تناسخ‌گرایی در عرفان‌های نوپدید هندی

  • 1395/06/24 - 21:23
يكى از مباحث سنگين علمى، مسأله «تناسخ» است. تناسخ دو قسم است: تناسخ مُلكى به اين معنا كه نفس آدمى با رها كردن بدن مادى خود، به بدن مادى ديگرى وارد شود؛ و دیگری، تناسخ ملكوتى به اين معنا كه نفس با عقايد، انديشه‏‌ها، نيت‏‌ها، گفتارها و كردارهاى خود بدنى مثالى متناسب با عالم برزخ و بدنى قيامتى متناسب با عالم قيامت ساخته، به صورت آن مجسم مى‏‌شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سمسارا به معنای تناسخ از تعالیم پرآوازه‌ی هندوئیسم است. تناسخ در اصطلاح موجب پیدایش چنین تفسیری است که روح آدمی در هنگام مرگ در همه‌ی احوال جز در حالتی خاص که روح در مقامی جاویدان در اعلی علّیین با برهما وحدت پیدا می‌کند یا آنکه در اسفل‌السافلین به‌طور ابد سرنگون می‌شود، یک سلسله توالد و تجدید حیات را طی می‌کند و پیاپی از عالمی به عالم دیگر در می‌آید که در زمان هر حیات دوره‌ی خود را طی می‌کند، سرانجام در زمان مرگ بار دیگر به پیکر دیگری منتقل می‌شود.
آدمی در نتیجه‌ی ارتکاب گناهان متفاوت مستحق تبدیل به موجودات متفاوتی است. برای مثال در نتیجه‌ی گناهان بسیار تبدیل به موجودی بی‌جان می‌شود، درنتیجه‌ی گناهان گفتار در کالبد پرنده‌ای ظاهر می‌شود و در نتیجه ارتکاب معاصی ناشی از مغز و اندیشه، در طول سالیان دراز در طبقه‌ای پست‌تر تجدید حیات می‌کند... برای دزدیدن اسب تبدیل به ببری می‌شود، برای دزدیدن یک میوه یا ریشه‌ی گیاهان به صورت میمون ظهور مجدد می‌کند، برای ربودن یک زن، خرسی می‌شود و برای دزدیدن گاوی، تبدیل به بزمجه‌ای می‌شود.[1]
اقتباس نظریه‌ی تناسخ در انواع عرفان‌های نوپدید بالأخص از نوع غربی می‌تواند علل گوناگونی داشته باشد که در این میان به دو علت پرداخته می‌شود:
الف) در بسیاری از جنبش‌های نوپدید دینی تلاش می‌شود تا انواع اعتقادات ماورایی ادیان (بالأخص ادیان توحیدی) به صورت زمینی و دنیوی تعبیر و تفسیر شود: این تبدیل و تبدل در بسیاری از تعالیم آنان مشهود است. برای مثال به جای خدا محوری، انسان محوری و به جای معادگرایی، تناسخ باوری بدل می‌گردد و یا به جای انواع معجزات، افعال خارق عادت و...، این جریان با اتکا به رویکرد مبارزه با معنا و معنویت رخ می‌دهد که بر مبنای مادی گرایی استوار است.
ب) با ترویج نظریه‌ی تناسخ از آن به عنوان یک نیروی بازدارنده‌ی اجتماعی، سیاسی استفاده می‌شود؛ بدین‌صورت که اگر انسان از قراردادهای اجتماعی سرپیچی کند، به یک حیوان، گیاه و یا حتی جماد تبدیل می‌شود. به عنوان مثال اگر کسی دست به توطئه اجتماعی زد و یا مرتکب دزدی شد، اگر شخصی مرتکب هر نوع خشونت و یا قتل شد و یا اینکه بر حاکمان و سیاستمداران خروج کرد، مستحق تبدیل شدن به حیوانات، گیاهان و حتی اشیاء است. این حرکت بر مبنای استفاده‌ی ابزاری از معنویت و دین رخ می‌دهد. برای مثال با تناسخ‌باوری رنج‌ها، کاستی‌ها و ظلم‌هایی را که از طرف رجال سیاسی بر مردم هموار می‌شود، توجیه می‌کند بدین‌سان که اگر افراد جامعه در برابر سختی‌ها و نابرابری‌های اجتماعی صبر پیشه کنند و دست به شورش و طغیان نزنند، متقابلاً در حیات بعدی دارای زندگی راحت و آسوده‌ای می‌شوند.
مارکس وبر در تحلیل خود از هندوئیسم و بودائیسم به این حقیقت اشاره کرده بود که عامل اصلی به وجود آمدن نظام طبقاتی (کاست‌ها) در این جوامع، اعتقاد به نظریه‌ی کارما است. نظریه‌ی کارما جهان را به عالمی تبدیل می‌کند که از جهت عقلی و اخلاقی، نظامی کاملاً متعین و ضروری است. براساس این نظریه، یک سر سپرده‌ی هندو باید در ساختار اجتماعی که ناشی از اعمال خودش است، باقی بماند. در مانیفست کمونیسم آمده بود که طبقه‌ی کارگر چیزی برای از دست دادن ندارد مگر زنجیرهایش، و این همان چیزی است که در مورد طبقات پایین در نظام طبقاتی هندوئیسم نیز صادق است. او برای اینکه به یک طبقه بالاتر برود و برای مثال برهمن یا حتی خدا بشود، باید صبر کند تا بمیرد تا شاید در زندگی بعدی در این طبقه متولد شود.
پال توئیچل می‌گوید: «... بنابراین فرمول نهایی از این قرار است که ماهانتا (استاد حق در قید حیات) را بیابی تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بهشتی کوک کند. آن‌گاه از آن جریان درآویزی و خودت را جزئی از آن کنی، پس از این به دیار آزادی عروج خواهی نمود. بعد از این، از دورترین سر حدات جهان‌های مادی و جهان‌های ناخالص گذشته، و در عمل وارد نواحی معنوی خالص می‌شوی. با کسب صفا الهی و شایستگی بالاترین ناحیه‌های بهشتی، دیگر محکوم نخواهی بود در تاریکی این جهان‌های تحتانی، همچنان در رفت و برگشت روی چرخه‌ی  درنده‌ی تولد و مرگ باقی بمانی».[2]
اشو برای اثبات تناسخ چنین استدلال می‌کند که: «وقتی شب هنگام، برای خوابیدن دراز می‌کشید (وقتی خواب، آغاز نزول بر شما می‌کند و تا حدودی شما را در بر می‌گیرد) آگاهی خود را به آخرین فکر در ذهنتان می‌آورید. سپس به خواب می‌روید، و هنگامی که صبح بر می‌خیزید، و آماده‌ی ترک رختخواب می‌شوید، به اولین فکری که پس از  برخاستن دارید بنگرید. نتیجه‌اش برایتان تعجب‌آور خواهد بود. آخرین فکر شب پیش، اولین فکر روز بعد می‌شود. به همین طریق آخرین آرزو در لحظه‌ی مرگ، اولین آرزو در هنگام تولد می‌گردد. به هنگام مرگ، جسم فاسد می‌گردد ولی ذهن به سفر خودش ادامه می‌دهد. سن بدن شما شاید پنجاه سال باشد. اما سن ذهن شما شاید پنج میلیون سال. شما تمام ذهن‌های خود را طول تمامی تولدهایتان  داشته‌اید و حتی امروز با خود دارید. ذهن شما مانند یک مخزن، تمام خاطرات تولدهای گذشته‌تان را در خود انباشته می‌کند. از این رو ذهن بسیار پیداست».
او می‌گوید: «این طور نیست که ذهن شما تنها مخزن تولدهای انسانی باشد. اگر به صورت درخت‌ها یا حیوانات متولد شدید و به یقین نیز چنین است. خاطرات تمام آن تولدها هم اکنون در شما موجود است». استدلالات سست این چنینی در تعالیم بسیاری از مروجین معنویت‌های نوپدید در هندوستان وجود دارد. چنانچه یوگاندا یاد آوردن خاطرات گذشته را دلیلی بر اثبات تناسخ می‌داند.
ساتیا سای بابا مؤسس یکی از جنبش‌های نوین معنوی در هندوستان است. او درباره‌ی تناسخ می‌گوید: «زمانی که انسان می‌میرد و در کل محو نمی‌شود، یعنی به نیروانا نمی‌رسد، در بهترین حالت مابین زمین و آسمان (بهشت) سرگردان می‌ماند. او برای مدتی که شایسته‌ی آن است در آنجا می‌ماند و پس از آن دوباره بر زمین فرود می‌آید تا بار دیگر برای رستگاری بکوشد».[3]

پی‌نوشت:

[1] . جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ص ۱۵۶.
[2] . پال توئیچل، دفترچه معنوی، نشر زرین، ۱۳۸۰، ص ۳۵.
[3] . محمدحسین کیانی، معنویت جدید و تهاجم فرهنگی، قم: عصر آگاهی،۱۳۹۰، ص ۲۷.

جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: محمدحسین کیانی، معنویت جدید و تهاجم فرهنگی...

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.