ارباب تصوف، خداوندگار ادعا!

  • 1399/12/08 - 16:19
بافته‌های اقطاب و مشایخ صوفیه تماماً نتیجه‌ی دوری از قرآن و عترت و در نتیجه دوری از معرفت و شناخت ربوبیت است. مشایخ و اقطاب صوفیه فاقد هر نوع معرفت حقیقی هستند و فاقد شیء نمی‌تواند عطا کننده‌ی آن به غیر باشد و کسی که چیزی از خود ندارد نمی‌تواند آن را به بقیه ببخشد.
ادعای صوفیان

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بررسی گفتار و رفتار سران و بزرگان تصوف بیانگر تخالف و تضاد آنان با سیره اهل بیت (علیه السلام) بوده است. این در حالی‌ست که تمام سلاسل صوفیه این موضوع را برای خود افتخار می‌دانند که سرسلسله‌ی ایشان امیرالمومنین (علیه‌السلام) می‌باشد. در این موضوع به چند مورد اشاره می‌شود. مشایخ صوفیه معتقدند که دانش خود را مستقیم از خدا دریافت می‌کنند! چنانکه ابن عربی درباره بایزید بسطامی می‌نویسد: بایزید مدعی است که شما علم و دانش خود را از مردگان می‌گیرید ولی ما علم و دانش خود را مستقیم از خدای همیشه زنده اخذ می‌کنیم. بزرگان صوفیه مدعی وحی از جانب خدا هستند، چنانکه مولوی درباره بایزید می‌گوید که خداوند به او وحی نمود که تو قطب العارفین هستی!
بایزید اندر فریدش ره چه دید
نام قطب العارفین از حق شنید[1]
سران تصوف مدعی اعجاز و دم مسیحایی هستند. ابن عربی برای بایزید معجزه قائل بوده و می‌نویسد: بایزید مورچه ای که آن را پایمال کرده بود و مرده بود دمید و آن مورچه زنده شد.[2]
ایشان خود را باب مغفرت الهی می‌دانند. چنانکه ابو نصرسراج می‌نویسد: هر جنازه که پیش من بگذارند مغفور بوَد و به حکم این بشارت اهل طوس جنازه‌ها را پیش خاک وی آورند و زمانی بداشتند و آنگاه می‌برند.[3]
مشایخ متصوفه خود را استاد فرشتگان می‌دانند. قاضی روزبهان بقلی شیرازی درباره بایزید می‌نویسد؛ بایزید را گفتند: پیش تو به شبه زنان و مردان خلقی را می‌بینیم گفت: این ملائکند که از من علم می‌پرسند.[4]
سران تصوف مدعی‌اند که اگر کسی آنان را دیده باشد، این کار سبب تخفیف عذاب او می‌شود. چنانکه امام عبدالله یافعی درباره عبدالقادر گیلانی چنین نوشته است: حضرت شیخ عبدالقادر می‌فرمود: مسلمانی که روی مرا دیده است یا بر مدرسه من گذشته (عبور کرده یا رسیده) عذاب گور و قیامت از او تخفیف کنند.[5]
مشایخ صوفیه صحبت‌های خود را از همه‌ی سخنان برتر می‌دانند! حتی از احادیث ائمه هدی (علیهم السلام) از قول شیخ عطار چنین نقل کرده‌اند: بعد از قرآن و احادیث نبوی هیچ سخنی بالای سخن مشایخ طریقت نیست، که سخن ایشان نتیجه کارها و حال است نه ثمره حفظ و قال و از عیان است نه از بیان و از اسرار است نه از تکرار و از جوشیدن است نه از کوشیدن و از علم لدّنی است نه از علم کسبی و از علم ادّبنی است نه از جهان علّمنی، که ایشان ورثه انبیاء هستند.[6]
مشایخ صوفیه خود را عالم تمام معنی دانسته و لوح محفوظ می‌پندارند. بایزید بسطامی خود را لوح محفوظ معرفی کرده و می‌گوید: حق را لوح محفوظ و علم همه چیزی دوست، من جمله لوح محفوظم.[7]
ارباب تصوف خود را بی‌مثل و مانند می‌دانند. بایزید خود را بی مثل و مانند دانسته و تشبیه به دریای بی کرانه نموده است و می‌گوید: مثل من نبینند، مثل من بحری بی کرانه است که اول و آخر ندارد.[8]
سران درویشی مدعی زور آزمائی با خدا و کشتی گرفتن با او هستند. چنانکه ابوالحسن خرقانی ادعای زور آزمائی و کشتی گرفتن با خدا را نموده و گفته است: سحر گاهی بیرون رفتم، حق پیش من باز آمد. با من مصارعت کرد، من با او مصارعت کردم و در مصارعت، باز با او مصارعت کردم تا مرا بیفکند.[9]
این چنین بافته‌هایی تماماً نتیجه‌ی دوری از قرآن و عترت و در نتیجه دوری از معرفت و شناخت ربوبیت است. مشایخ و اقطاب صوفیه فاقد هر نوع معرفت حقیقی هستند و فاقد شیء نمی‌تواند عطا کننده‌ی آن به غیر باشد و کسی که چیزی از خود ندارد نمی‌تواند آن را به بقیه ببخشد.

پی‌نوشت:

[1]. مولوی، مثنوی معنوی خط میرخانی، نشر جاویدان، تهران، ص128
[2]. آشتیانی، شرح فصوص، نشر علمی فرهنگی، تهران 1386،ص 339
[3]. عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء عطار نیشابوری، نشر زوار 1395، ج2، ص148
[4]. همان، ص 175
[5]. داراشکوه، سکینه الاولیاء، نشر موسسه مطبوعاتی علمی، تهران، ص20
[6]. همان، ص 3
[7]. همان ص 21
[8]. همان 8
[9]. روزبهان بقلی، شرح شطحیات، نشر طهوری، تهران 1360، ص317

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.