افول دوباره‌ی صوفیان در عصر قجر

  • 1393/07/12 - 04:51
از عوامل اساسی که موجب دل‌زدگی و بریدن مردم از تصوف و در نتیجه افول آن گردید؛ دعوای مدعیان قطبیت بعد از نورعلیشاه بود. پس از نورعلیشاه عده‌ی زیادی از مریدان او که خود را دارای مقاماتی می‌دیدند، ادعا کردند که زمام امور دراویش پس از نورعلیشاه با ایشان است. مردم با دیدن این اقدامات خودخواهانه و جاه‌طلبانه، پی به ادعای دروغین صوفیان بردند و از ایشان فاصله گرفتند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیات تاریخی تصوف پر است از فراز و نشیب‌هایی که گاهی ایشان را در اوج اقتدار نمایش داده و گاهی صوفیه و صوفی را به خاک مذلت و خواری کشانده است. از این اتفاق، ناخودآگاه این بیت فردوسی در ذهن تداعی می‌شود که گفت:

«چنین است رسم سرای درشت    گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت».[1]

بعد از افول تصوف در عصر صفویان که مهم‌ترین عوامل آن، مبازره‌ی علمای شیعه با عقاید خرافی و بدعت‌های ایشان و هم‌چنین فساد بزرگان صوفیه بود؛ تاریخ حیات متصوفه پس از دوره‌ی کوتاه مدت، دوباره رو به زوال رفت. در اوایل دوره‌ی حکام بی‌کفایت قاجار، صوفیه به سبب فعالیت‌های اثرگذار معصوم علیشاه و نورعلیشاه، دوباره‌ رونق گرفت و طی تبلیغات ایشان، عده‌ی بسیاری به این جریان پیوستند و پس از دوره‌ی 73 ساله، (از انقراض صفویان تا زمان تاجگذاری قاجار) حیاتی نو یافتند. اما در اثر عوامل متعددی، صوفیه در ایران ضعیف گردید که به مهمترین آنها اشاره می‌شود.

تصوف در عصر قاجار و در اثر تغییراتی که در آن از سوی برخی بزرگان و اقطاب شکل گرفته بود، مسلکی هیجانی و پرجنب و جوش به نظر می‌رسید که طبعاً موجب جذب بیشتر افراد به این مسلک و گسترش بی حد و حصر آن نیز می‌گشت. اما با ورود برخی از علما به جرگه‌ی تصوف و این حرکات قلدرمآبانه و هیجانات روحی در صوفیه مضمحل گردید و در نتیجه، آن شور صوفیانه و نفوذ تصوف در عوام مردم رو به سردی و سکون گرایید.[2] دومین دلیل مهم افول تصوف در عصر قاجار، جریان مرگ معصوم علیشاه دکنی و مظفر علیشاه است،[3] که مرگ ایشان، متصوفه را نسبت به گفتن بسیاری از عقاید منحرف و سخنان غلوآمیزشان آرام کرد و باعث شد تا آن‌ها طریق احتیاط را در پیش گیرند. البته همین اتفاق باعث شد تا صوفیان بیش از پیش به افعال و گفتار خود رنگ شیعی بدهند تا از فشاری که بر ایشان بود، به نحوی کاسته گردد.

سومین عاملی که باعث رویگردانی و انزجار مردم از تصوف گردید، حکومت قاجار بود. قاجاریه یکی از منفورترین حکومت‌ها در تاریخ ایران بودند که رمز این تنفر را باید در راه و روش حکام و عمال ایشان در سراسر مناطق تحت نفوذشان جستجو کرد. عیاشی و خوشگذرانی، بی‌کفایتی و بی‌تدبیری و ترسو بودن حاکمان قجری از ایشان جز جرثومه‌ای بی‌بها باقی نگذاشته بود. صوفیه به دربار قاجار رفت‌وآمد داشتند و حتی محمد شاه، قریه‌ی کُشن[4]، را به مست علیشاه(حاجی شیروانی) بخشید و برخی دیگر از بزرگان صوفیه نیز در حکومت فاسد قاجار دارای مناصب متعدد گردیدند.[5] همین امر باعث شد تا مردم از تصوف و صوفی‌گری نیز روی‌گردان شده و فاصله بگیرند.

عامل بعدی که موجب دل‌زدگی و بریدن مردم از تصوف و در نتیجه افول آن گردید؛ دعوای مدعیان قطبیت بعد از نورعلیشاه بود. پس از نورعلیشاه عده‌ی زیادی از مریدان او که خود را دارای مقاماتی می‌دیدند، ادعا کردند که زمام امور دراویش پس از نورعلیشاه با ایشان است. مردم با دیدن این اقدامات خودخواهانه و جاه‌طلبانه، پی به ادعای دروغین صوفیان بردند و از ایشان فاصله گرفتند. دلیل پنجم افول تصوف در عصر قاجار، جریان مشروطه است. در اتفاقاتی که موجب به انقلاب مشروطیت در کشور شد، روشن‌فکرها (منوّرالفکرها)، تصوف و صوفی‌گری را در تضاد با پیشرفت کشور می‌دیدند و از همین رو مردم را از دور صوفیان و مسلک تصوف دور کردند و باعث تضعیف بیش از پیش تصوف در عصر قاجار شدند.

منابع:

[1]. فردوسی، شاهنامه، پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران
[2]. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج10، ص 230 (ذیل احوال نورعلیشاه)
[3]. آقامحمدعلی بهبهانی، معروف به کرمانشاهی، فقیه، اصولی و رجالی متنفّذ شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم است که با مشورت از فقها و علمای شیعه در عتبات و بعد از توبه نکردن معصوم علیشاه از عقاید منحرف صوفیانه‌اش، پس از مدتی حصر خانگی، حکم قتل او را صادر نمود.
[4]. روستایی در غرب شیراز قدیم(محل شهادت احمد بن موسی علیه السلام)
[5]. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج4، ص391 ؛ معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج3، ص391

تولیدی

دیدگاه‌ها

خاطرات یک عضو سابق سازمان مجاهدین خلق/ارتباط سازمان منافقین با دراویش بدون روتوش http://sofiye.net/akhbar/item/3193-monafeghin_va_daravish.html

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.