پیشگامان سبّ حضرت علی (ع) در منابع اهل سنت

  • 1394/10/15 - 11:33

از دیرباز تاکنون شیعیان متهم هستند که زبان به لعن می‌گشایند و بزرگان اهل سنت را مورد لعن قرار می‌دهند. در این مقال بر آن شدیم که با استناد بر منابع معتبر اهل سنت اثبات کنیم که لعن و نفرین را چه کسانی باب کردند. با رجوع به منابع مهم تاریخی اهل سنت به موارد متعددی بر می‌خوریم که در آنها امیرالمومنین علی(علیه السلام) مورد سب و لعن فراوان قرار گرفته است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیرباز تاکنون شیعیان متهم هستند که زبان به لعن می‌گشایند و بزرگان اهل سنت را مورد لعن قرار می‌دهند. در این مقال بر آن شدیم که با استناد بر منابع معتبر اهل سنت اثبات کنیم که لعن و نفرین را چه کسانی باب کردند. با رجوع به منابع مهم تاریخی اهل سنت به موارد متعددی بر می‌خوریم که در آنها امیرالمومنین علی(علیه السلام) مورد سب و لعن فراوان قرار گرفته است.
یکی از مظلومیت‌های امیرالمومنین علی(علیه السلام) که در تاریخ بی‌سابقه بوده است، همین ماجرای غم‌انگیز دشنام و لعن حضرت است که توسط معاویه پایه­‌گذاری شد که مع الاسف به صورت يك سنت تبديل شد.‌
در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:
- مسلم در کتابش روایتی از عامر سعد بن ابی وقاص نقل می‌کند: «عامر بن سعد بن ابى وقّاص ، از پدرش روايت كرده است كه در يكى از روزها، معاوية بن ابى سفيان به سعد دستور داد تا به حضرت على بن ابی‌طالب (عليه السلام) ناسزا بگويد که سعد از دستور او سرپيچى كرد. معاويه، از او پرسيد: به چه سبب على را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمی‌دهی؟ سعد گفت: بخاطر آن كه سه فضيلت از رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) در شأن على (عليه السلام) شنيده‌ام كه با توجه به آن‌ها، هيچگاه به سبّ و دشنام او، اقدام نمى‏‌كنم و هرگاه يكى از آنها براى من بود، بهتر و ارزنده‏‌تر از شتران سرخ مو بود كه در اختيار من باشد:
- در جنگ تبوک، رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) ، حضرت على (عليه السّلام) را به جانشينى خود، در مدينه باقى گذاشت و حضرت على (عليه السّلام) به عرض رسانيد: يا رسول الله ! مرا به خلافت بر زنان و كودكان گماشته‌اي؟ رسول خدا در پاسخ او، فرمود: «أَما تَرْضى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نُبُوَّةَ بَعْدِی... آيا خرسند نيستى از اين كه جايگاه تو نسبت به من ، همانند جايگاه هارون ، به حضرت موسى باشد ؛ با اين تفاوت كه پس از من پيغمبرى مبعوث نمى‏‌شود؟»
- در جنگ خيبر، از رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) شنيدم که مى‏‌فرمود: «لاُعْطِیَنَّ الرّایَةَ رَجُلا یُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ. پرچم اسلام را به دست كسى می‌دهم كه خدا و رسول را دوست مى‏‌دارد و خدا و رسول هم، او را دوست مى‏‌دارند. از شنيدن اين سخن همه ما در انتظار اين كه اين فضيلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمی‌شناختيم، همان زمان رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) على(علیه السلام) را به حضور طلبيد. او در حالى به حضور حضرت رسول اكرم (صلّى الله عليه و آله و سلم) شرف ياب شد كه به درد چشم دچار بود. رسول خدا آب دهان مبارك را بر چشم على (عليه السّلام) ماليد، ديدگانش شفا يافت و پرچم اسلام را كه ياد بود نصرت الهى بود، به دست او سپرد و از بركت وجود على (عليه السّلام)، فتح و پيروزى نصيب اسلام شد.
- هنگامى كه آيه فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ ؛ [آل عمران/61] نازل شد، رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) ، حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين (عليهم السّلام) را به حضور طلبيد و فرمود: «اَللّهُمَّ هؤُلاءِ أَهْلِی» بار پروردگارا اينان اهل بيت من هستند.»[1]

مسلم مورد دیگری را نقل می‌کند که در آن اشاره دارد که آل مروان به سب حضرت مراودت داشتند: «مردی از آل مروان والی مدینه بود. سهل بن سعد را طلبید و به او دستور داد که علی(علیه‏ السلام) را ناسزا گوید. او امتناع نمود. گفت: حال که نمی‏‌گویی پس بگو که خدا أبوتراب را لعنت کند. سهل گفت: نزد علی اسمی محبوب تر از این اسم نیست و هرگاه با این نام خوانده شود خوشحال می‌گردد. مرد مروانی گفت: داستان این نامگذاری چیست؟ سهل گفت: پیامبر وارد خانه زهرا(سلام الله علیها) شد و علی(علیه السلام) را در خانه نیافت، به فاطمه فرمود: پسر عمویت کجاست؟ گفت: بین من و او مطلبی رخ داد و او مرا ناراحت کرد و از خانه خارج شد و نزد من خواب قیلوله نکرد. پیامبر به شخصی فرمود: برو ببین علی کجاست. آن شخص آمد و گفت: یا رسول الله علی در مسجد خوابیده است. حضرت به مسجد آمدند درحالی که علی خواب بود و بر روی عبایش خاک نشسته بود. رسول خدا خاک از دامن علی پاک کرد و فرمود برخیز اباتراب برخیز اباتراب».[2]
بزرگان دیگر اهل سنت مثل ابن عبد ربه در کتابش می نویسد: «ولما مات الحسنُ بن علیّ حَجّ معاویة، فدخل المدینة وأراد أن یَلْعن علیَّا على مِنبر رسول الله صلى علیه وسلم. فقیل له: إن هاهنا سعدَ بن أبی وقاص، ولا نراه یرضى بهذا، فابعث إلیه وخُذ رأیه. فأرسل إلیه وذکر له ذلک. فقال: إن فعلت لأخرُجن من المسجد، ثم لا أعود إلیه. فأمسک معاویة عن لعنه حتى مات سعد. فلما مات لَعنه عَلَى المنبر، وکتب إلى عماله أن یَلعنوه على المنابر، ففعلوا. فکتبتْ أم سَلمة زوج النبیّ صلى علیه وسلم إلى معاویة: إنکم تلعن اللّه ورسولَه على منابرکم، وذلک أنکم تلعنون علیّ بن أبی طالب ومن أحبّه، وأنا أشهد أن اللّه أحبَّه ورسولَه، فلم یلتفت إلى کلامها.[3] هم زمان با شهادت امام مجتبی (علیه السلام)، معاویه به زیارت خانه خدا آمد، سپس وارد مدینه شد و اعلام کرد که می‌خواهد برای مردم سخنرانی کند و در ضمن تصمیم داشت بالای منبر، امیرالمومنین علی (علیه السلام) را لعنت کند. گفتند سعد بن ابی وقاص در مدینه حضور دارد و به این کار رضایت نمی‌دهد، کسی را مامور کن تا نظر وی را جویا شود. فرستاده معاویه رفت و سعد را در جریان گذاشت، سعد گفت: اگر این کار را بکند از مسجد بیرون می‌روم و هیچ گاه به مسجد قدم نمی‌گذارم. معاویه از تصمیمش منصرف شد و تا زمانی که سعد در قید حیات بود، جرئت سب و لعن امیرالمومنین علی (علیه السلام) را نداشت. پس از مرگ سعد، معاویه بر فراز منبر علی (علیه السلام) را لعن کرد و به فرماندارانش نیز دستور داد تا حضرت را لعن کنند. ام­‌سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به معاویه طی نامه‌ای نوشت که شما در منبرها، خدا و رسول را لعن می‌کنید.؛ چرا که سب علی، سب خدا و رسول است، شهادت می‌دهم که خدا و رسول، علی را دوست دارند، اما معاویه توجهی نکرد.»
همچنین کمال‌الدین عمر بن احمد بن العدیم در کتابش در ترجمه صحابی جلیل القدر ابوایوب انصاری(رضوان الله علیه) می‌نویسد: «أبوأیوب خالد بن زید بدری، وهو الذی نزل علیه النبی صلى الله علیه وسلم مقدمة المدینة، وهو کان على مقدمة علی یوم صفین، وهو الذی خاصم الخوارج یوم النهروان، وهو الذی قال لمعاویة حین سب علیاً: کف یا معاویة عن سب علی فی الناس، فقال معاویة: ما أقدر على ذلک منهم، فقال أبو أیوب: والله لا أسکن أرضاً أسمع فیها سب علی، فخرج إلى ساحل البحر حتى مات رحمه الله.[4] ابو ایوب خالد بن زید، از شرکت کنندگان در جنگ بدر و کسی است که رسول الله هنگام ورود به مدینه به منزل او وارد شد، و در جنگ صفین در رکاب حضرت علی (علیه السلام) هم در جبهه مقدم لشکریان آن حضرت بود، و در نهروان هم با خوارج جنگید. وقتی که معاویه را دید که امیرالمومنین علی (علیه السلام) را سب و لعن می‌کند، گفت: ای معاویه، از سب علی در میان مردم دست بردار. معاویه در پاسخ گفت: دست بردار نیستم. ابوایوب گفت: به خدا سوگند سرزمینی که در آن از علی (علیه السلام) بدگویی شود هیچ وقت در آن زندگی نخواهم کرد و لذا به سواحل دریا مهاجرت کرد و در همان جا از دنیا رفت.»
طبری تاریخ نویس معروف اهل سنت، در کتاب تاریخ طبری می‌نویسد:«أن معاویة بن أبی سفیان لما ولى المغیرة بن شعبة الکوفة فی جمادى سنة 41 دعاه فحمد الله وأثنى علیه ثم قال : ... و لست تارکا إیصاءک بخصلة لا تتحم عن شتم على وذمه والترحم على عثمان والاستغفار له والعیب على أصحاب على والاقصاء لهم وترک الاستماع منهم.[5] معاویه، وقتی که در سال 41 هجری قمری، مغیره بن شعبه را والی کوفه قرار داد به وی دستور داد و گفت: یک مطلب را فراموش مکن، و بر آن پافشاری کن و آن فحش و ناسزاگویی به علی (علیه السلام) است و در مقابل، ازعثمان به عظمت یاد کن و همیشه برای وی طلب آمرزش نما و از یاران علی (علیه السلام) بدگویی کن و آنان را تبعید نما و به سخنانشان گوش نکن.
همچنین در روایتی از ابوعثمان جاحظ نقل شده است: «گروهى از بنى‌امیّه با توجّه به آثار منفى سب علی، به معاویه گفتند: تو به آنچه خواستى رسیدى، دیگر از لعن على دست بردار. معاویه پاسخ داد: نه به خدا سوگند، باید آن قدر این کار ادامه یابد، تا کودکان با آن بزرگ شوند و بزرگسالان با آن پیر گردند و هیچ کس فضیلتى براى على نگوید.[6]
اینها نمونه‏‌هایی بود از جنایات معاویه و والیانش در مورد سبّ و لعن علی (علیه‏‌السلام) ، که در حضور أصحاب و تابعین انجام می‏‌شد و جز عدّه معدودی از قبیل حجر، کسی به آن اعتراض نمی‏‌کرد و آنان که مخالفت کردند یا کشته شدند و یا گرفتار انواع مصیبت‌ها و مشکلات گشتند.
اما در آخر به مطلب جالب و در خور توجهی اشاره می‌کنیم.
ابن عدی در کتاب خود کلامی دارد که اگر برادران اهل سنت به آن توجه کنند به حقایق زیادی دست می‌یابند. او گفته است: «تمام کسانی که احدی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد سب و شتم قرار می‌دهند، آنها دجال، فاسق و ملعون هستند و حدیثش نوشته نمی‌شود و لعنت خدا و ملائکه و جمیع مردم بر او باد».[7] بنابراین طبق منابع معتبر اهل سنت، ثابت شد که معاویه، صحابه خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را سب و لعن می‌کرد. پس طبق فتوای خود علمای اهل سنت، کسی که به احدی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سب و لعن کند، او دجال، فاسق و ملعون هست.
با این حال، چگونه به یک دجال و فاسق و ملعون، کاتب الوحی می‌گویید؟ چگونه به یک دجال و فاسق و ملعون، لقب خال‌المومنین را می‌دهید؟ چگونه یک فرد دجال و فاسق و ملعون را این همه مورد تکریم و احترام قرار می‌دهید؟ و خیلی چراهای دیگر که اگر انسان از تعصبات مذهبی و عقیدتی به دور باشد، به خیلی از این حقایق دست می‌یابد.

پی‌نوشت:

[1]. «عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْدًا فَقَالَ: مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ؟ فَقَالَ: أَمَّا مَا ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ، لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لَهُ، خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ، فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: يَا رَسُولَ اللهِ خَلَّفْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ؟ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى؟ إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي. وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللهَ وَرَسُولَهُ، وَيُحِبُّهُ اللهُ وَرَسُولُهُ. قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ: ادْعُوا لِي عَلِيًّا فَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ، فَبَصَقَ فِي عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ، فَفَتَحَ اللهُ عَلَيْهِ، وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ [آل عمران/ 61] دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ: اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي» صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، دار احیاء التراث العربی، بیروت: کتاب فضائل الصحابة، باب 32 من فضائل علی بن ابی طالب، ح2404، ص1042.
[2]. «سهل بن سعد قال: استعمل علی المدینة رجل من آل مروان قال: فدعا سهل بن سعد فامره ان یشتم علیّا قال: فابی سهل. فقال له: امّا اذ ابیت فقل: لعن اللّه أبا التراب. فقال سهل: ما کان لعلی اسم احب الیه من ابی تراب. و ان کان لیفرح اذا دعی بها. فقال له: اخبرنا عن قصته. لم سمی ابا تراب؟ قال: جاء رسول اللّه صلی الله علیه و آله إلی بیت فاطمه فلم یجد علیا فی البیت ، فقال : أین ابن عمّک ؟ فقالت : کانت بینی وبینه شیء فغاضبنی فخرج فلم یَقِل عندی ، فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله لإنسانٍ : انظر أین هو ؟ فجاء فقال : یا رسول اللّه ، هو فی المسجد راقد ، فجاءه رسول اللّه صلی الله علیه و آله وهو مضطجع وقد سقط رداؤه عن شقّه فأصابه تراب ، فجعل رسول اللّه صلی الله علیه و آله یمسحه عنه ویقول : قم یا أبا تراب ، قم یا أبا تراب»صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، دار احیاء التراث العربی، بیروت: کتاب فضائل الصحابة، باب 32 من فضائل علی بن ابی طالب، ح2409، ص1042.
[3]. العقد الفرید، ابن عبد ربه، دار صادر، بیروت: ج4، ص335.
[4]. بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ابن العدیم، دارالفکر، بیروت: ج7، ص3032، ترجمه ابو ایوب انصاری.
[5]. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالفکر، بیروت: ج4، ص188.
انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، بیروت: ج5، ص30.
[6]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید المعتزلی، دارالضواء، بیروت: ج4، ص57.
[7]. « کل من شتم أحدا من أصحاب رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) دجال، فاسق، ملعون، لا یکتب حدیثه و علیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین» الکامل فی الضعفاء، ابن عدی، دارالفکر، بیروت: ج2، ص86.

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.