آیا اعتراض به سخنان غیرمنطقی رهبران بهائی جایز است ؟!

  • 1395/06/27 - 23:34
از جمله تعالیم فرقه‌ی بهائیت، ترک تقلید و تحری حقیقت است، اما باید دانست که نه تنها سران فرقه‌ی بهائی به این موضوعات پایبند نبودند، بلکه سعی نمودند پیروان خود را به گونه‌ای پرورش دهند که نسبت به عقاید و رفتارشان هیچ‌گونه سؤالی مطرح نکنند. بطور مثال شخصی از حسینعلی نوری در مورد قیامت می‌پرسد، اما در کمال تعجب مشرک خطاب می‌شود!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از احکام به ظاهر مترقی فرقه‌ی بهائیت که در راستای هم‌نوایی با امپریالیسیم است، مسأله‌ی ترک تقلید در امور دینی، حتی فروعات فقهی می‌باشد.[1] بهائیان سعی دارند با ارائه‌ی چنین احکام و تعالیمی، نظیر تحری حقیقت، مسلک خویش را مترقی، عقلانی و منطقی جلوه دهند و خود را آزاداندیش معرفی نمایند؛
اما بر خلاف ادعای ایشان در این خصوص، با مشاهده‌ی آثار پیشوایان بهائی، مطالبی یافت می‌شود که در تناقضی آشکار با آزاداندیشی و حقیقت‌جویی در این فرقه، می‌باشد. در ادامه، به ذکر چند مثال در این زمینه می‌پردازیم.
مثال اول: حسینعلی نوری، سرکرده‌ی فرقه‌ی بهائیت، در یکی از کتاب‌هایش می‌گوید: «لَو یحکم عَلی المَاءِ حُکم الخَمر و عَلی السَماءِ حُکمَ الأرض و عَلی النُورِ حُکمَ النَّآر حقٌ لارَیبَ فِیه و لَیسَ لِأحَدٍ أن یَتَعَرَّضَ عَلَیه أو یَقُول لِمَ و بِمَ و الَّذی إعتَرَضَ إنَّهُ مِنَ المُعترِضین [2]؛ اگر به آب بگوید که شراب است و به آسمان بگوید که زمین است و به نور بگوید که آتش است، باید پذیرفت که حق است و شکی در آن نیست و کسی حق اعتراض بر او را ندارد و لِم و بِمَ بگوید و هرکس اعتراض کند، او از روی‌گردانان است».
مثال دوم: حسینعلی نوری در پاسخ به این سؤال که اگر مراد از قیامت، ظهور پیامبران است، پس منظور از بهشت و جهنم که در آیات قرآنی آمده، چیست؛ سؤال کننده را مشرک خطاب می‌کند و این‌گونه پاسخ می‌دهد: «قال: أینَ الجَنَّة و النّار قُل: الاولی لقائی و الاُخری نَفسُک یا أیُّها المُشرِکُ المُرتاب. قال: أنا ما نری المِیزان. قُل: ای و رَبّیَ الرَّحمن لایَراهُ إلّا اولوالأبصَار. قال: هَل سُقِطَت النُجُوم؟ قُل:... [3]؛ گفت: کجاست بهشت و جهنم؟ بگو: بهشت لقاء من و جهنم نفس توست ای مشرک شک کننده! گفت: ما میزانی نمی‌بینیم. بگو: بله، پروردگار بخشنده‌ام (را) جز صاحبان بصیرت نمی‌بینند. گفت: آیا ستارگان سقوط کردند؟ بگو: بله، هنگامی که قیّوم در سرزمین سر بود. پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت».
مثال سوم: عبدالبهاء نیز در سخنان خود، اغنام الله را از اعتراض به مسلک بهائی، منع می‌کند: «آنان در ظلّ شریعت سابق هستند. آن‌چه گویند، قول حق است و آن‌چه مجری دارند، عمل صدق. هیچ مؤمنی را حق اعتراض نه. باید در این مقام تسلیم محض بود؛ زیرا مظهر ظهور به حکمت بالغه، قائم و شاید عقول از ادراک حکمت خفیّه در بعضی امور عاجز. لهذا مظهر ظهور کلّی آن‌چه فرماید و آن‌چه کند، محض حکمت است و مطابق واقع و لکن اگر بعضی از نفوس به اسرار خفیّه حکمی از احکام و یا عملی از اعمال حق پی نبرند نباید اعتراض کنند».[4]
بنابراین فرقه‌ی بهائیت، پیروانی چشم و گوش بسته می‌خواهد که هرچه دیدند و شنیدند، گرچه مخالف حقیقت و واقع باشد، بپذیرند، هیچ‌گونه اعتراضی نکنند و تسلیم محض باشند؛ اما این خواسته، در تناقضی آشکار با آزاداندیشی و تقلید کور، می‌باشد.

پی‌نوشت:

[1]. احمد یزدانی، مبادی روحانی، تهران: لجنه‌ی ملّی نشر آثار ملّی، 104 بدیع، ص 12.
[2]. حسینعلی نوری، اشراقات، بی‌تا: بی‌نا، 295 صفحه‌ای، خط نستعلیق، چاپ سنگی، ص 58.
[3]. لوح مبارک خطاب به شیخ محمدتقی مجتهداصفهانی (معروف به نجفی)، لانگنهاین آلمان: لجنه نشر آثار امری به لسان‌های عربی و فارسی، چ 1، 138 بدیع، ص 86.
[4]. عباس افندی، مفاوضات، مصر: کلیفورد بارنی، به اهتمام فرج‌الله زکی الکردی، چ 2، 1920 م، ص 131.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.