سایر مسائل

متصوفه علاوه بر اینکه مدعی ولایت شدند و قطب خود را "ولی خدا" معرفی کردند، واژه "انسان کامل" نیز به ادبیات اسلامی وارد کردند و قطب خود را انسان کامل نامیدند. دراویش گنابادی هم درحالی اقطاب خود را ولی خدا و انسان کامل میدانند که نه تنها نورعلی تابنده قادر به صحیح خواندن قرآن نبود حتی جانشین او سید علیرضا جذبی نیز قادر نیست قرآن را صحیح بخواند.

دراویش گنابادی خود را فقیر میخوانند و ادعا میکنند که واژه فقر برای ایشان تداعی کننده ترک دنیا و نیاز به معنویات و قرب به خداوند متعال است. ولی این واژه هیچگونه سنخیتی با بزرگان و دراویش این فرقه نداشته است. چرا که ثروت نجومی بزرگان این فرقه به انحاء مختلف از راه ظلم به مردم و همچنین سرکیسه کردن مریدان به دست آمده است. 300 میلیون پول نقد صالح علیشاه تنها گوشهای از ثروت نجومی این فرقه و این خاندان است.

بزرگان فرقه صوفیه گنابادی وقتی منافع خود را در حمایت از روحانی نامداری مثل مهدی کروبی دیدند، در انتخابات 88 با ادعای داشتن آرای میلیونی پشت سر او قرار گرفتند ولی آرای بسیار کم کروبی باعث رسوایی دراویش گنابادی شد. به همین خاطر این فرقه در دیگر انتخابات، با چراغ خاموش به عرصه انتخابات وارد شدند و از هیچ کاندیدی به صورت رسمی حمایت نکردند تا اینکه بعد از سالها صلاحی به حمایت این فرقه از حسن روحانی اعتراف کرد.

تنها داشتهی سید حسن خمینی، انتساب او به بیت امام و یادگار یادگار امام بودنش است که البته گاه و بیگاه با افکاری اصلاحات مآبانه بر آرمانهای جد بزرگوارش میتازد! پای فرزندان بازرگان را که در نظر امام راحل از منافقین بدتر بودند به جماران باز میکند، با سرکردهی دراویش داعشی دیدار میکند و هرگز علاقهای به مرزبندی با سران فتنه در کشور ندارد و ...

نورعلی تابنده در انتخابات سال 88 با اعلام حمایت از یکی از کاندیداهای جبهه اصلاحات، دست به قمار بزرگی زد تا شاید این فرقه بتواند با توجه به برنامههای از پیش تعیین شده از سوی نهضت آزادی و اصلاح طلبان، آزادی عمل بیشتری در عرصه اجتماعی و سیاسی داشته باشند ولی در این انتخابات شکست خوردند. دراویش این فرقه اعتراف کردند که علیرغم حمایت از روحانی در دروه های بعدی ولی انتظارات مان از ایشان نیز برآورده نشد.

دراویش گنابادی با شروع انتخابات سال 88، همراه و هم سو و بهصورت کاملاً هماهنگ با حزب نهضت آزادی، تمام قد از اصلاح طلبان و سران فتنه اعلام حمایت کردند. نورعلی تابنده در آن انتخابات در ازای دریافت مبلغی از مهدی کروبی از ایشان اعلام حمایت کرد و برای ایشان ستاد انتخاباتی مستقلی تشکیل شد. ایشان در انتخابات سال 92 نیز به صورت غیرعلنی از کاندید مورد حمایت جبهه اصلاح طلبان حمایت کردند.

شارمین در مورد جریان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها میگوید: این داستانهای محمل نه با عقل جور در میآید و نه برازندهی مولاست و من نمیدانم کدام شیخ مریضی اینها را بافته و نشخوار کرده است... این نوع نگرش در بین اتباع صوفیه و به خصوص قطب مدعی این فرقه محمداسماعیل صلاحی، دیده میشود و مشخص میگردد آّشخور هر دو گروه از یک منجلاب است.

صلاحی قطب خودخوانده دراویش گنابادی بعد از تماس و نامه نگاریهای زیادی که با جذبی داشت وقتی با بیاعتنایی جذبی روبرو شد، بی احترامیهای زیادی به جذبی کرد و ایشان را قاتل، ساقط علیشاه و شیخ صنعان زمان خطاب کرد. اما امروز صلاحی علاوه بر جذبی با شیخ دیگر این فرقه مرتضی محجوبی هم درگیر شده و جذبی را معتاد خوانده و ایشان را با سگ تشبیه و مقایسه کرده است.

شرمان بهشتی همسر مصطفی آزمایش طوری نظر خود را درباره قطب این فرقه بیان میکند که گویا جانشین شدن جذبی از سوی نورعلی تابنده از سر ناچاری بوده و اگرچه جذبی از سوی نورعلی تابنده برای جانشینی معرفی شده است ولی به نظر من نماینده الهی شخص دیگر است. بنابراین ایشان و دراویش همراه با او در این مسئله، یا باید دست از درویشی بکشند یا باید از قطب دیگری رونمایی کرده و با ایشان بیعت کنند.

مصطفی آزمایش شیخ مأذون فرقه صوفیه گنابادی اولین نفری بود که عَلَم مخالفت و عدم بیعت با سید علیرضا جذبی را بلند کرد. مصطفی آزمایشی که شیخی سیاست زده و سیاسیکار است و اقطابی سیاست زده همچون سلطان حسین تابنده و علی تابنده و همچنین قطبی فوقالعاده سیاسی همچون نورعلی تابنده داشته است، نمیتواند بپذیرد که مرید قطبی شود که در مسئله سیاست خنثی است و میلی به سیاست ندارد.

شرمان بهشتی علل مختلفی را برای عدم بیعت با سید علیرضا جذبی مطرح می کند ولی اولین علتی که شرمان بهشتی برای عدم بیعت با جذبی مطرح میکند این است که از جذبی اثر صحیحی را درک نکرده است. مسئله اینجاست که چطور ممکن است که عدهای از دراویش اثر صحیح را از جذبی دریافت کرده باشند ولی عدهای دیگر این اثر را دریافت نکرده باشند؟

اگر در دوران حکومت فاسد رژیم پهلوی مردم و علمای شیعه ارتباط خوبی با حکومت وقت نداشتند ولی دراویش گنابادی در حکومت پهلوی بهترین دوران را سپری می کردند. چنانچه نورعلی تابنده سالها بعد به این امر اعتراف میکند و میگوید:«بدگویی از نظام قبل (شاهنشاهی) نشود زیرا در آن نظام احترامات ما حفظ شد!». صلاحی نیز با انتشار پستی در فضای مجازی بار دیگر عمق ارادت و وفاداری خود را به حکومت پهلوی و شخص شاه نشان داد.

با مرگ نورعلی تابنده گویا تشنگان رسیدن به قدرت، سربلند کرده و درویشی ساده به نام محمد اسماعیل صلاحی سودای قطبیت دارد. صلاحی با این پیشفرض، که چون مدعیان قطبیت در سلسله نعمت اللهی مثل صفی علیشاه، اکثراً توانستند برای خود فرقهای تشکیل دهند، او نیز میتواند بهمانند آنان به قطبیت برسد. صلاحی برای اثبات ادعای خود هر روز فرمان جدیدی از آستین خود خارج میکند و مدعی میشود که از سوی نورعلی تابنده صادر شده است.

ازجمله قانونی که سالها بزرگان صوفیه آن را مطرح کردند این است که در هر زمان فقط یک نفر میتواند قطب باشد ولی در کمال تعجب، محمد اسماعیل صلاحی بعد از انتشار نامه اول خود مبنی بر فرمان قطبیت صلاحی توسط نورعلی تابنده، ایشان نامه دومی از نورعلی تابنده مبنی بر فرمان قطبیت صلاحی و جذبی هر دو با هم در یک زمان، منتشر کرد!!!