کم لطفیهای بخاری نسبت به اهلبیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با وجود آنکه بخاری و مسلم، از نواصب [دشمنان اهلبیت (علیهم السّلام)] همچون حریز بن عثمان حمصی، عمران بن حطّان، عمر بن سعد [قاتل امام حسین (علیه السّلام)] و برخی از شرابخواران روایت نقل کردهاند، امّا با مروری اجمالی بر روایات بخاری و مسلم، بهخوبی مشهود است، که آندو از اهلبیت (علیهم السّلام) بسیار اندک روایت نقل کردهاند، بهحدّی که اصلاً قابل ذکر نمیباشد و از امام حسن مجتبی (علیه السّلام)، امام حسین (علیه السّلام)، امام موسی بن جعفر (علیهما السّلام)، امام رضا (علیه السّلام)، امام جواد (علیه السّلام)، امام هادی (علیه السّلام)، امام عسکری (علیه السّلام) (که بخاری معاصر با امام هادی (علیه السّلام) و امام عسکری (علیه السّلام) بوده)، حتی یک روایت، بهعنوان نمونه نیز نقل نکردهاند.
مثلاً از امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام)، حتی یک روایت هم بیان نکردهاند، امّا از عبدالله فرزند عمر، 270 روایت و از انس بن مالک، کسیکه نسبت به امیرمؤمنان (علیه السّلام) هیچگونه ارادتی نداشت و نهایتاً به نفرین آن حضرت مبتلا گردید، 268 روایت نقل کردهاند.[1] شاید برخی بگویند چهبسا ممکن است، عدم ذکر بخاری و مسلم نسبت به روایات برخی از اهل بیت، همچون امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) به سبب کمی روایات آنهاست و این گناه بخاری و مسلم نبوده که آنها کم روایت نقل کردهاند.
در پاسخ میگوییم: گرچه آنگونه که مدّعی میگوید، نیست و آن بزرگواران هم از جدّ بزرگوارشان و هم بهطور مستقل کلمات نورانی فراوانی نقل فرمودهاند و گواه آن روایاتی است، که در منابع روایی شیعه آمده، امّا بر فرض هم که چنین باشد آیا آنان نمیتوانستند، در کتاب خود دستکم از فضایل این بزرگواران نقل کنند؟ یعنی همانگونه که برخی از ابواب کتاب خود را به اشخاصی بیفضیلت همچون معاویه[2] قرار دادهاند، به این بزرگواران نیز اختصاص دهند، و مطالبی در فضائل این بزرگواران نیز اختصاص دهند، و روایتی در فضائل این بزرگواران نقل کنند.
تنها شاهکار و لطفی که بخاری و مسلم، در حق اهلبیت (علیهم السّلام) نمودهاند، اینکه برخی احادیث دروغین و ساختگی را به آن حضرات نسبت دادهاند، که همچون بسیاری دیگر از روایاتی که در سراسر این کتاب، درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر پیامبران الهی دیده میشود، میباشد. روایاتی را میبینیم که هر خوانندهای با تأمل در آنها نهتنها ارادتش به آن حضرات بیشتر نمیشود، بلکه نواقصی در ایمان و مراتب آنها میبیند، که آنان را نیز همچون بسیاری دیگر از صحابه، دارای مشکلات عدیده میپندارد. بنابراین آیا میتوانیم به این کتب رجوع کنیم؟
پینوشت:
[1]. مقدمة فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفة، بیروت، ص 475 و 477.
[2]. عمدة القاری شرح صحیح البخاری، بدرالدین عینی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 16، ص 249.
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/05/20 - 08:54
لینک ثابت
سلام خدمت نویسنده محترم. در
افزودن نظر جدید