امیری کنار ایرانیان(1)

  • 1393/02/12 - 12:52
آن که در هنگام قدرت مقر حکومتی خویش را به کوفه می آورد تا به ایرانیان نزدیک تر شود و مردمان فارس در مدت حکومت کوتاهش راحت تر بتوانند با سلطان و امیر خود دیدار داشته باشند

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_صحبت از مردی است که دشمنانش اقرار به فضلش کردند و آن گاه که سر بر سجده در مسجد کوفه ضربت خورد، همهمه‌ای به پا شد که مگر آن مرد نماز می‌خواند! آری آن مرد هم و غمش مردم بود و مردم، و هرگز به تظاهر و ریا نپیوست تا دینداری نشان مردم دهد . . . او اهل عمل بود و به راستی امیرالمومنین(علیه السلام) بود. در این بین عده‌ای خواسته و عده‌ای ناخواسته ایشان را تهمت خشونت می‌زنند و دخیل می‌دانند در حمله ناجوانمردانه به ایران! اما ای کاش فرق خشونت و شجاعت را، فرق خشونت و جنگاوری را و فرق خشونت و دلاوری و مردانگی را می‌فهمیدند. آن‌که در هنگام قدرت مقر حکومتی خویش را به کوفه می‌آورد تا به ایرانیان نزدیک‌تر شود و مردمان فارس در مدت حکومت کوتاهش راحت‌تر بتوانند با سلطان و امیر خود دیدار داشته باشند و سختی راه مدینه را متحمل نشوند. آنکه بر فراز منبر کوفه خطبه می‌خواند که اشعث‌بن‌قیس( سردار منافقین) به عنوان اعتراض می‌گوید:« ای امیرمومنان؛ این افراد« حمراء» ( ایرانیان) پیش روی تو بر ما چیره شده‌اند، و تو  راه آنان را نمی‌گیری»! [1] ایشان چهره برافروخت و در حالی که خشمگین بود فرمود:« امروز من نشان خواهم داد که عرب چه کاره است؟» حضرت( در دفاع از ایرانیان) فرمود:« این عرب های شکم گنده ( مثل اشعث) خودشان در بستر نرم استراحت می‌کنند، ولی آنها( ایرانیان) در روزهای گرم به خاطر خدا تلاش می‌نمایند، آن گاه از من می‌خواهند که آنها را طرد کنم، تا از ستمگران گردم؛ سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که فرمود: به خدا سوگند! همان گونه که شما در آغاز ( در فتح ایران)، ایرانیان را به خاطر اسلام با شمشیر خواهید زد، بعدا ایرانیان، به خاطر اسلام، شما را خواهند زد. یعنی با شما می جنگند تا شما را به قبول اسلام وادار نمایند.»[2]
آن که دریافتی‌های خویش از بیت المال را صرف آزادی اسیران ایرانی می‌کرد و درباره هزینه سنگین مالیات‌ها بر کشاورزان ایرانی بارها با خلیفه دوم(عمر) بحث کرده و اعتراض نموده بود.
پادشاهی که خطا نداشت و نمی‌توانست خطا ببیند و زمانی که در شهر انبار (که غالبا ایرانی بودند و در آن جا کشاورزی می‌کردند و البته  گروهی از مسیحیان و عرب‌ها و . . . نیز در آن جا سکونت داشتند) و درجریان جنگ صفین توسط سربازان معاویه، خلخال از پای دختری بیرون می‌کشند و خبر به گوش حضرت می‌رسد، ایشان بسیار برآشفته و نگران می‌گردد، مردم را در مسجد گرد آورده و می‌فرمایند: « فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا، ما کان به ملوما، بل کان عندی جدیرا» اگر از خبر این حادثه جانگداز، مسلمانی از غصه بمیرد، سرزنش ندارد، بلکه از نظر من سزاوار است این گونه بمیرد.
و آن که به عنوان خلیفه جهان اسلام، کارگزاران خود را از رفتن به مهمانی های اشراف نهی می‌کردند و در این زمینه نامه مفصلی به عثمان‌بن‌حنیف نوشتند و او را به خاطر شرکت در دعوتی از سوی  اشراف بصره مورد سرزنش قرار دادند، خود نیز در در مهمانی های بی تکلّف حضور می‌یافتند. زمانی که یک مسلمان ایرانی به مناسبت سال جدید و عید نوروز از ایشان دعوت به عمل آورد، در مهمانی شرکت کردند. مردِ ایرانی بر سر سفره برای امام علی(علیه السلام) حلوا آورد. حضرت از آن تناول نموده و از میزبان سؤال کردند: "این دعوتی به چه مناسبتی است،" پاسخ داد، به مناسبت عید نوروز است. امام(علیه السلام) به شوخی فرمودند: اگر می توانید هر روز را برای ما نوروز قرار دهید![3]
آیا آن مرد می‌تواند خشن باشد و اهل جنگ ناجوانمردانه!؟
آیا می‌توان تصور کرد چنین شخصیتی برای حمایت از سپاه اعراب و حمله به ایران خود مستقیما دخالتی داشته باشد! و یا حسنین(علیهماالسلام) را نیز راهی میدان کارزار کند!؟
 امیرالمومنین(علیه السلام)  با این که ایرانی نبودند، اما عزت ایرانیان را بیشتر و بهتر پاس می‌داشتند و ایشان تکریم و تمجید و احترامش به ایرانیان بسیار بیشتر و زیباتر بود از حاکمان پارسی گو  و پارسی نژاد ساسانی و ...
و این یعنی نژاد را ملاک برتری قرار ندادن و هر که  را کمال و  علم و تقوایش بیشتر، عزیزتر ...

پی نوشت ها:

[1]. نهج البلاغه، نامه 45.
[2]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11.
[3]. سفینه البحار، ج2

تولیدی

دیدگاه‌ها

صلی الله علیک یا مولا

عالی بود خدا به شما توفیق روز افزون عنایت فرماید ... واقعا ممنونم

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.