نگرانی از اشتغال به غیر قرآن

  • 1394/06/22 - 00:01
نقل و انتشار و تدوین حدیث، در بین اهل سنت، از ابتدای قرن دوم به طور رسمی مجوز گرفت و به تدریج آغاز گردید، و علت تأخیر صد ساله از زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، جلوگیری از آن توسط خلفا بود. در خصوص علل جلوگیری از نقل و تدوین حدیث، موارد مختلفی بیان گردیده است؛ یکی از آن علل، نگرانی از اشتغال به غیر قرآن است. زیرا...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نقل و انتشار و تدوین حدیث، در بین اهل سنت، از ابتدای قرن دوم به طور رسمی مجوز گرفت و به تدریج آغاز گردید، و علت تأخیر صد ساله از زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، جلوگیری از آن توسط خلفا بود. در خصوص علل جلوگیری از نقل و تدوین حدیث، موارد مختلفی بیان گردیده است؛ یکی از آن علل، نگرانی از اشتغال به غیر قرآن است. زیرا تدوین هر مطلبی ازجمله احادیث، مسلمانان را از عنایت به آیات شریفه قرآن باز می‌داشت و ممکن بود باعث گردد، قرآن در گوشه‌ای قرار گیرد، به همین جهت هرگونه نشر و کتابت حدیث ممنوع شمرده شد.
سیوطی از خلیفه دوم نقل کرده است: «بسند صحيح عن ابن عمر عن عمر أنه أراد أن يكتب السنن فاستخار الله شهراً فأصبح وقد عزم له. ثم قال: إني ذكرت قوماً كانوا قبلكم كتبوا كتابا فأقبلوا عليه وتركوا كتاب الله.[1] عمر قصد نوشتن سنت پیامبر نمود، پس یک ماه از خداوند طلب خیر در این مورد نمود، و عزمش را بر این کار جزم کرد؛ سپس گفت: قومی که قبل شما بودند را، به یاد آوردم، که کتابی نوشته، پس بر آن کتاب اقبال پیدا کردند و کتاب خداوند را ترک نمودند.» این قول نشان‌دهنده این است که برای این که از اشتغال به کتابی غیر قرآن جلوگیری گردد، جلوی نوشتن آن کتاب گرفته شد.
همچنین عمر به جهت توجه هر چه بیشتر مسلمانان به قرآن و این‌که مبادا از قرآن روی گردانند، هنگام بدرقه گروهی از مبلغان که به سوی عراق می‌رفتند، طبق این نقل تاریخی، این‌طور توصیه نمودند: «عن قرظة بن كعب قال: خرجنا نريد العراق فمشى معنا عمر بن الخطاب إلى صرار. فتوضأ، ثم قال: أتدرون لم مشيت معكم؟ قالوا: نعم! نحن أصحاب رسول الله صلى الله عليه وآله، مشيت معنا. قال: إنكم تأتون أهل قرية لهم دوى بالقران كدوي النحل، فلا تبدونهم بالأحاديث، فيشغلونكم. جردوا القرآن، وأقلوا الرواية عن رسول الله صلى الله عليه وآله، وامضوا وانا شريككم. فلما قدم قرظة، قالوا: حدثنا! قال: نهانا ابن الخطاب. («و عبارت بیهقی پس از شریککم:» فقال قرظة: لا أحدث حديثاً عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أبداً.)[2] قرظه بن کعب انصاری گفت: عده‌ای که قصد رفتن از مدینه به عراق را داشتیم، از مدینه همراه عمر بن خطاب خارج شدیم، تا منطقه‌ای به نام (صرار)، پس عمر وضو گرفت و گفت: آیا می‌دانید چرا همراه شما (تا این‌جا) آمدم؟ آن عده جواب دادند: بله! زیرا ما صحابه رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) هستیم، همراه ما آمدی و ما را بدرقه نمودی. عمر گفت: شما به اهالی هر روستایی رسیدید، آنها را با قرآن مداوا کنید، مانند عسل (که دوای زنبور است)، پس آغاز نکنید با احادیث، که شما را مشغول می‌کند. به قرآن به تنهایی بپردازید و روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را کم کنید. بروید و من پشتیبان شما هستم. پس هنگامی‌که قرظه به آن منطقه رسید، به او گفتند: برای ما حدیث نقل کن! گفت: عمر ما را از حدیث گفتن منع نموده است. (و در عبارت کتاب معرفة السنن و الآثار، آمده: هیچ حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نکردیم.)»
ظاهراً تأکید خلیفه اول و دوم بر آن بود که مسلمانان تنها به کتاب قرآن روی آورند؛ زیرا تنها کتاب خدا، راه نجات‌بخش است، که در این‌باره ابوبکر در حدیثی که از ابن ابی‌ملیکه نقل شده، گفت: «بيننا وبينكم كتاب الله، فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه.[3] معیار کتاب خداست، و به آن اعتماد کنید، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید.» و عمر ابراز می‌داشت: «قال عمر ان النبي صلى الله عليه وسلم غلبه الوجع وعندنا كتاب الله حسبنا.[4] درد بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غلبه کرده و کتاب خدا نزد ماست و آن برای ما بس است.» از برخی از صحابه و تابعان هم مانند ابن مسعود، مره، اسود و علقمه نقل شده، که آنان نیز تأکید داشتند، که مسلمانان فقط به قرآن روی آورند و خود را به امور دیگر مشغول نکنند، برای مثال دارمی در مورد ابن مسعود نقل می‌کند: «بلغ ابن مسعود ان عند ناس كتاباً يعجبون به، فلم يزل بهم حتى اتوه به، فمحاه، ثم قال: إنما هلك أهل الكتاب قبلكم انهم اقبلوا على كتب علمائهم وتركوا كتاب ربهم.[5] به ابن مسعود رسید که نزد مردم کتابی بود که از آن خوششان می‌آمد، پس همیشه به آن می‌پرداختند، تا این‌که آن را به ابن مسعود دادند، پس آن را محو نمود و گفت: اهل کتاب قبل شما، هلاک شدند و علت هلاکتشان این بود که بر کتاب علمایشان روی آوردند و کتاب خداوندشان را ترک نمودند.»
ولی آیا نوشتن حدیث، به اشتغال به غیر قرآن منجر می‌شد و امری حرام بود؟ آیا اشتغال به سنت و حدیث که گویای فهم قرآن و تفسیر آن بود، امری ناپسند و بی‌ارزش بود؟ اگر منظور از اشتغال به قرآن، فهم و تفسير قرآن نيز باشد، اين سؤال پيش مى‏‌آيد كه آيا تفسير و فهم آيات قرآنى، بدون مراجعه به احاديث و سخنان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) كه نخستين مبين و مفسر قرآنند، امكان‏‌پذير است، یا این‌که اشتغال به قرآن فقط به معنی قرائت قرآن می‌باشد؟ آیا برخی از صحابه که حدیث را نوشتند و نشر دادند، کار حرامی کردند؟ حدیث که هم‌اکنون یکی از معارف و منابع اسلام است، چرا نباید تدوین می‌شد و نشر پیدا می‌نمود؟ اگر چنین نشر و کتابتی، حرام و ناپسند بود، چرا پس از یک قرن، جایز شمرده شد و صدها محدث به وجود آمد و کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم و باقی صحاح سته، جمع‌آوری شد؟ و آیا از این اقدام، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث اریکه، خبر نداده بود.[6] بلکه آنچه مانع و سد در برابر قرآن مى‏‌گردد، كتاب‌هاى گمراه‏‌كننده اهل كتاب از يهود و نصارى و افسانه‏‌ها و خرافات ساخته و پرداخته دست منحرفان و منافقان دروغ پرداز است، نه سخنان روشن‌گر و الهام‏‌بخش پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم).

پی‌نوشت:
[1]. تاریخ الخلفاء، سیوطی، بیروت: مطابع معتوق اخوان، ص154.
[2]. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج1، ص102.
معرفة السنن و الآثار، بیهقی، بیروت: دار الكتب العلمية، ج6، ص523.
جامع بیان العلم و فضله، ابن عبدالبر، بیروت: دار الكتب العلمية، 1398ق، ج2، ص120.
الدرایة فی تخریج احادیث الهدایة، ابن حجر، بیروت: دارالمعرفة، ج2، ص237.
کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409ق، ج2، ص285.
أضواء على السنة المحمدية، محمود ابوریه، نشر البطحاء، ص55.
الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت: دارصادر، ج6، ص7.
[3]. تذکرة الحفاظ، ذهبی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ج1، ص2.
[4]. صحیح البخاری، بخاری، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401ق، ج1، ص37.
[5]. سنن دارمی، دارمی، دمشق: مطبعة الاعتدال، 1349ق، ج1، ص122.
[6]. «حدیث اریکه، پیش‌گویی پیامبر اکرم (ص)».

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.