جلوه انسان در عرفان اسلامی

  • 1394/04/19 - 03:37
انسان در هر عرف و علمی، تعريف خاصی دارد؛ براي مثال در فلسفه ارسطويی، انسان، حيوان ناطق، دانسته شده است. بر اساس اين تعريف، هم به پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله) انسان گفته مي‌شود و هم به ابوجهل؛ به قول مولوي: گر به‌صورت، آدمي انسان بُدی، احمد و بو‌‌جهل، پس يکسان بُدی. اما زمانی که در وادی عرفان قدم می‌گذاريم، برخی عرفا انسان را به‌صورت ديگری...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انسان در هر عرف و علمی، تعريف خاصی دارد؛ براي مثال در فلسفه ارسطويی، انسان، حيوان ناطق، دانسته شده است. بر اساس اين تعريف، هم به پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله) انسان گفته مي‌شود و هم به ابوجهل؛ به قول مولوي: گر به‌صورت، آدمي انسان بُدی، احمد و بو‌‌جهل، پس يکسان بُدی.[1] اما زمانی که در وادی عرفان قدم می‌گذاريم، برخی عرفا انسان را به‌صورت ديگری تعريف می‌کنند؛ يعنی انسان حقيقی کسيست که فضايل و اخلاق و صفات نيک، در او به فعليت رسيده باشد در غير اين صورت، او به‌صورت، انسان است، نه به معنا؛ چنانچه اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) می‌فرمايند: «فالصورة صورةُ انسانٍ والقلبُ قلبُ حيوانٍ لا يَعرِفُ بابُ الهُدی فَيَتَّبِعُهُ وَلا بابَ العَمَی فَيَصُدُّ عَنهُ وذالکَ مَيِّتُ الاَحياء فَاَينَ تَذهَبون؛[2] صورت او صورت انسان است، و دل او دل حيوان، نه راه رستگاري را می‌شناسد، تا در آن راه رود، و نه راه گمراهی را تا از آن بازگردد، چنين کَس، مرده‌ای است ميان زندگان؛ پس کجا می‌رويد؟»بنابراين انسان همان کسی است که جايگاه خليفة الهی را دارد، يعنی متخلق به اخلاق الهی است. خداوند متعال هم در قرآن کريم می‌فرمايند: «اِنِّی جاعِلٌ فِی‌الاَرضِ خَلِيفَه، [بقره/30] من در‌ روی زمين، جانشينی (نماينده‌ای) قرار خواهم داد.» وگرنه انسان همان جانور گوياست که علم منطق، در تعريف او می‌گويد: «الانسان حيوانٌ ناطق؛ انسان حيوان ناطق است.» بنابراين خلافت مرتبه‌ای است جامع جميع مراتب عالم، لاجرم انسان را آيينه مرتبه الهيه گردانيده تا قابل‌ ظهور جميع اسماء باشد، و انسان که خليفه الهی است، يعنی تمام نشئات و عوالم را داراست.[3]
در برخی از منابع عرفانی، علت نام‌گذاری انسان را اين‌گونه بيان نموده‌اند: «انسان يا به سبب آنکه نشئه وی همه مراتب و حقايق عالم را در بردارد، انسان، ناميده شده است؛ زيرا در اين صورت؛ يا از (انس) برگرفته‌شده و يا از (نسيان).» چنانچه از اُنس برگرفته‌شده باشد، بدين معناست که او مَظهر اَسماء و حقايق است و اَسماء و حقايق، با وی مأنوس‌اند و نشئه‌های جسمانی، مثالی و روحانی در او محصور است؛ و اگر از نِسيان برگرفته‌شده باشد، بدين معناست که انسان به‌ حکم اتصاف به وصف (کَلَّ يومٍ هو فی شأنٍ، او هرروز در شأن و کاری است!) در يک شأن توقف ندارد که اين نيز، نشان‌دهنده عموم و احاطه اوست...، يا نام‌گذاری وی به انسان، برگرفته از (انسان العين، مردمک چشم) است؛ بدين معنا که انسان، برای خداوند، مانند مردمک چشم، برای چشم است؛ يعنی خداوند، با (انسان کامل) به عالم نظر می‌کند، چنانچه چشم به‌وسيله مردمک می‌بيند.[4]
بنابراين انسان عرفانی، موجودی است که آفرينش او در مقياس حکمت ربوبی‌ است و در صورت تعليم و تربيت صحيح، تجلی‌گاه علم و قدرت خداوندی قرار خواهد داد.[5] و همين انسان است که در سايه علم قدرت خداوندی تمام مراتب کمال و تعالی را با سلامت نفس و صلابت کامل روحی طی کرده و به بالاترين مراتب تزکيه دست خواهد يافت.

پی‌نوشت:

[1]. مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 12.
[2]. نهج‌البلاغه ص 85، خطبه 87.
[3]. ارمغان آسمان، سيد يوسف ابراهيميان آملی (شرحی بر رساله انسان در عرف عرفان، علامه حسن‌زاده آملي)، چاپ اول، قم، مطبوعات دينی، صص 23و90.
[4]. قيصری رومی، محمد داود، شرح فصوص الحکم، چاپ اول، تهران،نشر علمی و فرهنگی، 1375، صص 348-50.
[5]. محمدتقی جعفری، عرفان اسلامی، تهران، نشر موسسه تنظيم و نشر آثار علامه طباطبايی، ص 150.

برای مطالعه بیشتر بنگرید به کتاب «سايبان خود ساخته عرفان مدرن» نوشته محمد اسماعيل عبداللهی.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.