگونه ارتباط خود و پیشوایانش با رژیم غاصب صهیونیستی، طفره رفته و سعی بر آن دارد تا مقارنت بهائیت و صهیونیست در فلسطین اشغالی را کاملاً اتفاقی معرفی نماید.
این در حالیست که روابط بهائیان با صهیونیست‌ها، به پیش از اشغال فلسطین به دست انگلیسی‌ها و تلاش آن‌ها برای ایجاد یک موطن یهودی بازمی‌گردد. در این راستا می‌توان به دیدار عباس افندی با «بن زوی» از اعضای برجسته‌ی آژانس یهود که بعدها رئیس جمهور اسرائیل نیز شد، اشاره کرد.( بهائیت و اسرائیل، پیوند دیرین و فزاینده، ماهنامه‌ی زمانه، سال ششم، شماره‌ی 61، ص 29) همچنین موعود خواندن تشکیل اسرائیل، توسط عباس افندی و تلاش او برای سکوت منتقدین به تشکیل این رژیم جعلی را می‌توان به عنوان برگ دیگری از روابط پنهان بهائیت با رژیم غاصب صهیونیستی برشمرد.( حبیب مؤید، خاطرات حبیب، ج 2، ص 243)

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در راستای سیاسی‌کاری و بازی پشت پرده‌ی بهائیت، تشکیلات این فرقه، از هرگونه ارتباط خود و پیشوایان این مسلک با رژیم غاصب صهیونیستی، طفره رفته و سعی بر آن دارد تا مقارنت بهائیت و صهیونیست در فلسطین اشغالی را کاملاً اتفاقی معرفی نماید. به همین جهت در ادامه قصد داریم تا به عنوان نمونه، گوشه‌ای از روابط پنهان پیشوای دوم بهائیان با صهیونیست‌ها و حمایت او از تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی در فلسطین اشغالی را به نمایش درآوریم.
ارتباط بهائیان با صهیونیست‌ها، به سال‌های پیش از تصرف فلسطین به دست انگلیسی‌ها و تلاش آن‌ها برای ایجاد یک موطن یهودی بازمی‌گردد. «بن زوی» از اعضای برجسته‌ی آژانس یهود که بعدها رئیس جمهور اسرائیل شد، تصریح می‌کند که در حدود سال‌های 1910-1909 م، با عباس افندی در قصر بهجی در عکا دیدار داشته است. این دیدار به زمانی بازمی‌گردد که هنوز فلسطین در اشغال نیروهای انگلیسی بود و یهودیان به صورت خزنده، مشغول مهاجرت به آن‌جا بودند.[1]
شواهد تاریخی همچنین از ارتباط عباس افندی با اعضای خاندان روچیلد (زرسالاران بزرگ یهودی و ایجاد کنندگان اسرائیل)، پرده برمی‌دارد. این قرائن، برخی پژوهش‌گران را بر آن داشت تا به این باور برسند که: «از سال 1868 میلادی که پیامبرخوانده‌ی بهائیت و همراهانش به بندر عکا منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانون‌های مقتدر یهودی غرب تداوم یافت و مرکز بهائی‌گری در سرزمین فلسطین، به ابزاری مهم برای عملیات بغرنج (پیچیده و دشوار) ایشان و شُرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد. این پیوند در دوران ریاست عباس افندی بر فرقه‌ی بهائی تداوم یافت. در این زمان، بهائیان در تحقق راهبرد تأسیس دولت یهود در فلسطین که از دهه‌های 1880-1870 میلادی آغاز شده بود، با جدیت شرکت کردند و این تعلّق در اسناد ایشان انعکاس یافت».[2]
با چنین مشی و روشی، سرکردگان بهائی، کم و بیش در جریان ایجاد و تأسیس یک موطن یهودی در فلسطین بودند و به آن خوش‌بینانه می‌نگریستند؛ هم‌چنان که عباس افندی اظهار می‌دارد: «این‌جا فلسطین، اراضی مقدسه است. عن‌قریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید سریحه‌ی الهیه است و شک تردید ندارد... و تمام این اراضیِ بایر (غیرقابل کِشت)، آباد و دایر خواهد شد. تمام پراکندگان یهود جمع می‌شوند و این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد، آباد و پرجمعیت می‌شود».[3]
جالب اینجاست که عباس افندی در سال 1907 م، حرف‌هایی را به «حبیب مؤید» (یهودی بهائی شده و از نویسندگان این فرقه) می‌گوید، که از ادعاهای معروف صهیونیست‌ها نسبت به سرزمین فلسطین محسوب می‌شود. در سال 1891 م، آشر گینزبرگ، نویسنده‌ی پرتکل‌های دانشوران صهیون، در گزارش خود فاش می‌سازد: «در بیرون، ما را عادت داده‌اند که فکر کنیم أرض (سرزمین) اسرائیل امروزه تقریباً لم یزرع (غیر قابل کِشت) است؛ بیابانی بدون کشت وکار، اما در حقیقت هیچ زمین بایری (غیرقابل کِشتی) در این‌جا نیست. در تمامی گستره‌ی این سرزمین، به دشواری می‌توان مزارع کشت نشده یافت».[4] البته جالب توجه است که در این پیش‌بینی زیرکانه‌ی عباس افندی (که در بالا ذکر شد)، به قتل‌عام و اخراج گسترده‌ی مسلمانان از سرزمین‌های اشغالی، اشاره‌ای نشده است.
یکی دیگر از گام‌های عباس افندی در راستای حمایت از تشکیل دولت صهیونیستی را می‌توان به دعوت منتقدین داخلی فلسطینی، به سکوت و پذیرش این اشغال‌گری دانست؛ هم‌چنان که حبیب مؤید، به نقل از عباس افندی می‌گوید: «فرمودند: چند روز قبل یک نفر نصاری، صاحب روزنامه کرمل آمد پیش من. گفتم: بس است، دست از این تعصبات دین و مذهبی بردار. گفت: حضرات یهودی‌ها از همه‌جا می‌آیند و در اینجا زمین می‌خرند، بانک باز کرده‌اند، کمپانی‌های متعدد دارند، می‌خواهند فلسطین را بگیرند و سلطنت کنند. گفتم: این‌ها در کتاب خود، موعودند که در این اراضی سلطنت خواهند کرد. این اراده‌ی حق است. هیچ‌کسی را یارای مقاومت با این‌ها نیست. ببین سلطان عبدالحمید که با آن سطوت (اُبهت) و اقتدار بود، آیا توانست مانع شود؟».[5]
آری؛ همان‌گونه که سرکردگان بهائی تلاش خود را در قالب حمایت از تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی ابراز داشته‌اند، اکنون نیز به رابطه‌ی سازمانی خود با آن مشغولند. با این حال جای تعجب است که تشکیلات بهائیت، چگونه منکر هرگونه رابطه‌ی خود با رژیم غاصب صهیونیستی می‌شود.

پی‌نوشت:

[1]. ر.ک: بهائیت و اسرائیل، پیوند دیرین و فزاینده، ماهنامه‌ی زمانه، سال ششم، شماره‌ی 61، مهر 1386، ص 29.
[2]. جواد نوائیان، تارهای عنکبوت، مشهد: انتشارات مؤسسه‌ی فرهنگی هنری خراسان، 1394، ص 38.
[3]. همان، ص 38.
[4]. گارودی، روژه، تاریخ یک ارتداد، ترجمه‌ی مجید شریف، بی‌جا: رسا، چاپ سوم، 1377، ص 204.
[5]. حبیب مؤید، خاطرات حبیب، مؤسسه ملی مطبوعات امری [= بهائی]، 129 بدیع [= 1351هجری شمسی]، ج 2، ص 243.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.