سخنان اکنکار دربارۀ نور و صوت

  • 1394/05/10 - 08:51
سخنان اکنکار دربارهٔ نور و صوت نیز مانند دیگر موارد است. جمع بین سخنان پراکنده و متناقض دراین‌باره کار بسیار مشکلی است. واژه‌نامهٔ اکنکار نور و صوت را همان اک تعریف کرده است. در این تعریف، نور و صوت، تجلّی مقام متعال معرفی شده‌اند. بر اساس این تعریف، نور و صوت همان سوگماد است که در جهان‌های پایین زیست می‌کند. در تعاریف دیگر، نور و صوت...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سخنان اکنکار دربارهٔ نور و صوت نیز مانند دیگر موارد است. جمع بین سخنان پراکنده و متناقض دراین‌باره کار بسیار مشکلی است. واژه‌نامهٔ اکنکار نور و صوت را همان اک تعریف کرده است. در این تعریف، نور و صوت، تجلّی مقام متعال معرفی شده‌اند. بر اساس این تعریف، نور و صوت همان سوگماد است که در جهان‌های پایین زیست می‌کند. [1] در تعاریف دیگر، نور و صوت به جریانی تشبیه شده‌اند که زندگی را در دنیاهای پایین می‌گسترانند.
آری، سخن از جریان صوت الهی و جریان نور الهی در سراسر کتاب‌های این آیین به چشم می‌خورد. این دو جریان که تجلّی‌های دوگانهٔ الهی خوانده شده‌اند با نام «جریان رسای حیات» یاد می‌شود. جریان رسای حیات نیز چنین توصیف شده است: «موجودیت خداوند که خود را در قالب پرتوهای رسا و پدیدار، نظیر امواج رادیویی که از نهاد خالق متعال بیرون می‌تابد و در مرکز تمام عوالم قرار دارد، به اثبات می‌رساند. نیروی زندگی که قابل شنیدن و دیدن به وسیلهٔ دریافت‌های معنوی و مشاهدات فیزیکی است؛ نیرویی که از جانب سوگماد همواره ما را احاطه می‌کند و تمام زندگی را در برمی‌گیرد و تمام ترکیبات عنصری از جمله اجزای روح را تشکیل می‌دهد و همان اک می‌باشد. [2]
نور و صوت که به عنوان جنبه‌های دوگانهٔ الهی شمرده شده است نیز مورد بهره‌برداری ماهانتا قرار گرفته تا به وسیلهٔ آن بیش از پیش جایگاه ماهانتا را تحکیم کند. یکی از اکیست‌ها می‌نویسد: «این روحیه خاص، حاصل متعادل کردن ذهن به روش عبادت (مدی‌تیشن) و به منظور به سربردن در دامان جنبه‌های دوگانهٔ مقام متعال، نور و صوت است که به آدمی نشان می‌دهند عشق خویش را بر کجا باید معطوف کند؛ چون نور و صوت، استاد است در درون آدمی. بنابراین استادِ در قید حیات، مظهری از حضور مقام اعظم است.»[3] در این نوشته، نویسنده تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا نور و صوت را نیز به استادِ در قید حیات نسبت دهد و به نظر می‌رسد در این امر موفق بوده است؛ چه این‌که به صراحت اعلام می¬دارد که نور و صوت همان استاد است در درون آدمی. در گفتاری دیگر، نور و صوت به سان هدفی به تصویر کشیده شده است که چلاها در راه پیشرفت معنوی خود باید بدان دست یابند. [4]
هارولد کلمپ پیامبر کنونی اکنکار، نور و صوت را به گونه‌ای دیگر نیز بیان کرده است. در این گفتار، نور و صوت ابزاری هستند که می‌توان به وسیلهٔ آن، خداوند را شناخت. البته وی نیز در انتها این نور و صوت را به استاد و ماهانتا برگردانده است تا بار دیگر بر اهمیت خود در نظر پیروانش بیفزاید. او می‌نویسد: «اک یا روح‌القدس را می‌توان به واسطهٔ نور و صوت شناخت. تجربهٔ درونی هر یک از این دو جنبه در عمل، نشان‌گر حضور ماهانتا در قالب بصری یا سمعی است. نور و صوت در تلفیق با یک‌دیگر در زهدانی واحد می¬ریزند که در طبقات درون به شکل ماهانتا، استاد درون متجلّی می‌شود. [5] در کل می‌توان چنین نتیجه گرفت که اکنکار نور و صوت را تعبیر دیگری از خدا می‌داند و یا تجلّی بیرونی خدا قلمداد می‌کند.
دربارهٔ بحث نور و صوت دو نکته حائز اهمیت است: یکم این‌که آن‌چه دربارهٔ نور و صوت گفته شده مورد سوء استفادهٔ اکنکار برای تعالی مقام ماهانتا قرار می‌گیرد. دوم این‌که بحث نور و صوت (که در اکنکار مطرح شده است) تازگی ندارد و بسیاری از سخنان حقّی که دراین‌باره گفته شده و با سخنان ناحق درآمیخته، گرته برداری از عرفان اسلامی است. قرآن کریم فراوان از نور الهی یاد کرده است. قرآن خداوند را نور تمام آسمان‌ها و زمین می‌داند «الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فی‌ها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کآن‌ها کوْکبٌ دُرِّی... [نور/ 35] خداوند نور آسمان‌ها و زمین است. مَثَل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار دارد، حبابی شفاف و درخشنده هم‌چون یک ستاره فروزان.» آیهٔ شریفه که در صدد مقایسه مؤمنان و کافران است، مؤمنان را دارای امتیاز هدایت، توسط نوری از ناحیهٔ پروردگار می‌داند که ثمرهٔ آن نور، معرفت خدای سبحان، و راه‌یابی به بهترین پاداش و فضل الهی است.
خداوند دارای نوری است عمومی که آسمان‌ها و زمین را با آن روشنایی می‌بخشد. اشراق این نور الهی است که تمام ظلمات را به روشنایی بدل می‌نماید و انسان توانایی شناخت آن‌ها را پیدا می‌کند. نور دیگری که در این آیهٔ شریفه بدان اشاره شده نور خاصّی است از جانب خداوند؛ است. نوری که خداوند با آن، دل مؤمنان را روشنایی می‌بخشد و آن‌ها را به نور ایمان و معرفت جلا می‌دهد. آیهٔ شریفه با مثالی بسیار زیبا و شگفت‌انگیز می‌فرماید: این نور چراغی را می‌ماند که در شیشه‌ای قرار داده شده و با روغن زیتون در غایت صفا و درخشش مانند کوکب درّی روشنایی می‌بخشد. نور درون قلب مؤمنان با نور عام الهی که بر جهان تابانده است نورٌ علی نور را تشکیل می‌دهند که در خانه‌های عبادت مؤمنان آویخته شده و در آن به تسبیح الهی مشغولند. نور خاص الهی، نوری است که خداوند با آن مؤمنان را گرامی داشته و به سعادت جاودانه‌شان رسانده است. [6]
قرآن کریم در جایی دیگر می‌فرماید: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ به نور رَبِّها. [زمر/ 69] زمین با نور خداست که روشن است.» این نور نیز که به خداوند و ربّ زمین و زمان نسبت داده شده، نوری است که در روز قیامت بر زمین عارض می‌شود. در آن روز، تمام پرده‌ها کنار می‌رود و حقیقت اشیا به اذن و نور الهی بر همه آشکار می‌شود. در آن روز، واقعیت اعمال و حقیقت اشیا همه ظاهر می‌شوند. این حالتی است که در روز قیامت، زمین به خود خواهد دید؛ بنابراین با این‌که این روشنایی و ظهور در تمام جوانب عالم نمود خواهد یافت، فقط به زمین نسبت داده شده است. [7]
نیز قرآن اولیای الهی را نور می‌داند. [8] نور بودن اولیای الهی از آن روی است که خود به نور الهی هدایت یافته‌اند و نیز آنان ابزار نور الهی قلمداد می‌شوند که بشر را به سوی آن هدایت می‌کنند. نیز مؤمنانی که در ولایت خدا می‌زیند در نور غرقند. هم‌چنین هرکس که شرح صدر دارد بر نور خدا سوار است. «أَفَمَنْ شَرَحَ الله صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. [زمر/ 22] پس آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده، و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش می‌باشد.» در این آیهٔ شریفه، کسانی که با گشاده‌رویی و گشاده‌دلی آمادگی پذیرفتن حقایق اسلام هستند، چونان سواره‌ای که بر مرکب سوار است بر نور سوارند و راه می‌پیمایند. هرآن‌چه را که از دل و چشم آن‌ها بگذرد به روشنی درمی‌یابند و میان حقّ و باطل گزینش می‌کنند. [9] از دیگر مواضعی که قرآن به آن‌ها نور نسبت داده، کتاب‌های آسمانی است [10]؛ دلیل نور بودن کتاب‌های آسمانی نیز در این است که مانند قرآن موجب روشن شدن حقایق درون قلب انسان‌ها هستند. [11] از نظر اسلام، جهان چه از نظر تکوین و چه از نظر تشریع، همه نور است. ظلمات فقط دربارهٔ موجود مختاری مطرح است که از اختیار خود سوء استفاده کند؛ یعنی انسان‌های مشرک و کافر در راستای نور گام بر نمی‌دارند. [12]

پی‌نوشت:

[1]. واژه نامه اکنکار، توئیچل، ترجمه یحیی فقیه، تهران، سی‌گل، 1380، ص 147.
[2]. همان، ص 24.
[3]. نسیمی از بهشت، استایگر، به راد، 1379، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، نگارستان کتاب و زرین، ص 224.
[4]. هنر رؤیا بینی معنوی، کلمپ، هارولد، 1379، مهیار جلالیانی، تهران، ایساتیس، ص 32.
[5]. همان، ص 210.
[6]. تفسیرالمیزان، طباطبایی، محمدحسین،1367، ترجمه مکارم شیرازی و دیگران، چ‌چهارم، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ج 15، ص 168-178.
[7]. همان، ج 17، ص 469.
[8]. نور، آیه 35.
[9]. همان، ج 17، ص 405.
[10]. مائده، آیه 15.
[11]. همان، ص 467.
[12]. آفتاب و سایه‌ها؛ نگرشی بر جریان‌های نوظهور معنویّت‌گرا، فعالی، تهران، انتشارات نجم‌الهدی، 1388، ص 265
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: سودای دین‌داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 211.

تولیدی

دیدگاه‌ها

کسی که نور و صوت را ندیده حق اینطور اظهاراتی نداره

دوست ناشناس سلام. انسان خیلی از چیزهارو نمی بیند و نمیشنود آیا در موردشون حق اظهار نظر نباید بکنه؟؟ من روح رو نمی بینم، خدا رو نمی بینم و... حالا نباید در موردشون اصلا حرفی بزنم؟ یا باید توسط عقل و نصوص دینی دنبالشون برم و جواب رو پیدا کنم؟

منتقد عزیز شما مختاری به هر موضوعی نقد داشته باشید اما وقتی شما به مکانی مسافرت نکردی و هیچ سر نخی از آن نداری چگونه به نقد خود استواری؟ مثلا من میگم قله های پرشکوه سلسله جبال هندوکوش رو دیدم و شما ندیدی وقتی من حیّ و حاضر اینجا هستم و دیدم چطور شما میخوای با استناد به کتب تاریخی و نصوص جعلی دینی اون رو برای من نقد کنی؟ تا می نخوری طعنه مزن مستان را در پناه خداوند متعال باشید

سلام حسین. طبق عقل یک راه درست است درسته؟ یعنی نمیشود دو راه که 180 درجه با هم متفاوتند در نتیجه و مقدمات کاملا، هر دو درست باشند، یکی از اون راه ها درست است. خب 1000 نوع مذهب و دین و آیین وجود دارد الان اگر کسی بخواهد کدام درست است یا نیست طبق حرف شما باید یکی یکی آن‌ها را تجربه کند. چون همه ی طرفداران آن‌ها می گویند باید تجربه کنید! آیا انسان باید همه را تجربه کند؟/// درثانی در بالا از کتب رهبران این مکتب استناد آورده شده نه نصوص جعلی؟؟

دوست عزیز کاملا حق با شماست ؛ روح هایی که موفق به شناخت ماهانتای عزیز میشن از قبل با معیارهای خالق یکتای روح انتخاب شدند ؛ من یک متعصب دینی بودم ، که سالها زیر پرچم هم نامم سینه میزدم ولی دریغ از ذره ای ادراک که نصیبم بشه ، می دونید ؛ از احساس تطهیر درکی نداشتم اما از زمان آشنایی با روح القدس چیزهایی در عالم هستی دیدم که نه با هیچ دینی بدست میاد و نه دارو یا مواد توهم زا درضمن تمام ادیان برای ما بشدت محترم هستند چون مشیت الهی در وجود اونها بوده اما بعنوان دبستان خداشناسی نه راه مستقیم بسوی اقیانوس عشق و رحمت.... پر از برکت و شادی باشید

روح القدس همان روح تاییدکننده پیامبران و اولیای خداست. روح القدس بر قلب حسین (ع) تابش مستقیم داشت به همین خاطر لحظه آخر (که سر از بدنش جدا میشد) با خدا مناجات میکرد و پر از برکت و شادی بود. اما روح القدسی که مسیحیت میگه و روح القدسی که اکنکار میگه بیشتر ابزاری برای فریب هست. در کتاب مقدس مسیحیت میخونیم که اگر کسی به شما سیلی زد اعتراض نکنید بلکه روتون رو برگردونید تا به اون طرف هم سیلی بزنن. اگر کسی به زور پیراهن شما را ازتان گرفت شما لباس بیشتری به او بدهید. این حرف ها به نفع منافع زورگوها و استعمارگران هست. به همین خاطر جریان مدیریت جهانی که شدیدا دنبال غارت دیگران هست در پی ترویج این اندیشه ها بین مردم ساده لوح است. شیطان چیزهای زشت را برای انسان زیبا جلوه میده

شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم با نام حسین (ع) به ادراک رسیدند. برای یک ارتباط رسانه ای باید گیرنده و فرستنده و پیام مناسب باشند. اگر گیرنده یکی مثل من ضعیف باشه عیب از فرستنده و پیام نیست.

سلام . تشکر از آقای سامان. یک سوال از حسین. یعنی میخواهید بگویید جبر در امور وجود دارد؟

فرستادن روح بر جهانهای تحتانی در ابتدا سوگماد در اقیانوس عشق و رحمت در رویا شد و روح را از قماش خود آفرید ، روح بنای جست و خیز در پهنه باغهای سلطنتی خدا نهاد بی اینکه شعف ایثار را وقعی نهد ، طبیعت خود خواهانه اش در امر مراقبت آفرینش بکاری نمیامد ،پس سوگماد بار دیگر در رویا شد ، این بار رویاگر ایزدی خلقی ساخت از کیهانهای پست که تحت طبقات معنوی قرار داشت و در آن هیچ چیز نمیتوانست هستی داشته باشد مگر در قالب فعل و انفعال . ناخشنودی سوگماد پنجره های بهشت را گشود و روح در تاریکی این جهانهای تیره بختی فرو افتاد تا عشق کامل را بطریق درد و غم بیاموزد ، تنها یک فرمان بود که سوگماد به روح داد ،،، به من عشق بورز و طریق مرا بر پا دار ! چرخه های تولد و مرگ قرار تداوم یافتند تا روزیکه روح از تمامی نقص ها و ناکاملیها پاک شود ، تنها آنگاه مجاز بود به مثابه همکار خدا به بهشت برگردد . در ضمن دوست عزیز من از ابتدای فهم از زندگی تو دسته سینه زنی و زنجیر زنی بودم محرم نبود که تو مراسم جواد مقدم نبوده باشم با دیدگاه و تفکر شما کاملا آشنام چون خودم خیلی تندرو بودم و مذهبی ؛ یک کلام ختم کلام . تا خودتون نبینید باورتون نمیشه اسلام در سطح این مکتب نیست اسلام پله ی اول خداشناسی و اک مسیر مستقیم از طریق سریع ترین آسانسور به سمت خداوند متعال هست من قرار نیست دیدگاه شما رو تغییر بدم یا شما دیدگاه بنده رو اگر واقعا دنبال دیدن نور خدا و صوت او هستید بهتره خودتون تجربه ش کنید انسانهایی مثل حسین (ع) و محمد (ص) که هزاران سال پیش از میان مردمشون رفتند نمیتونن راهبران مناسبی باشن این دوست منتقدمون که میفرماین امام حسین در لحظه ی آخر به آگاهی و برکت رسید از کجا میگن؟ آیا اونجا بودن؟ برکت گرفتن و آگاهی جزو اسرار خداوند هست اگر هم کسی به این نعمت نائل بشه باید قانون سکوت رو در این موارد رعایت کنه من نمیدونم چطور صحبت اسب امام حسین با حضرت زینب تو مقتل روایت شده ولی کسی از مزار حضرت زهرا خبر نداره اسلام سرشار از شبهه و ایراده جریان عبدالله بن سعد ابی سرح خود امام حسین و ترک حج برای تصاحب حکومت کوفه و دهها مورد محکم دیگه که باعث شده دینداران و مومنین آگاه بشن و با اسلام وداع کنن شاد باشید

به اکنکار اشکالات زیادی وارد هست و در همین سایت موارد مختلف بیان شده. اما درباره اسلام... تنها مکتبی که جهاد و مبارزه (هم مبارزه فرهنگی و هم مبارزه نظامی) علیه هرج و مرج جهانی را ترویج میکند، اسلام است. این اسلام و مکتب اهل بیت آن قدر قدرت معنوی دارد که بهترین جوانان تاریخ بشر را تربیت کرده است. در همین قرن معاصر هم در دوران دفاع مقدس، بهترین و پاک ترین جوانان تاریخ ایران که برای آرمان‌ها با قلب مطمئن جان خود را فدا کردند مسلمان و پیرو امام حسین بودند. وصیت نامه سرداران رشید اسلام را بخوانید تا بفهمید که حقیقت اسلام چیست و اسلام چه قدری تربیتی بالایی دارد. جناب حسین (که نمیدانم نام واقعیتان حسین است یا نه و شاید مثل خیلی‌های دیگر با نام فیک پیام میفرستید...) بدانید که اسلام "هیچ" نیازی به شما ندارد. هیچ نیازی هم به من ندارد. این ما هستیم که به مکتب حسین (ع) نیازمندیم. این پرچم در آینده دنیا به اهتزاز درمیاید و همه -من و شما اگر زندهباشیم- زیر این پرچم خواهیم بود. این وعده خدا از لسان اهل بیت است. برگ های خشک و پوسیده می‌ریزند و برگهای تازه و باطراوت رشد میکنند.

اما درباره عبدالله ابن ابی سرح:::::::::::::: این شخص به جرم ارتداد، توطئه و تبليغ دروغين عليه اسلام توسط پيامبر به اعدام محكوم شد، ليكن هنگامی كه عثمان (به عنوان يك مسلمان) ضامن او شد، پيامبر هم به او امان داد. عبدالله بن ابی‌سرح، بخشيده شد و زنده ماند. منابع مطالعاتی در اين زمينه، عبدالله بن ابی‌سرح را محكوم و مجرم می‌دانند، نه پيامبر را. و اينكه عبدالله بن ابی‌سرح، به پيامبر پشت كرد، نشانه ضعف شخصيتی و طمع‌ورزی‌های خود اوست، نه نقص پيامبر. پيامبر كه با بخشيدن او، بزرگواری خود را نشان داد. مطالعه بیشتر: https://www.adyannet.com/fa/news/19705

سلام کاربر حسین. من به پیام سراسر اشکال شما فقط یک اشکال وارد می‌کنم. اینکه شما میگید شما و افراد دیگه آیا اونجا بودن همین اشکال به شما وارد است آیا شما و افراد دیگر اک آیا بودند که می‌گویید «ناخشنودی سوگماد پنجره های بهشت را گشود و روح در تاریکی این جهانهای تیره بختی فرو افتاد...» البته در همین سایت نقد هایی اساسی به اک وجود دارد که هر آدمی را به تفکر وا میدارد نگاهی بیاندازید . مطالب دیگر را آقای سامان زحمت کشیدند و جواب دادند.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.