شفاعت شیطان توسط صوفیه

  • 1397/04/08 - 16:56
یکی از عجیب‌ترین کرامت‌های نقل شده، داستان منقلب شدن شیطان از دیدن حال یک صوفی و مریدانش است. شیطان در دیدار با حسام‌الدین چلپی از انکار و ایجاد فتنه برای حضرت آدم (ع) به‌خاطر داشتن چنین فرزندانی اظهار پشیمانی کرده و از چلپی می‌خواهد که از پیر خود درخواست کند تا واسطه بین او و خداوند متعال برای بخشش او شود.

مطلب اجمالی_ متصوفه هیچ حد و حدود و دامنه‌ای برای نقل کرامت متصور نبوده و از هر ممکن یا غیرممکنی برای خود کرامتی محیّرالعقول نقل کرده‌اند. افلاکی در مناقب العارفین خود نقل می‌کند: «روزی شیطان رجیم نزد حضرت حسام‌الدین چلپی متمثل شد و گفت: وقتی‌که حضرت مولانا به نماز قیام می‌کند، جهان روشن بر من تاریک می‌شود و من آن دم که در او مشاهده می‌کنم در هزاران آدم ندیده‌ام. جماعت مبارکی نیز محبت او در دل ایشان است. اما از هیبت مولانا مجالی برایم نیست که بتوانم به آن جماعت نزدیک شوم و تعرض رسانم. اگر می‌دانستم که آدم این‌چنین فرزندانی خواهد داشت، هرگز او را انکار نمی‌کردم. از مرحمت فرزندان رحیم‌دل او امید دارم که عذر من عاجز بیچاره را از درگاه او بخواهند و مرا آزاد کنند و چون حضرت چلپی این حکایت را نزد مولانا روایت کرد، تبسم فرمود و گفت: امید است که ناامید نشود و حاشا که شود.» [مناقب العارفین، ج 2، ص 780 و 781] چطور شیطان با دیدن حال یک صوفی و مریدان او این‌چنین منقلب می‌شود و صوفیان را واسطه خود و خداوند متعال قرار می‌دهد تا از عذر او بگذرد ولی هیچ‌گاه با دیدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) که بهترین خلق خدا و محبوب‌ترین مخلوق نزد خداوند متعال هستند چنین منقلب نشده و اظهار ندامت و پشیمانی نکرده است و آن‌ها را نزد خداوند شفیع خود قرار نداده است.

پی‌نوشت:
افلاکی، شمس‌الدین احمد، مناقب العارفین، انتشارت دنیای کتاب، تهران، 1362، ج 2، ص 780 و  781

مطلب تفصیلی_ کتب تذکره شرح‌حال صوفیان و کرامات ایشان بیشترین کتب صوفیه را شامل می‌شود. زیرا از هر امر کوچک یا بزرگی برای خود کرامتی ساخته و آن را در کتبشان درج کرده‌اند و این باعث شده که تعداد کرامات ایشان از حد شمارش خارج باشد. متصوفه هیچ حد و حدود و دامنه‌ای برای نقل کرامت متصور نبوده و از هر ممکن یا غیرممکنی برای خود کرامتی محیّرالعقول نقل کرده‌اند. ازاین‌رو بسیاری از کرامات ایشان واضح البطلان بودن آن‌ها کاملاً آشکار است. زیرا با هیچ آیه، روایت یا عقل سلیمی نمی‌توان آن را پذیرفت و توجیه کرد. یکی از این کرامت‌ها داستان کرامت حاضر شدن شیطان نزد حسام‌الدین چلپی است که از او کمک می‌طلبد.

افلاکی در مناقب العارفین خود نقل می‌کند: «روزی شیطان رجیم نزد حضرت حسام‌الدین چلپی متمثل شد و گفت: وقتی‌که حضرت مولانا به نماز قیام می‌کند، جهان روشن بر من تاریک می‌شود و من آن دم که در او مشاهده می‌کنم در هزاران آدم ندیده‌ام. جماعت مبارکی نیز محبت او در دل ایشان است و دامن او را گرفته‌اند و خلاصه اینکه کنتم خیر امه اخرجت للناس، آن قوم هستند. اما از هیبت مولانا مجالی برایم نیست که بتوانم به آن جماعت نزدیک شوم و تعرض رسانم. اگر می‌دانستم که آدم این‌چنین فرزندانی خواهد داشت، هرگز او را انکار نمی‌کردم و هرگز بر او فتنه نمی‌کردم. از مرحمت فرزندان رحیم‌دل او امید دارم که عذر من عاجز بیچاره را از درگاه او بخواهند و مرا آزاد کنند و چون حضرت چلپی این حکایت را نزد مولانا روایت کرد، تبسم فرمود و گفت: امید است که ناامید نشود و حاشا که شود.» [1]

بطلان این کرامت ساختگی کاملاً واضح و روشن است. زیرا چگونه ممکن است که شیطان بعد از هزاران سال و هزاران هزار انسانی را که گمراه کرده از کرده خود پشیمان شود. اگر هم زمانی شیطان قصد توبه داشته است از خطای خود پشیمان نبوده و بازهم حاضر به اطاعت فرمان الهی نبوده است. چنانکه نقل شده: «روزی شیطان نزد حضرت موسی (علیه السلام) آمد و گفت: تو پیامبر خدایی و من از مخلوقات گنه‌کار خدا می‌باشم و می‌خواهم توبه کنم، تو از خدا بخواه تا توبه‌ام را بپذیرد. موسی پذیرفت و برای او دعا کرد، خداوند فرمود: ای موسی، شفاعت تو را در حق او می‌پذیریم، به او بگو که بر قبر حضرت آدم (علیه السلام) سجده کند تا توبه‌اش را بپذیرم. موسی (علیه السلام) با شیطان ملاقات کرد و گفت: با سجده بر قبر آدم توبه‌ات پذیرفته می‌شود. شیطان گفت: من بر آدم، در وقتی‌که زنده بود سجده نکردم اینک چطور بر قبر او که مرده است سجده کنم، هرگز چنین نخواهم کرد.» [2]

با این وصف آیا می‌توان تصور کرد که شیطان از خطای خودش پشیمان شده باشد. آن‌هم به خاطر دیدن حال یک صوفی و مریدانش! چطور شیطان با دیدن حال یک صوفی و مریدان او این‌چنین منقلب می‌شود و صوفیان را واسطه خود و خداوند متعال قرار می‌دهد تا از عذر او بگذرد ولی هیچ‌گاه با دیدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) که بهترین خلق خدا و محبوب‌ترین مخلوق نزد خداوند متعال هستند چنین منقلب نشده و اظهار ندامت و پشیمانی نکرده است و آن‌ها را نزد خداوند شفیع خود قرار نداده است. بنابراین ما فرض را بر این می‌گذاریم که این داستانی ساختگی بیش نیست. زیرا اگر بخواهیم این داستان را به‌عنوان داستان و کرامتی واقعی بپذیریم باید بگوییم که با توجه به آنچه گفتیم، درواقع متمثل شدن شیطان نزد چلپی و تعریف از صوفیان و اظهار منقلب شدن از حال صوفیان درواقع برای فریب ایشان بوده تا خود و مریدان ایشان با شنیدن این داستان در گمراهی خود بمانند.

پی‌نوشت:
[1]. افلاکی، شمس‌الدین احمد، مناقب العارفین، انتشارت دنیای کتاب، تهران، 1362، ج 2، ص 780 و 781
[2]. محمدی اشتهاردی، محمد، حكایتهای شنیدنی، نشر علامه، تهران،  1378، ص 195

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.