ناپلئون هیل مردی ناموفق
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قصه تکراری که مروجان موفقیت و کسب ثروت بیان میکنند این است که دچار مشکلات مالی و فقر بودند، ناامید و دلشکسته که ناگاه دست روی زانو گذاشته و با گفتن «من باید موفق شوم»، شروعی دوباره آغاز کردند و به ثروت و موفقیت رسیدند. یکی از همین افراد، ناپلئون هیل (Napoleon Hill) است. او را با کتابی به نام «بیندیشید و ثروتمند شوید» میشناسند. وی متولد آمریکا و از نویسندگان معروف و مشهور در حوزه خودیاری و موفقیت است.
مشهور است که وی در کودکی مادرش فوت کرده و پدرش با خانم دیگری ازدواج میکند. «ناپلئون هیل در 13سالگی با عنوان «گزارشگر کوهستان» در روزنامهی پدرش به کار مشغول شد. او در 17سالگی مدرسه را تمام و در مدرسهی بازرگانی ثبت نام کرد. ریچارد لینگمن، روزنامهنگار نیویورکتایمز، در نوشتهای آورده است که هیل کمک کرد تا شلیک رئیس معدن زغال سنگ به یک سیاه پوست، آن هم در حالت مستی، محرمانه بماند. او با این چشم پوشی توانست در سال 1901 کاری در دفتر دادستان کل ویرجینیا برای خودش دست و پا کند، ولی بعد شغلش را رها کرد و وارد دانشکدهی حقوق شد. او بعدها همهجا خودش را وکیل معرفی کرد، اما هیچ سابقهای از وکالت او در جایی ثبت نشده است.
ناپلئون هیل تا سال 1992 در چند شهر شرکت ثبت کرد، اما کار همهی آنها به ورشکستگی رسید و بارها او را به کلاهبرداری متهم کردند، و برایش حکم هم صادر شد. او بعدها مدعی شد که اسناد ارتباطش با افراد سرشناس در آتشسوزی یکی از همین شرکتها از بین رفته است. ناپلئون هیل در جایی هم ادعا کرد که مشاور رئیسجمهور فرانکلین روزولت بوده، اما مدرکی برای اثبات آن در اسناد کاخ سفید وجود ندارد.» [1]
ناپلئون هیل بعد از شکستهای متعدد مالی و زندگی پر از تلاطم در سال 1928 میلادی شروع به نوشتن کتاب «قانون موفقیت» کرد. کتاب وی فروش بالایی به دست آورد و بعد از آن بود که وی زندگیاش را در حیطه نوشتن کتابهای خودیاری و موفقیت صرف کرد. احتمالاً مردمی که دچار بحران مالی و عدم رضایت از زندگی شده بودند دنبال روشی برای کسب موفقیت بودند و از این رو با خرید کتابهای کسب موفقیت و ثروت و... سعی در تحقق آرزوها و نیازهای خود داشتند. خوانندگان با مطالب این کتابها به ثروت نخواهند رسید؛ چون خود نویسنده، موفقیت خاص و چشمگیری نداشته که بخواهد این تجربه را به دیگران منتقل کرده و آن را با دیگران به اشتراک بگذارد. موفقیت هیل از طریق نوشتن همین نوع کتابها بوده است. اگر هیل میخواست صادقانه کتاب بنویسد باید علل ورشکست شدن و عدم موفقیت خود را مینوشت. همچنین باید توجه داشت اتهامات مربوط به ادعاهای وی تا امروز ادامه دارد و مبهم است.
متأسفانه جوّ حاکم و استقبال از این نوع کتابها مانع از درک مغالطه به این آشکاری است. تصور کنید چقدر مضحک است که یک دونده در مسابقه ماراتن شرکت و شکست میخورد و بعد مصاحبۀ مطبوعاتی و سخنرانی در مورد موفقیت و قهرمانی و... برگزار میکند. اینجا باید گفت «کَل [2] اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی». البته پولهایی که از قِبل فروش این نوع کتابها برای این مروجان موفقیت به دست میآید، آنان را ثروتمند و موفق میکند؛ ولی خوانندگان نمیتوانند ثروت و موفقیتی به دست بیاورند.
پینوشت:
[1]. سایت کتابراه، بخش پدیدآورندگان؛ ناپلئون هیل.
[2]. کچل
محمد جواد نصیری
افزودن نظر جدید