اشو و نفی نظام خانواده

  • 1393/03/12 - 10:37
اشو به خاطر دلائلی نظام خانواده را رد کرده و نظرات دور از عقلی دارد وی که در کودکی تربیت پدر و مادر بی بهره مانده و توسط پدر‌بزرگ و مادربزرگ مادر‌ی‌اش بزرگ شده است. این دور بودن از فضای خانواده و مهر و محبت والدین عاملی اساسی در نحوی نگاه او به خانواده است. اشو به طور علنی و آشکار نظام خانواده را نفی می‌کند ومی گوید که خانواده پدیده‌ای تاریخ گذشته است. به نظر او هیچ ارتباطی در جوامع وجود ندارد با آنکه هزاران نفر در یک مجتمع زندگی می‌کنند ولی هیچ یک از آنها از حال همسایگان خود خبر ندارند. او به جای جامعه از لفظ کمون «گله» استفاده می‌کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اُشو در سال 1931 در روستایی کوچک در استان ماهیا پرادش هندوستان به دنیا آمد. کودکی اشو در روستایی سپری شد که خالی ازامکاناتی چون جاده، مدرسه، دفتر پست و راه‌آهن بود یعنی یک روستایی عقب افتاده. مردم آن روستا از شدت فقر و نداری و نبود منبع درآمد با گدایی زندگی میکردند. اما خانواده‌‌ی اشو یک خانواده‌ی ثروتمند محسوب می‌شد و فقر مردم عاملی بود تا اشو در روستایش تنها بماند ونتواند با کودکان فقیر بازی کند و از دوران کودکی به انزوا رفته و گوشه گیر باشد.
اشو از کودکی از پدر و مادر و تربیت توسط آنها بی بهره مانده و توسط پدر‌بزرگ و مادربزرگ مادر‌ی‌اش بزرگ شده است. این دور بودن از فضای خانواده و مهر و محبت والدین عاملی اساسی در نحوی نگاه او به خانواده است. اشو به طور علنی و آشکار نظام خانواده را نفی می‌کند ومی گوید که خانواده پدیده‌ای تاریخ گذشته است. به نظر او هیچ ارتباطی در جوامع وجود ندارد با آنکه هزاران نفر در یک مجتمع زندگی می‌کنند ولی هیچ یک از آنها از حال همسایگان خود خبر ندارند. او به جای جامعه از لفظ کمون «گله» استفاده می‌کند.
اشو می‌گوید «خانواده‌ی مریض ریشه و علت میلیون‌ها بیماری است. خانواده آجر اصلی تشکیل ملیت‌ها، نژادها و تشکیلات مذهبی است و همین خانواده، برکت و سعادت را از کل مردان و زنان کل بشریت گرفته است. امروزه در غرب، با وجود همه‌ی دعواهای قانونی سرسام آور بر سر نگهداری فرزند و تملک دارایی‌ها، از هر سه ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود. در دنیا اکثر جنایات و جرم‌های خشونت‌آمیز در درون خانواده بین اعضای خانواده اتفاق می‌افتد.»
اشو مدعی است با از بین رفتن خانواده، قسمت اعظم بیماری‌های روانی و جنون سیاسی از بین خواهد رفت. اشو به جای آنکه در پی اصلاح جامعه باشد به نفی جامعه پرداخته و راه حل را در انزوای انسان و درون‌گرایی جستجو کرده است. به بیان دیگر تفکر او نوعی وازدگی و عقب‌نشینی در مقابل انبوه مسائل اجتمایی است که انسان امروز با آنها مواجه است.
اشو معتقد است که فرزندان نباید توسط والدین خود تربیت شوند چرا که تربیت والدین را ضرر زدن به کودک می‌داند. او می‌گوید:
«بچه‌ها باید به کمون تعلق داشته باشند نه به پدر و مادرها. والدین به اندازه‌ی کافی ضرر زده‌اند دیگر نمی‌توان به آنها اجازه داد که فرزندانشان را فاسد کنند. هر چند که نیت آنان سراپا خیر است اما با این نیت‌های خیر پدر و مادر‌ها که جز عواقب نا خوشایند نداشته است چه باید کرد؟ آنان رقابت به فرزندانشان آموزش می‌دهند و رقابت، حسادت به بار می‌‌آورد.»(1)
وضعیت نا مطلوب خانواده در محل زندگی اشو و همچنین زندگی با پدربزرگ و مادربزرگ و بیبهره بودن از کانون گرم خانواده و پدر ومادر، تجربه‌ی بهره‌مندی او از یک خانواده‌‌ی سالم محبت جبران‌ناپذیر آن را از او گرفته است. عقاید اشو مخالف فطرت انسانی و یافته‌های علمی روانشناسان است که می‌گویند بهترین محل رشد و تربیت کودک کانون گرم خانواده است و فاسدترین و مجرم‌ترین افراد کسانی هستند که از کانون گرم خانواده بیبهره بوده‌اند. اشو در واقع یک بخش کوچک از واقعیتی که در جهان ما اتفاق می‌افتد را گرفته و حکم کلی کرده است و ریشه و پنبه‌ی تمام پدر و مادرها را به یک چوب زده است لذا به نفی نظام خانواده پرداخته است و این در حالی است که بیشتر خانوادها از کانون گرمی برخوردارند.(2)

منابع

1) آینده طلایی، اشو

2) برگرفته از کتاب نقد و بررسی اندیشه های اشو، محمد تقی فعالی
 

تولیدی

دیدگاه‌ها

مطلب شما در کانال نقد وبررسی عرفانهای کاذب منتشر شد @n_erfanha

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.