مباحث روایی

از جمله روایاتی که اهل سنت در بسیاری از متون حدیثی، تفسیری، اصولی، فقهی و حتی در مناظرهها و محافل علمی و عمومی اهلسنت در جهت اثبات مرجعیت صحابه و مشروعیت بخشیدن به خلافت خلفاء، مورد استناد قرار میگیرد روایت فوق میباشد که در اینجا به بررسی آن میپردازیم:محدثان از ابن عمر نقل میکنند که پیامبر فرمود: « مثل أصحابی مثل النجوم یهتدی بها فبأیّهم أخذتم بقوله اهتدتم »

پاسخ به شبه ی برخی از اهلسنت که آیا خبر یورش به خانه حضرت زهرا ( علیها السّلام ) صحیح است؟

یکی از مواردی را که در بحث و مواجهه با اهل سنت به آن بر میخوریم، وثوق و یا عدم وثوق روات شیعی است. اگر راوی، روایتی را در مدح امیرالمومنین علیه السلام بگوید و یا روایتی را در مذمت یکی از خلفاء متذکر شود، روایت وی را مردود و از درجه اعتبار ساقط میدانند؛ اما اگر همین شخص در جایی دیگر سخن از مدح خلفاء داشته باشد یا اینکه مذمتی از آنها به میان نیاورد و کلام و روایتی از مولا علی علیه السلام نگوید، بالاترین القاب را به وی میدهند.

یکی از دلائل اهل سنت و وهابیت جهت اثبات حجیت اقوال و رفتار صحابه، حدیث نجوم میباشد، ایشان میگویند: پیامبر اکرم در حدیثی فرموده است: «اصحابي کالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم» اصحاب من، مانند ستارگانند، به هر کدام از آنها که اقتدا کنيد، هدايت مييابيد. در این مقاله به نقد و بررسی این روایت و برخی دیگر از ادله ادعا شده بر عدالت جمیع صحابه میپردازیم

درباره فضايل و عظمت بزرگ بانوي اسلام و يگانه دختر باقي مانده از رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت صديقه اطهر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چه در منابع شيعي و چه در منابع اهل سنت به فراواني سخن گفته شده است و به قدري فضايل آن حضرت زياد است كه جاي كوچكترين ترديد و يا انكاري وجود ندارد. در این مقاله به ذكر برخي از فضايل بيشمار آن حضرت كه در منابع اهل سنت موجود است اشاره ميكنيم.

اگر به کتاب منهاج السنه ابن تیمیه نگاهی شود، قسمت اعظمی از این کتاب حاوی تهمتهایی به شیعه است.ابن تیمیه در این کتاب تمام تلاشش این بوده که شیعیان را با چهرهای مخدوش به دنیا معرفی کند و لذا در این کتاب از هیچ تهمتی بر علیه شیعه کوتاهی نکرده است. در این پست قصد داریم به بررسی یکی از تهمتهایی که علیه شیعه در این کتاب زده شده است بپردازیم

آیا اعتقاد شیعه بر این است که امامت مقامی بالاتر از نبوت است؟ برخی مخالفین تشیع چنین شبهه میکنند که شیعیان معتقدند که امامت، قامی بالاتر از نبوت است، لذا آنها به امامتی معتقدند که نه در قرآن و نه در روایات نامی از آن برده نشده است. در این مقاله به پاسخ این شبهه میپردازیم

اهل سنت به احادیثی در شان خلفای سه گانه استدلال می کنند که حتی بنابر شواهد موجود در کتب معتبر خودشان نیز ،راویان این روایات قابل اعتماد نیستند

اهل سنت می گویند:اگر منظور پیامبر از تشکیل جلسه غدیر خم،ابلاغ خلافت سیدنا علی بود و خدا فرموده بود:« بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ »اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است (مائده/67) واجب بود تا صراحتا بفرماید که علی جانشین من است

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_به اهل سنت و وهابیون می گوییم اگر حدیث صحیح السندی از کتب مورد تایید خودتان آوردید که لقب فاروق به عمر و لقب صدیق به ابوبکر اختصاص دارد،ما قبول می کنیم.

بنا به گفته مفسران و مورخان شیعه و سنی ، آیه ابلاغ یکی از آیاتی است که شان نزولش به جریان غدیر خم باز می گردد .در این آیه خداوند تبارک و تعالی می فرماید : یَا أیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ، در ادامه این موضوع شواهدی را از کلمات علمای اهل سنت در بیان شان نزول این آیه بیان می نماییم .

مسند احمد بن حنبل که یکی از مسانید معتبر نزد اهل سنت است در جای جای خود داستان غدیر را نقل کرده ، این گزارشات گاهی از سوی صحابه نقل شده و گاهی نیز حضرت علی علیه السلام از مردم ، برای اثبات جریان غدیر شاهد گرفته اند ، با این همه روایات آن هم در یکی از معتبرترین کتاب اهل سنت آیا می توان اصل جریان را نادیده گرفت یا اینکه آن را به وقایع غیر مهم نسبت داد ؟

یکی از مسائل مورد اختلاف و جنجالی میان شیعه و اهل سنت مساله تبرک و مس قبر شریف پیامبر اکرم و ائمه اطهار یا صالحان و اولیای دین است ، گروهی از اهل سنت که تحت تاثیر شدید افکار وهابیت قرار گرفته اند این عمل را بدعت و حرام و نوعی شرک قلمداد می نمایند . اما شیعه به جواز و بلکه استحباب این عمل معتقد است .

در بسیاری از منابع تفسیری ، حدیثی و تاریخی شیعه و اهل سنت در ذیل آیه انذار جریان حدیث معروف دار که در آن پیامبر اکرم به وصایت و خلافت امیرالمومنین تصریح کردند،نقل شده است .حال آیا با وجود این منابع می توان مدعی شد که آن حضرت در اولین روز اعلام علنی دعوت خویش به این نکته تصریح کرده اند ولی در اواخر عمر خویش این مطلب را نادیده گرفته و به خود مردم واگذار کرده اند؟