فتح الفتوح به كداميك از جنگهای ايران و اعراب اطلاق می‌شود؟

  • 1395/01/12 - 20:15
در زمان خلافت ابوبكر يكي از رؤساي عرب از قبيله بني شيبان بنام مثني بن حارثه، غالباً با افراد خود بر قسمتي از خاك سرحدي ايران كه عرب آن را سواد مي گفت، براي غارت دستبرد مي زد، وي نزد خليفه رفت و با بازگو كردن اوضاع خراب ايران از خليفه تقاضا كرد تا او را بر تازه مسلمانان قبيله خود رياست دهد و در مرزهاي غربي ايران پيش قراول حمله مسلمين قرار دهد...

در زمان خلافت ابوبكر يكي از رؤساي عرب از قبيله بني شيبان بنام مثني بن حارثه، غالباً با افراد خود بر قسمتي از خاك سرحدي ايران كه عرب آن را سواد مي گفت، براي غارت دستبرد مي زد، وي نزد خليفه رفت و با بازگو كردن اوضاع خراب ايران از خليفه تقاضا كرد تا او را بر تازه مسلمانان قبيله خود رياست دهد و در مرزهاي غربي ايران پيش قراول حمله مسلمين قرار دهد... ابوبكر، خالد بن وليد را از مدينه با سپاهياني به سمت حيره اعزام نمود و به مثني تازه مسلمان امر كرد كه تحت امر و اطاعت خالد قرار گرفته با او همكاري كند... سرانجام حيره در سال دوازده هجري تسليم سپاه اسلام شد و مبلغي را به عنوان خراج به خالد پرداخت و قرار شد از آن پس مردم اين ناحيه به عنوان جاسوس مسلمين در قبال ايران عمل كنند.[1] اين آغاز هجوم گسترده مسلمانان به ايران بود و پس از آن جنگ­هاي متعددي چون نخيله، زنجير، پل بويب، قادسيه (فتح مدائن) جلولاء و سرانجام جنگ نهاوند (فتح الفتوح) بوقوع پيوست كه در همة اين موارد بجز نبرد پل ايرانيان شكست خوردند.[2]

جنگ نهاوند (فتح الفتوح)
يزدگرد سوم پس از شكست قادسيه و سقوط مدائن و پايتخت ساسانيان نتوانست سپاهي براي جنگ با اعراب فراهم كند و اين كار بيش از چهار سال طول كشيد سرانجام درسال 21ه‍ ق سپاهي فراوان كه تعداد آن به يكصد و پنجاه هزار نفر مي رسيد براي جنگ آماده نمود[3] و فرماندهي آن را به فيروزان يكي از سرداران جنگ قادسيه محول نمود. در اين زمان عمار ياسر كه سمت فرماندهي سپاه اسلام را در ايران غربي به عهده داشت، عمر را از تشكيل اين سپاه آگاه ساخت. ضمناً از خليفه تقاضا كرد كه او را مأمور اين پيكار نمايد؛ اما عمر با تقاضاي او موافقت نكرد و نعمان بن مقرّن را با اين سمت روانه ايران نمود. ضمناً جرير بن عبدالله و مغيرة بن شعبه را نيز همراه او روانه كرد تا اگر نعمان حين جنگ كشته شد، يكي از آن دو سردار فرماندهي سپاه را به عهده گيرند.
سپاه اسلام به پيشروي خود ادامه داد و در نهاوند محل تمركز سپاه يزدگرد، مستقر گرديد. تعداد سپاه اسلام را سي هزار نفر نوشته اند. فيروزان جنگ را به صورت تدافعي پيش مي برد، اين تاكتيك باعث طولاني شدن جنگ و در نتيجه اتمام آذوقه و تداركات مسلمين مي گرديد، نعمان كه متوجه تاكتيك حريف شده بود، حيله اي بكار برد به اين صورت كه عقب نشيني كرد و چنين شايع شد كه خليفه فوت كرده و سپاه اسلام بايستي به مدينه مراجعت كند. اين تدبير مؤثر واقع شد؛ زيرا فيروزان فريب خورده به تعقيب آنها پرداخت. اما سپاه اسلام در محلي مناسب برگشت و جنگي خونين آغاز شد.[4] هر چند نعمان كشته شد؛ ولي اين حادثه تغييري در وضع جنگ بوجود نياورد. چون سپاه ايران و فرمانده آن در معابر تنگ كوه گرفتار آمد و همگي كشته شدند، مسلمانان اين فتح را فتح الفتوح ناميدند. زيرا تا آن زمان در مقابل ايراني ها به چنين پيروزي درخشاني نايل نشده بودند، در حقيقت در اين جنگ سرنوشت قطعي سلسله ساسانيان تعيين گرديد. چون پس از اين جنگ ديگر يزدگرد سپاهي در اختيار نداشت كه بتواند كاري صورت دهد. و لذا با جمعي از درباريان و خدمه و نوازندگان و حرمسراي خود رهسپار مشرق ايران شد و در هيچ نقطه اي مكاني امن براي اقامت خود نمي يافت. تا سرانجام خود را به مرو رسانيد. اما ماهويه حكمران آنجا تمايل چنداني براي پذيرايي از او نداشت زيرا در صدد بود براي حفظ جان خود در مقابل مسلمانان كه در تعقيب شاه نگون بخت بودند، با آنها از در صلح و آشتي درآيد، به همين سبب قصد جان او را كرد... شاه كه از قصد او مطلع شده بود، شبانه از مرو گريخت و به دليل خستگي زياد براي استراحت به آسيابي پناه برد؛ اما آسيابان كه فريفته لباسها و جواهرات زيباي او شده بود،‌شبانه يزدگرد را كشت و جسدش را به رودخانه افكند. پس از جنگ نهاوند،‌ طولي نكشيد كه اصفهان، مكران، سيستان، ري،‌ آذربايجان، تا در بند يكي بعد از ديگري به تصرف مسلمين آمدند. تنها در اين ميان گيلان و طبرستان به علت موقعيت مناسب طبيعي تا نيمة قرن دوم هجري استقلال خود را حفظ كردند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ اسلام،،نویسنده:  دكتر فياض.
2. تاريخ سياسي اسلام،،نویسنده:  رسول جعفريان.
3. تاريخ سياسي اسلام،،نویسنده:  حسن ابراهيم حسن.
4. فروغ ابديت، ج،نویسنده: عفر سبحاني.

پي نوشت ها:
[1] . پيرنيا، حسن، تاريخ ايران از آغاز تا انقراض ساسانيان، انتشارات خيام، چاپ هشتم، 1376، ص 35 ـ 229.
[2] . همان.
[3] . ابراهيم حسن، حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپخانه علمي ، چاپ هفتم، 1371، ص 248.
[4] . دينوري، احمد بن داود (ابوحنيفه) اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، نشر ني، 1364 ص 71 ـ 168.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.