حدیث ابوهریره درمنع تدوین حدیث و نقد آن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ طبق گزارشهای تاریخی، حاکمان پس از پیامبر، تدوین حدیث و کتابت سنّت و بلکه نشر آن را ممنوع ساخته و بسیاری را در این باره تهدید و تنبیه کردهاند.[1] محدّثان و محقّقان کوشیدهاند این منع را مستند به روایاتی کنند که نشانگر آن است که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از کتابت حدیث جلوگیری کرده است. امّا این تلاشها عبث است و نمیتواند چیزی فراتر از توجیه واقعیّت موجود تلقّی شود.
خلیفه اول که برای اوّلین بار، احادیث نگاشته از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به آتش کشید.[2] و به دیگران نیز دستور داد که نگاشتههای خود را به آتش کشند و حتی خلیفه دوم که دامنه این منع را گستراند و کسانی را که برخلاف حکم وی گام برمیداشتند، «سیاست» کرد، هرگز به نهی شرعی صادر از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) استناد نکردند.
ازجمله احادیثی که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دادهاند، روایات ابوهریره است که به سه صورت نقل شده است:
در روایت نخست چنین آمده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ما در حالتی وارد شد كه مشغول نگاشتن احادیث بودیم. پیامبر فرمود: آنچه مینگارید چیست؟ گفتیم: احادیثی است كه از شما شنیدهایم. فرمود: آیا كتابی غیر از قرآن را میجویید؟ امتهای پیش از شما گمراه نشدند، مگر بدین خاطر كه در كنار كتاب آسمانیشان كتاب دیگر فراهم آوردند. ابوهریره میگوید: پرسیدم: ای رسول خدا! آیا از شما حدیث نقل كنیم؟ حضرت فرمود: باری، از من حدیث كنید و مانعی ندارد. هر كس بر من از روی عمد دروغ ببندد، باید برای خود جایگاهی از آتش فراهم آورد.[3]
در روایت دوم از ابوهریره نقل مىکند که گفت: ما نشسته بودیم و احادیثى را که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودیم مىنوشتیم، آن جناب نزد ما آمد و فرمود: اینها چیست که مىنویسید؟ عرض کردیم: آنچه شنیدهایم. فرمود: کتاب خدا را بنویسید، فقط کتاب خدا را بنویسید و آن را خالص کنید، آیا در کنار کتاب خدا، کتابى دیگر؟ فقط کتاب خدا را بنویسید. مىگوید: آنگاه ما هرچه را نوشته بودیم، در یکجا جمع نموده با آتش سوزاندیم. عرض کردیم: اى رسول خدا! آیا از شما شفاهاً نقل کنیم؟ فرمود: آرى! از من شفاهاً نقل کنید، عیبى ندارد، هرکس عمداً بر من دروغ ببندد نشیمنگاهش در آتش است. مىگوید: عرض کردیم: اى رسول خدا! از بنى اسرائیل نقل کنیم؟ فرمود: آرى. از بنی اسرائیل نقل کنید، عیبى ندارد، چونکه شما به نقل از آنان هرچه بگویید، عجیبتر از آن در آن قوم بوده است.[4]
در روایت سوم چنین میخوانیم: به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش شد، كه گروهی از مردم احادیثشان را نگاشتهاند. آن حضرت بالای منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: این كتابهایی كه به من گزارش شده مینویسید، چیست؟ من تنها بشری هستم، هر كس چیزی از این احادیث نزد اوست، باید آن را محو كند. ما آن احادیث را گرد آوردیم و گفتیم: ای رسول خدا، آیا از تو حدیث نقل كنیم؟ فرمود: از من حدیث نقل كنید و مانعی ندارد و هر كس بر من دروغ ببندد، میبایست جایگاهش را از آتش فراهم آورد.[5]
بر این احادیث از جهاتى اشکال مىشود:
اوّل: اشکال بر سند آنها:
کلیه این احادیث به خاطر وجود عبدالرحمن بن زید بن اسلم ضعیف بوده و غیرقابل اعتمادند.[6] عجیب است که راویان این احادیث، راویان حدیث ابوسعید هستند که از قول ابوسعید هم، به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت منع حدیث دادهاند.[7]
دوّم: اشکال بر دلالت آنها:
متن دوّم این حدیث تصریح در نهى از نوشتن حدیث، در کنار قرآن دارد، چونکه از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: فقط کتاب خدا را بنویسید و آن را خالص کنید، لکن این، قرینهاى است بر مراد از این فرمایش آن حضرت: «آیا در کنار کتاب خدا، کتابى دیگر؟» از سوی دیگر در متن برخی از این روایات همچون متن اول و سوم، بر كتابت حدیث از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تأكید شده است، و نهی آن حضرت ناظر به روایات مجعول است.
سوّم: مخالفت عملى ابوهریره با این احادیث
این روایات عملاً از جانب خود ابوهریره متروک مىباشد، چونکه خود وى ملتزم به نوشتن حدیث بوده و معروف است که او این کار را جایز و مباح مىدانسته است، چنانکه صحیفهها و کتابهایى از وى برجاى مانده است. از ابوهریره نقل است که دو گونی حدیث مکتوب داشته که یکی از آنها را باز ننموده است.[8] و علت آن بر طبق نقل ذهبی، این است که از خلیفه دوم میترسیده و آنها را نقل نکرده است.[9] بنابراین التزام به دلالت این احادیث بر منع از تدوین، با عملکرد خود ابوهریره منافات دارد.
گذشته از مناقشات سندی و دلالی فوق، توجه به مضامین روایات مورد ادّعا، به ویژه روایت نخست ابوهریره نشانگر آن است كه آنها در دفاع از سیاست خلفاء، در ممانعت از تدوین حدیث ساخته شدهاند؛ زیرا دلایلی كه در آنها به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده، همان دلایل طرح شده از سوی خلفاست.[10] اینكه امتهای گذشته با رویكرد به سایر كتابها از كتاب آسمانی خود باز ماندند، عین استدلالی است كه از خلیفه دوم نقل شد. و ابراز این نكته كه من بشری بیش نیستم، عین توجیهی است كه قریش برای جلوگیری از عبدالله بن عمرو بن عاص برای گردآوری روایات ارائه كردند. از عبدالله بن عمرو نقل شده است که گفت: «من هر چه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مىشنیدم، مىنوشتم و مىخواستم آن را حفظ کنم و قریش مرا از این کار نهى کرده گفتند: تو هر چه را که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مىشنوى، مىنویسى؛ در حالىکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بشرى بیش نیست و در حال خشنودى و خشم سخن مىگوید. عبدالله مىگوید: من از نوشتن، باز ایستادم و این را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم، فرمود: بنویس! سوگند به آنکه جانم به دست اوست، جز حق از آن خارج نمىشود، درحالىکه آن حضرت با دستش به دهان خویش اشاره کرد.[11]
آیا میتوان پذیرفت ادعای بشری بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه برای بیاعتبار ساختن گفتار ایشان در عتاب، یا ستایش افراد، از سوی دشمنان ایشان عنوان شده است، و طبق روایت پیشین از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردود اعلام شده، از زبان خود آن حضرت برای توجیه مشروعیت اجتناب از نگارش مطرح گردد؟! با صرف نظر از این اشكالها از نگاه عالمان اهل سنّت بالاخره آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با كتابت حدیث مخالفت كرده است یا نه؟ در این صورت پدید آورندگان جوامع روایی و صاحبان صحاح سته بر اساس چه مجوزی اقدام به كتابت و تدوین حدیث كردهاند؟! اگر سند و دلالت این روایات صحیح باشد، پس با انبوهی از روایات و شواهد كه دلالت بر جواز كتاب دارد،[12] چه باید كرد؟ به خاطر چنین تعارض شگفتآوری آنان كوشیدهاند به شیوههای مختلف تعارض میان روایات نهی و اذن را برطرف كنند.
پینوشت:
[1]. «ممانعت خلفا از تدوین حدیث»
[2]. تذکرة الحفاظ، ذهبی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ج۱، ص۲.
[3]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص33.
[4]. مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج۳، ص۱3.
[5]. تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص35.
[6]. تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج۶، ص161.
[7]. سنن الترمذى، ترمذی، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403ق، ج4، ص145.
سنن الدارمى، دارمی، دمشق: مطبعة الاعتدال، 1349ق، ج۱، ص119.
تقیید العلم، خطیب بغدادی، دار إحياء السنة النبوية، ص3۲.
[8]. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج67، ص340.
[9]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1412ق، ج2، ص601.
[10]. تنویر الحوالک، سیوطی، بیروت: دار الكتب العلمية، ۱۴۱۸ق، ص۴.
الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت: دارصادر، ج۳، ص۲۸۷.
[11]. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۱۰۵ و ص۱۰۶. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، ج۲، ص۱۶۲. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[12]. «تشویق پیامبر به کتابت حدیث (سنت) و تجویز آن»
افزودن نظر جدید