افزودن نظر جدید
پس چون اين معنى را هم متذكر
پس چون اين معنى را هم متذكر شدى كه ميزان الهى بايد واضح باشد و متفق عليه در ميان مختلفين باشد بطورى كه اگر مختلفين بآن رجوع كنند و غرضى نداشته باشند و بخواهند حق واقع را بفهمند بتوانند بآن واسطه بفهمند نه آنكه ايشان را بجبر و قهر و غلبه نگذارد كه انكار كنند و كافر شوند و هلاك گردند حال گمان مكن كه در امثال اين زمانها امر چنين نيست و ميزان واضحى در دست مردم باقى نيست و اين دليلها و اينجور امرها مخصوص زمان پيغمبرصلى الله عليه وآله بود يا مخصوص زمان حيات و حضور ائمه هدى سلام اللّه عليهم بود و حال مردم بايد حيران باشند در دين و مذهبشان و حقيقت دين و مذهب مخفى است و الحال بايد مردم يا لاعن شعور حيدرى و نعمتى باشند يا اعتنإ باحدى از علما نكنند و حلالى و حرامى و مسائلى در دين و مذهب ندانند و اگر چنين باشد بطورهايى كه گذشت بايد از براى خلق بر خداوند عالم حجتى باشد و اقلاً بتوانند بگويند كه اگر ماها در زمان حضور پيغمبر صلى الله عليه وآله يا در زمان حضور ائمه هدى عليهم السلام بوديم بهتر حق را مى فهميديم و در اين زمانها هم اگر يكى از ايشان سلام اللّه عليهم حضور داشتند ماها تصديق حق مى كرديم و در ميان ماها اختلاف نبود يا آنكه اگر اختلافى هم بود ماها معلوم مى كرديم كه كدام از مدعيان صادقند و كدام كاذبند و حال آنكه در همه زمانها اختلاف بوده و هميشه امر حق بر طالبان آن واضح بوده و صادق را از كاذب تميز مى دادند و اين زمانها و بعد از اين هم همين طور خواهد بود و سنت خداوند را در ابلاغ و ايضاح و افصاح تبديلى و تحويلى نيست و نخواهد بود.
و چنين گمان مكن كه فلان شخص كه در اين زمانها متحير است در امر حق واقع يا تكذيب مى كند حق را اگر در زمان حضور ائمه هدى سلام اللّه عليهم بود متحير نبود يا تكذيب حق نمى كرد حاشا بلكه در زمان حضور ايشان هم سلام اللّه عليهم متحيران بودند كه گمانشان اين بود كه خفائى در اصل حق هست و مكذبان بسيار بودند پس يقين كن كه خداوند عالم در اظهار حق و دين و مذهب و ابلاغ و ايضاح و افصاح آن در هيچ زمانى كوتاهى نكرده و پيغمبر صلى الله عليه وآله و ائمه هدى عليهم السلام در رسانيدن حق و ابلاغ و ايضاح و افصاح كوتاهى نكرده اند و كوتاهى همه از اين خلق منكوس است پس اگر شخصى را ديدى كه اظهار خفاى امر حق و دين و مذهب مى كند و آه مى كشد كه كاش راه حق واضح بود و كاش امام عصر عجل اللّه فرجه ظاهر بود و حق را علانيه اظهار مى فرمود كه ماها از تحير بيرون بياييم حاشا كه تصديق او كنى و خيال كنى كه او مجاهده در راه حق كرده و واقعاً طالب حق است و راه حق بر او مخفى شده حاشا و كلّا بلكه امر حق هميشه از براى طالبان حق واضح است و واضح بوده و واضح خواهد بود خداوند جل شأنه مى فرمايد و الذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا يعنى كسانى كه مجاهده كنند در راه ما البته ما ايشان را هدايت مى كنيم براه هاى خودمان پس تصديق كن خداى خود را و اگر مردد شدى ميان تصديق خداى خود و كسى ديگر از بندگان او كه بر خلاف او اظهار مطلبى مى كند البته اگر راست مى گويى در تصديق كردن خود خدا را، بايد تصديق كنى خدا را و تكذيب كنى كسى را كه بر خلاف او مطلبى اظهار مى كند پس يقين كن كه هميشه خلق در حق كوتاهى مى كنند و حق كوتاهى نكرده و پرده اى بر روى حق قرار نداده.
و گمان مكن كه اگر هدايت يافتن طالب حقى موقوف بخارق عادتى و كشف و كرامتى باشد و جميع راههاى ديگر مسدود باشد خداوند قادر عالم بمافى الضماير هدايت كننده بخل مى كند با وجودى كه بنده طالب هدايت باشد واقعاً و او بر قلب او مطلع و بداند كه جميع راه هاى هدايت بر او مسدود است يا او فهمى ندارد كه از ساير راه ها حق را بيابد يا آنكه راهى ديگر باو ننموده اند و موقوف باشد هدايت يافتن او بخارق عادتى خداوند منع كند او را حاشا و كلّا بلكه خداوند مى فرمايد لو علم اللّه فيهم خيراً لاسمعهم و لو اسمعهم لتولّوا يعنى اگر خدا مى دانست خيرى را در كفار و منافقين كه ظاهرشدن آن خير موقوف بود بشنيدن بيانى هرآينه شنوانيده بود ايشان را بآن بيان تا آن خير از مكمن غيب ايشان بعرصه ظهور آيد و چون خيرى در ايشان نديد بايشان نشنوانيد و اگر شنوانيده بود آن بيان را بايشان هرآينه اعراض كرده بودند پس تصديق خداى خود كن و بدان كه اگر كسى واقعاً طالب حق باشد البته خداوند او را هدايت خواهد كرد بفضل و كرم خود و نداى حق را بگوش هوش او خواهد رسانيد ولكن بمضمون آيه مباركه كه مى فرمايد و يحبون العاجلة و يذرون وراءهم يوماً ثقيلاً چون حبّ دنيا دامنگير مردم شده و اغراض و امراض ايشان باعث اعراض ايشان گرديده و خداوند هم محتاج بايشان و ايمان آوردن ايشان نيست ايشان را خذلان كرده و ايشان را بخود ايشان واگذارده پس چون شيطان ايشان را مثل حيوان بى صاحب حيران ديده ايشان را افسار كرده و بهر راهى كه خواسته ايشان را گمراه كرده و در بوادى حيرت سرگردان دارد خداوند مى فرمايد و من يعش عن ذكر الرحمن نقيّض له شيطاناً فهو له قرين يعنى كسى كه اعراض كند از ذكر خداوند رحمن بگماريم از براى او شيطانى را پس آن شيطان قرين و همنشين و همراه او است و معلوم است كه شيطان قرين هركس شد البته او را اغوا مى كند و او را از راه خداوند اعراض خواهد داد.
مستبصر113
1398/10/07 - 16:41
لینک ثابت